بریدههایی از کتاب انسان در جستوجوی معنا
۴٫۰
(۱۰۱۷)
زندگی فعال و پرتلاش به بشر فرصت تشخیص ارزشها در فعالیتهای خلاقانه را میدهد، درحالیکه زندگی بیتلاطم و غرق در لذت تنها فرصت لمس زیبایی، هنر و طبیعت را برای انسان فراهم میکند.
اما زندگیای که عاری از هر دو جنبهٔ فعال و غیرفعال است امکان بروز رفتارهای ارزشمندتری را به انسان میدهد. بهعنوان مثال در گرایش انسان به وجود خویش، وجودی که بهوسیلهٔ نیروهای بیرونی محدود شده است، زندگی خلاقانه و زندگی غرق در لذت از او گرفته شدهاند اما تنها پویایی و لذت نیستند که به زندگی معنا میدهند. اگر معنایی در زندگی وجود دارد پس باید معنایی هم در رنج باشد، رنج همانند مرگ و سرنوشت قسمت جدانشدنی زندگی است. بدون مرگ و رنج زندگی انسان کامل نمیشود.
Mohammad Ali Zareian
داستایوفسکی میگوید: «تنها یک چیز است که از آن میترسم، اینکه ارزش رنجهایم را نداشته باشم.»
Mohammad Ali Zareian
هرچیزی میتواند از انسان گرفته شود جز اختیارِ رفتارش تحت هر شرایطی.
همیشه تصمیمهایی برای گرفتهشدن وجود دارد. هرروز و هرساعت فرصتی برای تصمیمگیری در برابر انسان قرار میگیرد و تعیینکنندهٔ آن است که آیا انسان تسلیم عوامل سلبکنندهٔ آزادیِ درونی و خودِ واقعی خویش خواهد شد یا نه؟
Mohammad Ali Zareian
انسان میتواند در ذهن مستقل خودش ردپایی از آزادی روحی حتی در شرایط روانی و فیزیکی سخت بیابد.
Mohammad Ali Zareian
شخصی که خودش دچار زودرنجی است، زودرنجیاش وقتی با بیتفاوتی شدید دیگران بهخصوص هنگام خطر (هنگام بازرسی) مواجه میشود بیشتر تحریک میشود.
Mohammad Ali Zareian
بیشتر زندانیان از نوعی حقارت و فرومایگی پیچیده رنج میبردند. همهٔ ما روزگاری برای خودمان کسی بودیم، یا حداقل خیال میکردیم آدم مهمی بودیم؛ اما حالا با ما مثل یک تکه سنگ بیارزش رفتار میکردند (اعتقاد به ارزش درونی بشر به چیزهای والایی مانند معنویت متصل است، و زندگی در اردوگاه نمیتواند به سادگی آن را متزلزل کند. اما چه تعداد از انسانهای آزاداندیش به این توانایی دست یافتهاند، که ما از زندانیان انتظار داریم؟) بیشتر زندانیان بدون تفکر آگاهانه در مورد این موضوع خود را پست و حقیر مییافتند؛ و این امر زمانی کاملاً مشهود میشد که زندانیان تضاد ناشی از ساختار جامعهشناسی مفرد در اردوگاه را مشاهده میکردند.
Mohammad Ali Zareian
«عواطفِ درحال رنج به محض اینکه تصویر دقیق و روشنی از آنها ترسیم شود، از رنجکشیدن باز میایستند.
علاقه بند
آیا این تئوری که بشر چیزی جز محصول شرایط و محیط نیست حقیقت دارد؟ آیا بشر محصول تصادفی این عوامل است؟
علاقه بند
مجسمهٔ مسئولیتپذیری در ساحل غربی مکمل مجسمهٔ آزادی در ساحل شرقی آمریکاست.
yazdaan
چیزی که از انسان خواسته شده آن نیست که بر طبق آموزههای بعضی از فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، آدمی باید از زندگی پوچ خود رنج ببرد و آن را تحمل کند؛ بلکه انسان باید ناتوانی خود را در فهم معنای بیقیدوشرط زندگی، عقلانی بپذیرد. معنا ژرفتر و عمیقتر از منطق است.
yazdaan
همین دلیل است که من از معناجویی درمقابل لذتجویی که روانکاوی فروید بر آن استوار است و قدرتطلبی و تلاش برای برتری که اساس روانشناسی آدلر است سخن میگویم.
yazdaan
«من مکتب و تئوری خودم را دارم، اسمش معنادرمانی (لوگوتراپی) است.»
yazdaan
فردی که تصور میکرد برای سالها نهایت درد و رنج را تحمل کرده است حالا متوجه میشود که رنج و عذاب حد و مرز ندارد و او همچنان محکوم به دردکشیدن است.
yazdaan
زندانیان بهجای اینکه سختیها و دشواریهای اردوگاه را فرصتی برای امتحان قدرت درونی خود بدانند، زندگی را جدی نمیگیرند و ارزش آن را تا حد یک زندگی بیارزش که هیچ عاقبتی ندارد پایین میآورند. آنها ترجیح میدهند چشمانشان را ببندند و تنها در گذشته زندگی کنند. زندگی برای چنین افرادی بیمعنا میشود.
yazdaan
زندگی فعال و پرتلاش به بشر فرصت تشخیص ارزشها در فعالیتهای خلاقانه را میدهد، درحالیکه زندگی بیتلاطم و غرق در لذت تنها فرصت لمس زیبایی، هنر و طبیعت را برای انسان فراهم میکند.
اما زندگیای که عاری از هر دو جنبهٔ فعال و غیرفعال است امکان بروز رفتارهای ارزشمندتری را به انسان میدهد.
PaMrA94
اگر کسی در جستوجوی هدف زندگیاش نباشد، متلاشی میشود و به ناچار تسلیم گذشتهٔ خود شده و تنها با واپسنگری، مدام خاطرات گذشته را به خود یادآوری میکند
دریا
ناگهان تصمیم گرفتم که برای یکبار هم که شده سرنوشت را در دستان خودم بگیرم.
yazdaan
این اواخر اردوگاه به آدمخواری افتاده بوده و من به موقع آنجا را ترک کرده بودم.
آیا این ماجرا داستانِ مرگ در تهران را به یاد نمیآورد؟ زمانی یک ارباب ثروتمندِ ایرانی به همراه خدمتکارش در حال قدمزدن در باغ بودند. خدمتکار گریه میکرد و میگفت عزرائیل را دیده که او را به مرگ تهدید کرده است. از اربابش خواهش کرد که سریعترین اسبش را به او بدهد تا هرچه زودتر به تهران برود و بتواند تا شب به آنجا برسد. ارباب پذیرفت و خدمتکار به سمت تهران تاخت. ارباب در راه برگشت به خانه عزرائیل را دید. از او پرسید: «چرا خدمتکار مرا ترساندی و او را تهدید به مرگ کردی؟» عزرائیل پاسخ داد: «من او را تهدید نکردم. فقط از اینکه هنوز او را اینجا میدیدم متعجب شده بودم، درحالیکه قرار بود امشب در تهران به سراغش بروم.
yazdaan
به او گفتم من از آن دسته آدمهایی هستم که یادگرفتهام اجازه دهم سرنوشت خودش برایم تصمیم بگیرد.
yazdaan
خیلی دشوار است درک کند زندگی یک انسان در آنجا تا چه حد جایگاه بیارزشی داشت.
yazdaan
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان