بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا | صفحه ۱۲۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

بریده‌هایی از کتاب انسان در جست‌وجوی معنا

امتیاز:
۴.۰از ۱۰۱۶ رأی
۴٫۰
(۱۰۱۶)
کسانی که تصویرشان در این عکس‌هاست ممکن است زیاد هم از تجربهٔ زندگی در اردوگاه ناراضی نباشند.
yazdaan
بعد از رسیدن به اردوگاه اولین خبر مهمی که از زندانیان سالخورده شنیدیم این بود که این اردوگاهِ نسبتاً کوچک (که جمعیتش حدود ۲۵۰۰ نفر بود) هیچ اتاق گاز و کورهٔ آدم‌سوزی‌ای ندارد. یعنی اگر کسی بیمار یا ازکارافتاده می‌شد مستقیماً به کوره‌های آدم‌سوزی فرستاده نمی‌شد و باید منتظر می‌ماند تا با کاروان بیماران به آشویتس برگردانده شود. این خبر شگفت‌انگیز همهٔ ما را حسابی خوشحال کرده بود.
yazdaan
عشق بسیار فراتر از جسم معشوق پیش می‌رود. عشق معنای واقعی‌اش را در وجود معنوی و درونی خودش پیدا می‌کند. چه معشوق حضور داشته باشد، چه نداشته باشد، چه زنده باشد و چه از این دنیا رفته باشد، عشق به طریقی اهمیت و جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد.
yazdaan
علایق مذهبی زندانیان که به سرعت هم توسعه می‌یافت، تنها موضوع خوب و قابل تصور بود
yazdaan
هنگامی که از کوچه‌ها و خیابان‌ها و ساختمان‌های محل زندگی‌ام عبور می‌کردیم احساس غریبی داشتم، انگار مَردِ مُرده‌ای از دنیای دیگری به اینجا آمده و به شهر ارواح می‌نگرد.
yazdaan
پیش‌تر به این موضوع که صحبت‌کردن درمورد غذا و خوراکی‌های موردعلاقه چگونه در اوقات بیکاری به ذهن یک زندانی رخنه می‌کند اشاره کردم. شاید بتوانید درک کنید که حتی نیرومندترینِ ما هم در حسرت زمانی بود که بتواند غذای خوب بخورد؛ این احساس نه فقط به‌خاطر خوردن غذا بود، بلکه به‌خاطر فروپاشی و رهایی از زندگی‌ای بود که نمی‌گذاشت به‌جز غذاخوردن به چیز دیگری فکر کنیم.
yazdaan
شب هنگام که طبق روال همیشه مشغول جست‌وجوی شپش‌های بدنمان بودیم با خودمان می‌گفتیم: این بدن، بدن من، جسدی بیش نیست. چه بر سرمان آمده؟ من چیزی جز بخش کوچکی از یک بدن انسان نیستم، توده‌ای از بدن انسان‌های پشت سیم خاردار که در یک کلبهٔ کوچک روی هم انباشته شده‌اند؛ بدن‌هایی که به‌خاطر شرایط زندگی هر روز قسمتی از آن پوسیده و فاسد می‌شود.
yazdaan
مسئلهٔ بسیار عجیب این است که تحت یک شرایط خاص ضربه‌ای که نشانی از خودش به جا نمی‌گذارد خیلی بیشتر از ضربه‌ای که از خودش نشانی به جای می‌گذارد درد و اثرگذاری دارد
yazdaan
جسدی که داشت بر روی زمین کشیده می‌شد با چشمان خیره‌اش به من نگاه می‌کرد. همین دو ساعت پیش داشتم با آن آدم حرف می‌زدم و حالا درحالی‌که سوپم را مزه‌مزه می‌کنم نظاره‌گر جسدش هستم.
yazdaan
موفقیت‌هایی مانند خوشبختی را نمی‌توان دنبال کرد، بلکه باید آن را به‌وجود آورد؛
zeinab chenarani
زندانیان اردوگاه از تصمیم‌گیری و ابتکار عمل در هر زمینه‌ای هراس داشتند و این ترس به‌خاطر اعتقاد محکم به سرنوشت بود و باور داشتند که نباید در کار سرنوشت دخالت کرد و باید اجازه دهند خودش رقم بخورد.
Mohammad Ali Zareian
این باور که یک زندانیِ آزادشده دیگر نیازی به مراقبت ندارد از پایه غلط است. باید این را در نظر بگیریم فردی که برای مدتی طولانی زیر چنین فشار روانی‌ای بوده است، بعد از آزادی به همان میزانِ گذشته در معرض خطر است؛ به‌خصوص زمانی که آن فشارها ناگهانی از روی او برداشته و آزاد می‌شوند.
میانه رو
هر فرد در زندگی‌اش سرنوشتی دارد و در تمام فراز و نشیب‌ها دستاوردهایی را از رنج‌هایش به خود هدیه می‌دهد.
Negin
بشر سرنوشت خود را با تمام درد و رنجش می‌پذیرد، حتی در بدترین شرایط فرصتی دوچندان به خود می‌دهد تا معنای عمیق‌تری به زندگی‌اش ببخشد. او می‌تواند شجاع، باوقار و متواضع باقی بماند یا می‌تواند برای حفظ عزت‌نفسش تمام صفات خوب خود را کنار گذاشته و به پست‌ترین چیز تبدیل شود.
Negin
اگر معنایی در زندگی وجود دارد پس باید معنایی هم در رنج باشد، رنج همانند مرگ و سرنوشت قسمت جدانشدنی زندگی است.
Negin
عشق تنها راه رسیدن به اعماق وجودی انسان است. هیچ‌کس نمی‌تواند بدون عشق از گوهر وجودی دیگران آگاهی یابد. انسان با عاشق‌بودن می‌تواند خصایص و ویژگی‌های منحصربه‌فرد معشوق را ببیند؛ و حتی بیشتر. انسانِ عاشق، ظرفیت وجودی خود و چیزهایی که هنوز در وجودش نهفته‌اند و منتظر محقق‌شدن هستند را درمی‌یابد و به‌وسیلهٔ این عشق، معشوق قادر است به عاشق توانایی شناخت کامل خودش را بدهد و به او بفهماند که چگونه انسانی می‌تواند باشد.
Mahsa Bi
معنای عشق عشق تنها راه رسیدن به اعماق وجودی انسان است. هیچ‌کس نمی‌تواند بدون عشق از گوهر وجودی دیگران آگاهی یابد. انسان با عاشق‌بودن می‌تواند خصایص و ویژگی‌های منحصربه‌فرد معشوق را ببیند؛ و حتی بیشتر. انسانِ عاشق، ظرفیت وجودی خود و چیزهایی که هنوز در وجودش نهفته‌اند و منتظر محقق‌شدن هستند را درمی‌یابد و به‌وسیلهٔ این عشق، معشوق قادر است به عاشق توانایی شناخت کامل خودش را بدهد و به او بفهماند که چگونه انسانی می‌تواند باشد.
حسین
هرچیزی که ارتباط اندکی با زنده‌ماندن خودمان یا دوستانمان نداشت ارزشش را برایمان از دست می‌داد. همه‌چیز فدای این هدف یعنی بقا می‌شد. شخصیت افراد تا حدی درگیر این موضوع می‌شد که آنها را اسیر یک آشفتگی ذهنی می‌کرد که تمام ارزش‌هایشان را تهدید و در هاله‌ای از ابهام رها می‌کرد.
Mohammad Ali Zareian
من اهل قضاوت‌کردن زندانیانی نیستم که دوستانشان را نسبت به سایرین در اولویت قرار می‌دهند. چه کسی می‌تواند به شخصی که به دوستانش، که دیر یا زود طعم مرگ را خواهند چشید، بیشتر اهمیت می‌دهد خرده بگیرد. هیچ‌کس نباید چنین افرادی را قضاوت کند، مگر اینکه مطمئن باشد اگر خودش در شرایط مشابهی قرار داشت هرگز چنین کاری نمی‌کرد.
Mohammad Ali Zareian
در مقابل کوچک‌ترین لطفی که به ما می‌شد سپاسگزار بودیم. حتی هنگامی که قبل از خواب اندکی فرصت می‌کردیم شپش‌های بدنمان را از بین ببریم هم ما را خوشنود می‌کرد. اگرچه در کل کار سختی بود، زیرا برای انجام آن مجبور بودیم در کلبه‌ای سرد و بدون بخاری که از سقفش قندیل‌های یخ آویزان بود برهنه شویم. اما اگر در این هنگام آژیر حملهٔ هوایی به صدا درنمی‌آمد یا چراغ‌های کلبه را خاموش نمی‌کردند بسیار خوشنودتر هم می‌شدیم. اگر بدن و لباس‌هایمان را به‌خوبی از شرّ شپش‌ها خلاص نمی‌کردیم، تا نیمه‌های شب اذیت می‌شدیم و نمی‌توانستیم بخوابیم. خوشی‌های ناچیزِ اردوگاه نوعی شادمانی منفی برایمان به وجود می‌آورد، که شوپنهاور آن را «رهایی از رنج» می‌نامد که آن هم حتی فقط به‌صورت نسبی وجود داشت. شادمانی‌های مثبت و واقعی، حتی کوچک‌ترین آنها، خیلی کم وجود داشتند.
Mohammad Ali Zareian

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان