بریدههایی از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی
۴٫۰
(۲۶۴)
درحالیکه زنان برای حفظ ظاهر فیزیکی خود تحت فشار فرهنگی هستند، در مردان این فشار برای حفظ ظاهر احساسیشان است.
گلابتون بانو
هروقت یکی از افراد نظام یک خانواده شروع میکند به تغییرکردن، حتی اگر تغییرات سالم و مثبت باشند، غیرعادی نیست که اعضای دیگر در این نظام هر کاری میتوانند انجام دهند تا شرایط موجود را حفظ کنند و امور را دوباره همایستا کنند.
گلابتون بانو
بسیاری از رفتارهای ویرانگر ما ریشه در خلئی عاطفی دارند، پوچیای که تشنهٔ چیزی است که پرش کند.
گلابتون بانو
«والدین بسیاری زندگی را برای فرزندانشان سخت میکنند با تلاش بیشازاندازه مشتاقانه که زندگی را برایشان آسانتر کنند.»
گلابتون بانو
«قبل از اینکه تشخیص بدهی آدمها افسردهاند، مطمئن شو که عوضیها دور و برشان را نگرفتهاند»
گلابتون بانو
دوست داریم فکر کنیم که آینده دیرتر اتفاق میافتد ولی هرروز داریم آن را توی ذهنمان خلق میکنیم. هنگامی که زمان حال از هم میپاشد، آیندهای که به آن مرتبط کرده بودیم هم متلاشی میشود.
shayan
انسان مدرن وقتی کارها را سریع انجام نمیدهد فکر میکند چیزی را – زمان را – از دست میدهد؛ اما نمیداند با زمانی که به دست میآورد چه کار کند جز کشتنش
رمیصاء
جولی گفت «حداقل سرطان ندارم.» این هم ترجیعبند دیگر او و مت بود. هر اتفاقی هم که میافتاد – تمام چیزهای روزمره و آزاردهندهٔ کوچک و بزرگی که مردم ازشان مینالند – تا وقتی که جولی سرطان نداشت، همگی بیاشکال بودند.
رمیصاء
شاید گذشتهمان ما را تعریف نکند بلکه به ما بیاموزاند. شاید دقیقاً همهٔ چیزهایی که پشت سر گذاشته او را حالا اینقدر جذاب، و اینقدر دلسوز کرده است.
sama.k
میپرسید «فکر میکنی من آدم بدی هستم؟» و من به او اطمینان میدادم که هر کسی که برای رواندرمانی میآید نگران این است که شاید افکار یا احساساتش «عادی» یا «خوب» نباشد و بااینحال این صداقت ما با خودمان است که کمکمان میکند از زندگیهایمان با همهٔ ظرافتها و پیچیدگیهایش سر در بیاوریم. اگر این افکار را سرکوب کنید احتمالاً «بد» رفتار خواهید کرد، ولی اگر بهشان اعتراف کنید رشد خواهید کرد.
کاربر ۲۲۰۶۹۷۴
کنیم: زندگی، نرخ مرگومیر ۱۰۰ درصدی دارد. تکتکمان خواهیم مرد و بیشترمان هیچ نمیدانیم چطور یا کی این اتفاق میافتد. در حقیقت هر ثانیه که میگذرد، همگیمان در روند نزدیکتر شدن به مرگ نهاییمان هستیم. به قول معروف، هیچکدام ما زنده از اینجا بیرون نخواهد رفت.
محمدسجاد
چیزی دلپذیرتر از رهایی از رنج نیست، درعینحال هیچچیز ترسناکتر از محرومشدن از پناهگاه نیست.
shakibjoon
کیت کوریک
پیشنهاد شده که خوشبختی بهعنوان اختلال روانی طبقهبندی شود و در ویرایش آیندهٔ اغلب دستورالعملهای تشخیص طبی تحت نامی جدید قرار داده شود: اختلال عاطفی عمده، از نوع خوشایند آن. در مطالعهٔ ادبیات مرتبط با این مسئله نشان داده شده که خوشبختی از لحاظ آماری غیرعادی است، از مجموعهای ناهمپیوسته از علایم تشکیل شده، با طیفی از ناهنجاریهای شناختی مرتبط است و احتمالاً بازتابی است از عملکرد غیرعادی سیستم عصبی مرکزی.
Elham
درست است – دنیا پر است از آدمهای مشکلدار (یا به قول جان «ابلهها»). شرط میبندم بتوانید پنج آدم واقعاً مشکلدار را همین حالا بی آنکه نیازی به فکرکردنِ زیاد داشته باشید نام ببرید – از بعضی از آنها هوشیارانه اجتناب میکنید، از بقیه هم اگر نام خانوادگیتان مشترک نبود، هوشیارانه اجتناب میکردید. اما زمانهایی – از آن چیزی که دوست داریم بدانیم، بیشتر – این آدمهای مشکلدار خود ماییم.
رمیصاء
تغییر و فقدان، دو یار جداییناپذیرند. بدون فقدان نمیتوانیم تغییر داشته باشیم، به این خاطر است که مردم اغلب میگویند خواهان تغییرند، اما دقیقاً همانطور باقی میمانند.
رمیصاء
اروین یالوم روانپزشک نوشته است که «خیلی بهتر است که بیمار پیشرفت کند اما فراموش کند در مورد چه چیزی حرف زدهایم تا عکس آن (انتخاب محبوبتر بیمارها) - اینکه دقیقاً به یاد بیاورد در چه مورد حرف زدهایم اما بدون تغییر باقی بماند.»
sogand.babaei
اگر زمانی که کارم را بهعنوان درمانگر شروع کردم ازم میپرسیدید اکثر افراد برای چه چیزی مراجعه میکنند، جواب میدادم امیدوارند کمتر احساس اضطراب یا افسردگی کنند، روابطشان کمتر مشکلدار باشد، اما شرایط هرچه بود، به نظر میرسید این عنصر مشترک تنهایی وجود دارد، عطش برای حسی عمیق از رابطهٔ انسانی و فقدان آن. یک نیاز. بهندرت این مسئله را اینطوری به زبان میآوردند، اما هرچه بیشتر دربارهٔ زندگیشان میفهمیدم، بیشتر میتوانستم این را حس کنم و خودم هم این را به شیوههای گوناگون حس میکردم.
sama.k
جوابِ سؤالِ نپرسیده همیشه نه است.
Mona Moradi
آلکس رویش را برگرداند و کلیشههای معمول جدایی را پیش کشید «موضوع تو نیستی، منم»؛ «الان آنقدر توی زندگیام بیثباتم که نمیدانم میتوانم تعهد داشته باشم یا نه، بنابراین بهخاطر خودت، نمیخواهم گولت بزنم.» و جملهٔ محبوب همیشگی «امیدوارم هنوز هم بتوانیم دوست بمانیم.»
آنا جمشیدی
فرانکل بیان کرد که انگیزهٔ اولیهٔ آدمها کسب لذت نیست، بلکه دستیافتن به معنا در زندگیشان است.
کاربر ۱۲۸۹۷۴۰
حجم
۶۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۶۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان