بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

بریده‌هایی از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

نویسنده:لوری گوتلیب
امتیاز:
۴.۰از ۲۶۴ رأی
۴٫۰
(۲۶۴)
بسیاری از ما با احساس به تله افتادن به درمان مراجعه می‌کنیم – زندانیِ افکار، رفتار، ازدواج، شغل، ترس یا گذشته‌مان. گاه خودمان را با روایتی برای خود-تنبیهی زندانی می‌کنیم. اگر حق انتخاب باور یکی از دو چیز را داشته باشیم، که برای هردو مدرک داریم – من دوست‌نداشتنی‌ام، من دوست‌داشتنی‌ام – اغلب آنی را انتخاب می‌کنیم که احساس بدی به ما می‌دهد. چرا همچنان رادیوهایمان را با ایستگاه‌های انتقادمحور تنظیم می‌کنیم (ایستگاهِ زندگی-همه-از-من-بهتر-است) به‌جای اینکه پیچ رادیو را بالا یا پایین ببریم؟ ایستگاه را عوض کنید. میله‌ها را دور بزنید. چه کسی جز خود ما مانعمان می‌شود؟
نیلو
زنی به همسرش گفته بود «می‌دانی کدام دو کلمه برایم از "دوستت دارم" عاشقانه‌تر است؟» او سعی کرده بود پاسخ دهد «تو زیبایی؟» همسرش گفته بود «نه، درکت می‌کنم.»
Kimia Bahari
مردم دوست دارند رویا ببافند بدون اینکه کاری انجام دهند، مرگ همچنان فرضی باقی می‌ماند. ما فکر می‌کنیم فهرست باکت را درست می‌کنیم تا پشیمانی را دفع کنیم، اما این لیست در حقیت کمکمان می‌کند که مرگ را دور کنیم. آخر هرچه فهرست‌های آرزوهایمان طولانی‌تر باشد، تصور می‌کنیم زمان بیشتری برایمان باقی مانده تا همهٔ چیزهای توی لیست را به انجام برسانیم. با این همه، کوتاه شدن لیست شکافی کوچک در سیستم‌های انکاری‌مان ایجاد می‌کند، مجبورمان می‌کند به حقیقتی تلخ اعتراف کنیم: زندگی، نرخ مرگ‌ومیر ۱۰۰ درصدی دارد. تک‌تکمان خواهیم مرد و بیشترمان هیچ نمی‌دانیم چطور یا کی این اتفاق می‌افتد
Kimia Bahari
چیزهایی که به آنها بیشترین اعتراض را می‌کنیم اغلب همان‌هایی هستند که باید بهشان نگاه کنیم.
Kimia Bahari
«یک فرقی بین درد و رنج کشیدن هست. تو قرار است درد را حس کنی – همه گاهی درد را حس می‌کنند – اما لازم نیست این‌قدر زیاد رنج بکشی. تو درد را انتخاب نمی‌کنی، اما رنج‌کشیدن را انتخاب می‌کنی.»
Kimia Bahari
بیشتر کارهایی که ارزش انجام دادن دارند، مشکل‌اند.
Mha
ناتوانی در نه گفتن عمدتاً به‌خاطر مهرطلبی است؛ مردم گمان می‌کنند که اگر نه بگویند، دیگران دوستشان نخواهند داشت. اما ناتوانی در بله گفتن، به درخواست صمیمی‌شدن، فرصت شغلی، برنامهٔ ترک الکل، بیشتر به فقدان اعتمادبه‌نفس برمی‌گردد. آیا خرابش می‌کنم؟ آیا به بدی تمام می‌شود؟ امن‌تر نیست همین جایی که هستم بمانم؟
بهاره مظاهری
مردم دربارهٔ انواع بدبختی‌ها تفسیرهایی غلط دارند و جولی با فکر نوشتن کتابی سرگرم است که می‌خواهد اسمش را بگذارد به فردی رو به مرگ چه چیزی را نگوییم: راهنمای افراد خیرخواه اما ناآگاه. به نظر جولی، اینها چندتا از چیزهایی هستند که نباید گفت: مطمئنی داری می‌میری؟ با دکتر دیگری هم مشورت کرده‌ای؟ قوی باش. شانست چقدر است؟ باید کمتر به خودت فشار بیاوری. همه‌اش به نگرشت بستگی دارد. تو می‌توانی شکستش دهی! یک نفر را می‌شناسم که با مصرف ویتامین کا معالجه شد. دربارهٔ یک درمان جدید خوانده‌ام که تومورها را کوچک می‌کند – در موش‌ها، ولی باز هم. واقعاً هیچ سابقهٔ خانوادگی از این بیماری نداری؟ (اگر جولی سابقهٔ خانوادگی داشت، فرد سؤال‌کننده خیالش کمی راحت می‌شد؛ می‌شد با ژنتیک توضیحش داد.) یک روز یک نفر به جولی گفت: «زنی را می‌شناختم که دقیقاً همین نوع سرطان تو را داشت.» جولی گفته بود: «می‌شناختی؟» آن فرد شرمنده جواب داده بود: «اِم، بله، او، اِم، مُرده.»
بهاره مظاهری
من به‌خصوص این جملهٔ کتاب فرانکل را دوست داشتم: «میان محرک و پاسخ فاصله‌ای هست. قدرت ما برای انتخاب پاسخمان در این فاصله قرار دارد. رشد و آزادی‌مان در پاسخمان نهفته است.»
بهاره مظاهری
روند درمان به شدت وابسته به خصایص فردی است، به‌خاطر اینکه هیچ راه قالبی برای کمک به افراد در عمیق‌ترین سطح ترس‌های هستی‌شناسانه (اگزیستانسیال) – یا چیزی که یالوم «نگرانی‌های غایی» نامید - وجود ندارد. مرگ، تنهایی، آزادی و پوچی، چهار نگرانی غایی هستند. مرگ، البته، ترسی غریزی است که اغلب سرکوب می‌کنیم اما وقتی پیرتر می‌شویم غالباً افزایش می‌یابد. فقط از مردن به معنای لفظی کلمه نیست که می‌ترسیم بلکه در مفهوم نیستی، ازدست‌دادن هویتمان، ازدست‌دادن خود جوان‌تر و سرزنده‌ترمان می‌ترسیم. چطور در مقابل این ترس از خودمان دفاع می‌کنیم؟ گاهی از بزرگ‌شدن سر باز می‌زنیم. گاهی خودتخریبی می‌کنیم. و گاهی با سرعت هرچه تمام‌تر مرگ قریب‌الوقوع‌مان را انکار می‌کنیم. اما همان‌طور که یالوم در روان‌درمانی اگزیستانسیال نوشته است، آگاهی ما به مرگ کمکمان می‌کند کامل‌تر زندگی کنیم – و با اضطراب کمتر، نه بیشتر.
بهاره مظاهری
درمانگرها به بیمارانشان می‌گویند: حسادت‌هایت را دنبال کن. نشانت می‌دهد که چه می‌خواهی.
بهاره مظاهری
عصبانیت، احساس مورد مراجعهٔ اکثر مردم است چون جهت‌دهی شده به بیرون است – باعصبانیت دیگران را سرزنش کردن حسی شیرین و حق‌به‌جانب دارد. اما اغلب این تنها نوک کوه یخ است و اگر زیر لایهٔ سطحی را نگاه کنید، احساسات غوطه‌ور را می‌بینید که یا از آنها آگاه نبوده‌اید یا نمی‌خواسته‌اید نشان دهید: ترس، ناامیدی، حسد، تنهایی، ناامنی. و اگر بتوانید این احساسات عمیق‌تر را آن‌قدر طولانی تحمل کنید تا درکشان کنید و به چیزی که بهتان می‌گویند گوش دهید، نه‌تنها خشمتان را به شیوه‌هایی خلاقانه‌تر کنترل خواهید کرد بلکه همیشه این‌قدر عصبانی نخواهید شد. البته خشم کار دیگری هم می‌کند – افراد را دور می‌کند و مانع می‌شود به حد کافی نزدیک شوند تا شما را ببینند. از خودم می‌پرسم آیا جان نیاز دارد افراد از او عصبانی باشند تا غمگین بودنش را نبینند.
بهاره مظاهری
درحالی‌که زنان برای حفظ ظاهر فیزیکی خود تحت فشار فرهنگی هستند، در مردان این فشار برای حفظ ظاهر احساسی‌شان است. معمولاً زنان پیش دوستان و اعضای خانواده درددل می‌کنند، اما زمانی که مردها در روان‌درمانی از احساسشان برایم می‌گویند، تقریباً همیشه، من اولین نفری هستم که آن را می‌شنوم. مردان هم مانند بیمارانِ زنم در زندگی زناشویی، عزت‌نفس، هویت، موفقیت، والدینشان، کودکی‌شان، دوست داشته‌شدن و درک‌شدن مشکل دارند – و با این حال مطرح‌کردن معنادارِ این مسائل با هرکدام از دوستان مردشان می‌تواند سخت باشد. تعجبی ندارد که نرخ سوءمصرف مواد و خودکشی در مردان میانسال رو به افزایش است. بسیاری از مردان احساس می‌کنند جای دیگری ندارند که به آن رو کنند.
بهاره مظاهری
همیشه با جان در مورد تشخیص احساسات در لحظه‌اش کار می‌کنم، چون احساسات، رفتارها را باعث می‌شوند. زمانی که بدانیم چه احساسی داریم، می‌توانیم دربارهٔ اینکه می‌خواهیم با آنها به کجا برسیم، تصمیم بگیریم. اما اگر آنها را لحظه‌ای که پدیدار می‌شوند به عقب برانیم، اغلب به سمتی اشتباه منحرف می‌شویم و دوباره در سرزمین آشوب گُم می‌شویم. مردها در این مورد اغلب ضعیف عمل می‌کنند، زیرا معمولاً طوری تربیت نشده‌اند که دانش کاربردی از دنیای درونشان داشته باشند؛ از نظر اجتماعی صحبت کردن در مورد احساسات برای مردان کمتر پذیرفتنی است.
بهاره مظاهری
شاید نتوانند تصور کنند که افسردگی‌شان به این زودی‌ها برطرف شود، اما نیازی نیست که این کار را بکنند. انجام دادن یک کار تشویقتان می‌کند که کار دیگری را انجام دهید، دور باطل را با چرخه‌ای سالم و مؤثر عوض کنید. بیشتر تغییرات بزرگ از صدها قدم کوچک و تقریباً نامحسوسی که در طول مسیر برمی‌داریم، حاصل می‌شوند.
بهاره مظاهری
. به من یادآوری کرد که نمی‌توانی به رنجت با کوچک شمردنش خاتمه دهی. به رنجت با پذیرفتنش و فهمیدن اینکه با آن چه کنی، خاتمه می‌دهی. نمی‌توانی چیزی را که انکار یا کوچکش می‌کنی تغییر دهی. و البته اغلب آنچه که نگرانی‌ای جزئی به نظر می‌رسد، نشانه‌های بروزیافتهٔ نگرانی‌هایی عمیق‌تر است.
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
تغییر و فقدان، دو یار جدایی‌ناپذیرند. بدون فقدان نمی‌توانیم تغییر داشته باشیم، به این خاطر است که مردم اغلب می‌گویند خواهان تغییرند، اما دقیقاً همان‌طور باقی می‌مانند.
کاربر ۱۵۱۵۹۵۸
صداقت، دارویی قوی‌تر از همدردی است که ممکن است تسلی‌دهنده باشد اما اغلب سرپوش می‌گذارد و پنهان می‌کند.
کاربر ۱۲۹۵۰۱۱
نمی‌توانی به رنجت با کوچک شمردنش خاتمه دهی. به رنجت با پذیرفتنش و فهمیدن اینکه با آن چه کنی، خاتمه می‌دهی. نمی‌توانی چیزی را که انکار یا کوچکش می‌کنی تغییر دهی. و البته اغلب آنچه که نگرانی‌ای جزئی به نظر می‌رسد، نشانه‌های بروزیافتهٔ نگرانی‌هایی عمیق‌تر است.
Aa
«متضاد افسردگی، خوشبختی نیست، بلکه سرزندگی است
Aa

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان