بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مغازه خودکشی | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مغازه خودکشی

بریده‌هایی از کتاب مغازه خودکشی

۳٫۶
(۲۳۹۵)
ولی بخوای حساب کنی، می‌بینی این‌ها در مقایسه با کل کائنات چه‌قدر کوچیکند. این عددها اون‌قدری نیستند که آدم رو از پا بندازند.
Agha_M@hdiar
چشمان زیبا و موقر لوکریس به نقطه‌ای در دوردست خیره شد. لحظه‌ای انگار در مغازه نبود. «من؟ راستش نظری ندارم. ما خودمون هم افسرده‌یم. هزارتا دلیل واسه خودکشی داریم، ولی نمی‌تونیم محصولات‌مون رو روی خودمون امتحان کنیم. این‌طوری درِ مغازه تخته می‌شه. اون وقت کی به مشتری‌ها برسه؟»
Nazanin :)
مثلاً اگه هواپیمایی با دویست و پنجاه مسافر سقوط کنه و دویست و چهل و هفت نفرشون هلاک بشن، فقط تعداد بازمانده‌ها رو یادش می‌مونه.
|قافیه باران|
«می‌خوام بخوابم.» مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد.
𝑱𝒂𝒅𝒐𝒐𝒈𝒂𝒓𝒆 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📖
چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمی‌کنی؟
𝑱𝒂𝒅𝒐𝒐𝒈𝒂𝒓𝒆 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📖
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
امیررضا عبدی
مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد.
SARINA
میشیما دستی به شکم قلمبه‌شدهٔ پسرش زد و گفت «شکمت تو آفسایده!»
B.A.H.A.R
خودش را از هر حرکتی، از هر کلمه‌ای، از هر نفس یا آهی منع کرده بود. آن‌قدر بی‌نقص منتظر می‌ماند که مادرش باید می‌آمد.
B.A.H.A.R
در تاریکیِ راه‌پله غرغرکنان پایین رفت. «لعنت به این سیاهی! هیچی نمی‌بینم. یه قدم اشتباه بردارم گردنم خورد می‌شه.» آلن از بالای پله‌ها نظر داد، «بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمی‌کنی؟»
Mohammad
هر بوسهٔ تو به مرگ منجر می‌شه
کاربر ۷۰۹۵۷۵۵
خودکشی عادی و شادی غیرعادی است
رها مظفری
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
shirin
«پسر من می‌خنده؟ نخیر خانم، فقط داره شکلک درمی‌آره. آخه چه دلیلی داره تو این دنیای نکبت لبخند بزنه؟»
SKUY
این بچه، این شفابخش دلهره‌های انسانی، عجب چشمان درشتی داشت. نقشه‌های عالی‌اش گنج‌های نهان را آشکار می‌کرد. شیطنتش، فوران خوشحالی‌هایش، خنده بر لب آدم و آسمان تیرهٔ این شهر می‌آورد.
zahra ak
چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمی‌کنی؟
زهرا 🌻
«بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمی‌کنی؟»
mr.hassani
زنده بودن زمان می‌برد. از همه‌چیز بریدن هم زمان می‌برد.
ruzhava
لوکریس، مرلین، میشیما، ونسان؛ همه دلتنگ آلن بودند. زندگی بدون او معنایی نداشت.
ruzhava
«زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم به‌ت سخت می‌گذرونه. این ماییم که به‌ش ارزش می‌دیم. با همهٔ کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی‌های خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمی‌شه باهاش جنگید! بهتر اینه که نیمهٔ پُرِ لیوان رو ببینیم.
mojgan

حجم

۱۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۱۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان