بریدههایی از کتاب واژههایی در اعماق آبی دریا
۴٫۱
(۸۴)
تو فکر میکنی خواهی مرد اما هرروز پساز آن روز وحشتناک به زندگی ادامه خواهی داد.
کاپوچینو
او در تمام زندگیاش تناسخ داشته. او خود را در افرادی که دوستشان داشته بهجا گذاشته؛ و همچنین در چیزهایی که دوست داشته.
Hannah
واژهها بیمعنی نیستن. اگر بیمعنی بودن نمیتونستن موجب بهوجوداومدن انقلابها بشن و تاریخ رو تغییر بدن. اگر بیمعنی بودن تو هربار قبلازاینکه خوابت ببره بهشون فکر نمیکردی. اگر فقط در حد واژههایی معمولی بودن ما ترانهها رو گوش نمیکردیم و وقتی هم بچه بودیم از دیگران خواهش نمیکردیم که برامون کتاب بخونن. اگر فقط در حد واژههایی معمولی بودن پس هیچ معنی خاصی نداشتن و داستانهای بهجامونده از زمانهایی که انسان نوشتن رو بلد نبود الان وجود نداشتن؛ ما نمیتونستیم نوشتن رو یاد بگیریم. اگر فقط در حد واژههایی معمولی بودن انسانها بهخاطر اونها عاشق نمیشدن، بهخاطر اونها احساس بدی پیدا نمیکردن، با شنیدن اونها دردشون نمیگرفت و بهخاطر اونها دردشون تسکین پیدا نمیکرد
Hannah
من نمیتونم با آینده بجنگم.»
به نامهٔ آخری که برایش نوشتهام اشاره میکند و میگوید: «ولی آینده هنوز از راه نرسیده.»
Hannah
میگویم: «حرفی که میزنی خیلی علمی نیست.»
میگوید: «بعضیوقتها علم کافی نیست. بعضیوقتها به شعرا هم نیاز داری.»
Hannah
حتی خطوط کوچکی که برای من معنی خاصی ندارند برای کسی دیگر پر از معناست؛
Hannah
هنری میگوید: «اگر آیندهٔ من الان در جایی وجود داشته باشه اصلاً دوست ندارم درموردش چیزی بدونم. من دلم میخواد با این تصور زندگی کنم که کنترل تمام زندگیم در دستان خودمه، واسه همین هم من نظریهٔ جهان بلوکی روبهرشد رو بیشتر قبول دارم.»
دوست آناکارنینا
یکی از اتفاقات خیلی خوبی که با تمامشدن مدارس میافتد این است که بالاخره میتوانی از آدمهای عوضی و احمق دور باشی.
روناک
واژهها هرلحظه ممکن است مثل باران روی ما ببارند.
Sonya Son_sonia_sonia
در همین لحظه، درست در همین لحظه، دوباره عاشق او میشوم.
Sonya Son_sonia_sonia
«زندگی دوباره شروع میشه.»
Sonya Son_sonia_sonia
گذشته همراه من است؛ زمان حال اینجاست. آینده هم نامشخص و قابلتغییر است. آیندهٔ ما در تصوراتمان قبلاز ما در مسیر زمان معلق است.
da☾
اگر امیدی نباشد که بتوانیم چیزهایی را که دوستشان داریم به همان شکلی که هستند حفظ کنیم پس باید آنها را به طریقی که میتوانیم حفظ کنیم.
da☾
او خود را در افرادی که دوستشان داشته بهجا گذاشته؛ و همچنین در چیزهایی که دوست داشته.
da☾
عشق به آن چیزهایی که موجب شادی تو میشوند هم ثابت است؛ چیزهایی مثل کتابها، واژهها، موسیقی و هنر. اینها همان روزنههای نوری هستند که در دنیای شکستهٔ تو نمایان میشوند.
da☾
امیدوار خواهم بود و در ذهنم تصور میکنم که زندگیمان را از زاویهٔ بالای جهان هستی نگاه میکنم و میبینم که در تمام لحظات زندگیمان در کنار هم هستیم.
da☾
دلم میخواهد همینجا زار بزنم. همینالان واقعاً دلم میخواهد زار بزنم.
da☾
فکر میکنم ما نشانههای زیادی دریافت کردیم ولی چون به آنها اعتقادی نداشتیم از کنارشان بهراحتی گذشتیم.
یعنی آینده برای ما نشانههایی میفرستد تا ما را برای غم و اندوهی که در راه است آماده کند و کمک کند که از شدت غصه دق نکنیم؟
da☾
«چرا که نه؟ واقعاً چرا که نه؟ چرا نباید بگی هی دوست عزیزم من میخوام تو رو ببوسم و فکر میکنم ما برای هم ساخته شدیم
Sonya Son_sonia_sonia
در قسمتهای خیلی عمیق دریا هرچیزی باید خودش نور تولید کند، چون آنجا حتی یکذره هم نور خورشید وجود ندارد. یکی از مکتشفین به نام ویلیام بیبی اعماق دریا را بهعنوان فضایی خارج از کرهٔ زمین توصیف کرده و شاید بههمینخاطر است که من تااینحد دلم میخواهد به آنجا بروم. بهنظر خیلی زیبا میآید: تاریکی مطلق و روزنههای نور.
da☾
حجم
۲۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۲۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
قیمت:
۷۳,۰۰۰
۵۱,۱۰۰۳۰%
تومان