بریده‌های کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟
کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟ اثر نیل فرگوسن

کتاب آیا قرن بیست‌ویکم به چین تعلق دارد؟

۳٫۵
(۱۱)
فرید زکریا: مثال ژاپن این مسئله را نشان می‌دهد که هیچ چیز در خط مستقیم حرکت نمی‌کند. کشورها، به‌ویژه هنگام بالا رفتن از نردبان فرایند مدرن شدن در سطح اقتصادی، متوجه می‌شوند که مشکلاتی دارند. اگر به کشورهایی نگاه کنید که در صد سال گذشته توانسته‌اند از مرز حدود ۱۲ هزار دلار تولید ناخالص ملی به ازای هر نفر بگذرند، با عددی مواجه می‌شوید که به شکل شگفت‌آوری کوچک است. تقریباً پنج کشورند. کشورهای زیادی هستند که در این زمینه به خوبی عمل کرده‌اند؛ با تولید ابتدایی، آغاز فرایند اصلاح، کنار رفتن دولت از سر راه اقتصاد. بعد مشخص می‌شود که تمام عناصر جامعه باید مدرن شود تا بتواند به سطح کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ برسد.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: روز به روز، کشورها بیشتر متوجه اهمیت قدرت نرم می‌شوند. کاملاً روشن است که ایالات متحد در این مسئله خیلی خیلی تبحر دارد. همین که این کشور فرهنگش را در عرصهٔ بین‌المللی توزیع می‌کند و نظام ارزشی‌اش به ارزش‌های جهانی تبدیل می‌شوند. آیا این احتمال وجود دارد که روزی چین نقش بین‌المللی مشابهی را عهده‌دار شود؟ می‌توانید متصور شوید روزی چین هم مانند ایالات متحد از قدرت نرم استفاده کند؟ دیوید لی: خب، به نظرم قدرت نرم بدون شک افزایش خواهد یافت. تأثیر چین بدون شک افزایش می‌یابد. همین مسئله که مناظره‌های مانک بر آیندهٔ چین تمرکز دارد –خودِ من، که از چین به این‌جا می‌آیم، به این رویداد مهم دعوت شده‌ام و شما با من مصاحبه می‌کنید– بازتاب افزایش نسبی تأثیر چین در جهان است.
☆Nostalgia☆
مایلم به شما یادآور شوم که مقصد ظهور چین، سلطه بر جهان نیست. چین به هیچ عنوان نمی‌خواهد بر جهان سلطه داشته باشد. تنها یک کشور وجود دارد که بر جهان سلطه دارد: آن هم ایالات متحد است. سرمشق قرار دادن ایالات متحد در سلطه بر جهان، رؤیا و میل چین نیست و این کشور ظرفیت آن را هم ندارد. اصلا در ژن سنت کنفوسیوسی ما نیست. با فهم این مسئله، شما را دعوت می‌کنم به دیدگاه دیگری فکر کنید. ۵۰۰ سال فلسفه و دیدگاه غربی را فراموش کنید. نگاه به روابط بین‌الملل از منظر برد و باخت را فراموش کنید. در عوض، از دید فیلسوفان چینی، کنفوسیوسی‌ها، نگاه کنید. کنفوسیوسی‌ها خواهان جهانی منظم بودند که در آن، افراد با جهان خارج و یکدیگر در صلح هستند و کشورها با یکدیگر همکاری می‌کنند تا مشکلات بین‌المللی را حل کنند. شما را دعوت می‌کنم این دیدگاه را مد نظر داشته باشید تا تغییراتی را که اقتصاد و جامعه چین در حال تجربه‌شان است بفهمید.
☆Nostalgia☆
بنابراین، باید تأکید کنم، افزایش قدرت نرم و رقابت با ایالات متحد در این حوزه، هدف صریح متفکران و دولت چین نیست. هنگامی که چین مسائل داخلی خودش را به شیوه‌ای مناسب حل کند، قدرت نرم نیز به آرامی افزایش خواهد یافت. با انجام این کار، نوعی سرمشق برای بسیاری از فقرای جهان فراهم می‌کند تا ببینند و بگویند این مدلی موفق برای مدرن شدن ما کشورهای به شدت فقیر با منابع محدود است. بنابراین، چین از این طریق قدرت نرم خواهد داشت. نه با ساخت سلطهٔ نظامی، نه با فیلم و ارائهٔ ارزش‌های فرهنگی این کشور. این کار را با عمل انجام می‌دهد نه با شعار. این یک مثال است.
☆Nostalgia☆
بنابراین، برتری نسبی نظام ایالات متحد، بسیار نوآور بودن است. در همین حال، فراموش نکنید، یکی از هزینه‌های نوآوری افراطی در ایالات متحد نیز ممکن است این باشد که افراد بسیاری جا بمانند. بنابراین، نابرابری شدید، یا هر چه ممکن است نامش را بگذارید، نیز وجود خواهد داشت. دو مدل متفاوت داریم؛ این دو کشور دو مدل افراطی ارائه می‌دهند که کشور دیگر می‌تواند آن را مطالعه کند و از آن یاد بگیرد.
☆Nostalgia☆
جان جیجر: آیا چین و ایالات متحد می‌توانند بر قرن بیست و یکم مسلط شوند؟ آیا شاهد جهانی چند قطبی، جهان کشورهای هم‌سنگ، خواهیم بود؟ دیوید لی: به نظرم جهان در حال تغییر است؛ سلطهٔ ایالات متحد، به احتمال زیاد، گذشته است. در جهان جدید نیروهای متعددی وجود خواهد داشت، از جمله نیروهای اقتصادی و سیاسی چین. بنابراین در جهان جدیدی هستیم و چین قطعاً به دنبال سلطه نیست، دنبال این نیست که همراه با ایالات متحد بر جهان سلطه داشته باشد؛ چنین چیزی در ژن فرهنگی چین نیست، قطعاً در سنت ایدئولوژی کنفوسیوسی چینی نیست. بیشتر به دنبال حفظ ثبات مسائل داخلی است؛ پرداختن به مسائل داخلی و سپس بر اساس آن، همکاری با دیگران. دیدگاه چینی‌ها دربارهٔ این مسائل چنین است.
☆Nostalgia☆
می‌خواهم فقط به این مسئله اشاره کنم که چین –با مشکلات اقتصادی، جمعیتی، سیاسی و ژئوپلیتیک که با آن‌ها مواجه است– ممکن است متوجه شود که دورهٔ پایانی صعود اقتصادی به نوعی پر از سنگلاخ و پیچیده است. همان‌طور که هنری اشاره کرد، ممکن است لازم باشد که چین چنان بر مسائل داخلی متمرکز بماند که نتواند قدرت هژمونیک خارجی خاصی از خود نشان دهد. شک ندارم که چین اقتصاد بسیار بزرگی خواهد داشت. شک ندارم که چین در عرصهٔ بین‌الملل بازیگر بسیار مهمی خواهد بود. پرسش این است، آیا مالک قرن بیست و یکم خواهد بود؟ بر آن مسلط خواهد شد؟ و من می‌گویم که به همهٔ آن دلایل، چنین نخواهد شد.
☆Nostalgia☆
دفتر بودجهٔ کنگره تخمین زده است که اگر ایالات متحد نیروهای خارج از مرزهای خودش را به ۳۰ هزار نفر کاهش دهد هزینه‌هایش کم خواهند شد. ۳۰ هزار نفر! حالا در آن جهان ـ و در این دهه با سرعت به سوی آن جهان در حال حرکتیم ـ این فکر که ایالات متحد بتواند با تهدید عملیات نظامی به چین بگوید، تا این‌جا بیا و نه جلوتر و موضع رئال‌پلیتیک، سیاست موازنهٔ قدرت اتخاذ کن، خب، این ایده کمتر و کمتر واقعی به نظر می‌رسد. و دقیقاً نکتهٔ این مناظره همین است. قدرت این‌طور تغییر می‌کند. دور از تصور به نظر می‌رسد اما خانم‌ها و آقایان، وقتی تغییر کرد، کمی مانند دیوید و شیوهٔ حرف زدنش می‌شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar
ببینند که می‌خواهیم در پنج یا ده سال آینده کجا باشیم و از آن نقطه شروع به کار کنند نه این‌که ماه به ماه بر مدیریت بحران کار کنیم و در موقعیتی باشیم که هر بار رهبران با یکدیگر دیدار می‌کنند، بیانیهٔ خیلی خوبی اعلام شود و دو ماه بعد کسی بپرسد «چینی‌ها کجا اشتباه کردند؟ غرب کجا اشتباه کرد؟» دیدگاه اصلی‌ام همین است، بنابراین دربارهٔ مسئلهٔ دریای چین جنوبی روشن است که باید با احترام به آزادی ناوبری وارد عمل شویم. اما این تنها یک نمونه است. آن‌چه لازم است، فهم این مسئله است که وارد نظم جهانی جدیدی با مسائل جهانی می‌شویم و این نظم جهانی را نمی‌توان با استفاده از همان اصول تفکر معمول و متداول سامان بخشید. و همین‌جاست که رابطه با چین مهم می‌شود، چون چین در حال ترقی است. مسئله این است، آیا چین می‌تواند خویشتنداری را بیاموزد؟ و آیا ایالات متحد می‌تواند خودش را با کاهش تأثیر پیشین ما تطبیق کند؟ این مسئله‌ای است که باید به آن پرداخته شود.
Reza Sheykhlar

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد