بریده‌هایی از کتاب اصل گرایی

تقریباً همه چیز مزاحم است.

اگر جواب یک بلهٔ واضح نباشد، پس یک نهٔ واضح است.

موازنه یعنی به کارگیری معیارهای بسیار گزینشی؛ گاهی‌اوقات، ناچار خواهید بود گزینه‌ای به‌ظاهر خوب را رد کنید و ایمان داشته باشید که به‌زودی زود گزینه‌ای عالی پدیدار می‌شود. گاهی‌اوقات چنین می‌شود و گاهی‌اوقات نه، ولی نکته این‌جاست که خود عمل به کارگیری معیارهای گزینشی مجبورتان می‌کند تصمیم بگیرید برای کدام گزینه انتظار بکشید و نگذارید دیگران یا دنیا برای‌تان این تصمیم را بگیرند. مانند هر مهارت اصل‌گرایانهٔ دیگر، مجبورتان می‌کند آگاهانه تصمیم بگیرید، نه از روی غفلت.

روی حداقل پیشرفت قابل قبول تمرکز کنید «کار انجام‌شده بهتر از کار عالی است»

برای کسب دانش، هر روز چیزهایی اضافه کنید. برای کسب خرد، هر روز چیزهایی کم کنید.

اگر زندگیتان را اولویت بندی نکنید، یکی دیگر اولویت بندی‌اش میکند.

به عبارت دیگر، اصل‌گرایی رویکردی منضبط و نظام‌مند در تشخیص کارهایی است که بیشترین اثربخشی را در آن‌ها داریم و سپس اجرای تقریباً بی‌دردسر آن کارها.

اصل‌گرایی به معنای انجام کارهای کمتر فقط محض کمتر بودن‌شان هم نیست. بدین معناست که برای فعالیت در بالاترین سطح اثربخشی‌مان تا می‌توانیم زمان و انرژی‌مان را عاقلانه فقط در انجام کارهای ضروری سرمایه‌گذاری کنیم.

برای کمک فکری، به یک مربی فردی مراجعه کرد و با توصیهٔ عجیبی روبه‌رو شد: «توی همین شرکت بمون، ولی فقط همون کاری رو بکن که یه مشاور انجام می‌ده و خودتو درگیر بقیه نکن». به عبارت دیگر، توصیهٔ مربی‌اش این بود فقط کارهایی را انجام دهد که فکر می‌کند ضروری‌اند (و هر خواستهٔ دیگری را نادیده بگیرد).

همین‌طور که کیفیت کارش کاهش می‌یافت، استرس او هم بیشتر می‌شد. کارش رسیدگی به امور کم‌اهمیت شده بود و به این دلیل، دیگر برایش رضایت‌بخش نبود و کسانی را که به هر دری می‌زد خشنودشان کند، ناامید کرده بود.

فرد اصل‌گرا موازنه‌ها را آگاهانه انجام می‌دهد. او، به جای اینکه منتظر بماند و طبق خواستهٔ دیگران عمل کند، با ارادهٔ خودش عمل می‌کند و معتقد است اگر زندگی‌اش را اولویت‌بندی نکند، فرد دیگری آن را برایش اولویت‌بندی می‌کند

آن‌طور که واقعاً دوست دارید زندگی کنید، نه آن طوری که دیگران از شما توقع دارند

اگر به خودتان آمده‌اید و متوجه شده‌اید انبوه‌کارهای عقب افتاده شما را احاطه کرده‌اند این یعنی مانند بسیاری از افراد، فرع‌گرا هستید و چارهٔ کارتان اصل‌گرا شدن است.

بدان که زندگی پرمشغله بی‌حاصل است. سقراط

مرزها تا حدی شبیه به دیوارهای قلعهٔ شنی‌اند. لحظه‌ای که اجازهٔ فرو ریختن یکی از آن‌ها را بدهیم، بقیهٔ هم پشت سرش آوار می‌شوند.

تدوینگر خوب کسی است که برای جان دادن به ایده‌ها، صحنه‌ها، طرح‌های داستان و کاراکترها آگاهانه دست به حذف می‌زند.

نیمی از مشکلات زندگی را می‌توان ناشی از بله گفتن بیش از حد سریع و نه گفتن نه‌چندان سریع دانست. جان بیلینگز

اغلب، انتخاب را یک داشته در نظر می‌گیریم. ولی انتخاب چیزی نیست که داشته باشیم، بلکه چیزی است که انجام می‌دهیم. گزینه‌هایمان شاید مثل یک داشته باشند، اما انتخاب یک کنش است.

تدوینگری با حذف همهٔ عوامل انحرافی یا غیرضروری یا ناخوشایند، به اجرای بی‌دردسر کارهای اصل‌گرایان کمک می‌کند.

چه می‌شود اگر جامعه تشویق‌مان کند از انجام کارهایی که بیزاریم دست برداریم، تشویق‌مان کند از خرید چیزهای غیرضروری آن هم با پولی که هنوز نداریم دست برداریم