بریدههایی از کتاب بابا لنگدراز
۴٫۵
(۴۵۶)
دنیا پر از شادی است، در صورتی که هر چه پیش آید انسان قبول کند. فقط سرِّ موفقیت در اینست که انسان کمتوقع باشد
Farnaz Bagherlou
«آنقدر در دنیا چیزهای جوراجور هست، که یقیناً همه ما مثل پادشاه سعادتمند خواهیم بود.»
Farnaz Bagherlou
من تشنهی آوارگی و سیر و سیاحتی هستم و همین که چشمم به نقشه جغرافیا میافتد دلم میخواهد کلاهم را به سر بگذارم و چترم را در دست بگیرم و راه بیفتم.
Farnaz Bagherlou
دلم میخواهد همهی دنیا را بگردم و بالاخره روزی این کار را خواهم کرد.
Farnaz Bagherlou
با اشخاص تازه آشنا شو، چیزهای تازه یاد بگیر، در هوای آزاد زندگی کن قوی و سالم شو
Farnaz Bagherlou
تنها عاملی که مانع از قورباغه جمع کردن من میشود اینست که در اینجا هیچ قانونی جمع کردن قورباغه را منع نکرده است.
|نستوه|
فاصله بین ما زیادتر از آنست که بتواند موجب اذیت و آزار من گردد.
mehrnaz
من با این فلسفه که یأس و نکبت و غم قوای اخلاقی را تقویت میکنند مخالفم. افرادی که سعادتمند و خوشحال هستند که مهر و محبت میبخشند، من به اشخاص بدبین و از زندگی بیزار ایمان ندارم، امیدوارم بابا شما به زندگی بدبین نباشید.
mehrnaz
باور کنید ناراحتیهای بزرگ نیست که صبر و بردباری لازم دارد بلکه این ناراحتیهای خردخرد و جگر سوراخکن را با تبسم برگزار کردن حقیقتاً روحیه لازم دارد و من سعی میکنم این روحیه را به دست آورم. میخواهم به خودم تلقین کنم که زندگی یک صحنه بازی است و من باید آن را با مهارت بازی کنم، و اگر ببرم یا ببازم، در هر حال شانهها را بالا بیندازم و بخندم.
mehrnaz
جروی عزیز. با عشقی که به من دادی خوشبختیام را کامل کردی و این جبران همهی این خجالتها را میکند.
به ناچار باید نامهام را تمام کنم، چه میترسم اشکم نامه را خیس کند، اشکی که از رضایتخاطر و خوشی است، نه اشک غم.
آنکه با بیتابی انتظار خوبشدن و دیدار تو را میکشد
جودی
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
وای اگر عشق آدم را ده سال جوان کند! آنوقت اگر ده سال جوان شوم و یازده ساله باشم تو باز هم مرا دوست خواهی داشت؟
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
من، هر لحظه خوشبختی خودم را احساس میکنم و یقین دارم که خوشبختم و هر واقعهی نامساعدی هم که پیش آید، به این عقیده باقی خواهم ماند و به ناراحتیها (حتی دنداندرد) مانند تجربهی جالبی مینگرم و اینکه از تجربهی تازهای غافل نماندهام خوشحالم. «آسمان بالای سر من به هر رنگی باشد، من برای هر گونه سرنوشتی حاضرم.»
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
جوانی کاری به سال و ماه ندارد مهم اینست که انسان زندهدل و پرنشاط باشد، ممکن است بابا موی شما سفید باشد ولی مانند پسربچهها فکر کنید.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
من از مردمی که مینشینند و رو به آسمان میکنند و چشمها را در چشمخانه میگردانند و میگویند: «خواست خدا چنین بوده است» درحالیکه یقین دارند چنین نیست خیلی عصبانی میشوم.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
شوخیهای بزرگ مهم نیستند، اصل اینست که آدم بتواند از یک موضوع کوچکی خوش باشد.
بابا من سِرّ خوشبختی را پیدا کردهام و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه حداکثر استفاده را کرد.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
برای اینکه آدم مردی را سر به راه کند دو طریق دارد؛ یا آدم باید آن مرد را ریشخند کند یا بدخلقی پیش گیرد و من چون دوست ندارم برای آنچه میخواهم مردی را ریشخند کنم بنابراین باید بدخلقی کنم.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
دنیا پر از شادی است، در صورتی که هر چه پیش آید انسان قبول کند. فقط سرِّ موفقیت در اینست که انسان کمتوقع باشد
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
من معتقدم که مهمترین خصوصیت آدمی قوهی تخیل و تصور است، برای اینکه آدم میتواند خودش را به جای دیگری فرض کند. این خصوصیت آدم را مهربان و دلسوز و فهمیده میکند
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
بیایید و تمام لذات دنیایی را پشت سر بگذارید.
و در خوشیهای آسمانی به من بپیوندید.
وگرنه یار عزیز خداحافظ برای همیشه.
من میگذرم تا تو به قعر جهنم فرو روی .
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
من از بدیهای گذشتها متأسفم.
«از اینکه به مادام لیپت جسارت کردم متأسفم.»
«از اینکه گاهی فردی پرکین را زدم متأسفم.»
«از اینکه شکردان را با نمک پر کردم متأسفم.»
«از اینکه پشت سر امناء شکلک درآوردم متأسفم.»
از این به بعد نسبت به همه مهربان، مؤدب و بامحبت خواهم بود.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
حجم
۸۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۸۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان