بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بابا لنگ‌دراز | صفحه ۲۳ | طاقچه
۴٫۵
(۴۵۶)
آن‌ها چنان به خوشی‌ها عادت کرده‌اند که احساساتشان فلج شده است
دُردونه ی بهار
می‌خواهید بدانید اتاقم را چطور مبله کرده‌ام؟ مخلوطی از رنگ زرد و قهوه‌ای. رنگ اتاق نخودی است و من پرده و پشتی‌هایم را زرد درست کرده‌ام و یک میز آلبالویی (دست دوم به یک دلار خریده‌ام) یک صندلی چوب ماغون، یک قالیچه‌ی قهوه‌ای که وسطش یک لک جوهر دارد ولی من صندلی را طوری روی آن می‌گذارم که معلوم نشود. پنجره‌ها خیلی بلند است و به‌طور عادی نمی‌شود بیرون را دید لذا من آئیینه پشت میز توالت را باز می‌کنم ورده آن را می‌کشم و می‌گذارم پای پنجره و در موقع لزوم کشوها را جلو می‌کشم و از آن مثل یک پلکان بالا می‌روم راحت و پاکیزه! سالی به من کمک کرد تا این اثاثه را در یک حراجی ارزان خریدم. بالاخره سالی در خانواده بزرگ شده و از این چیزها سر درمی‌آورد. شما نمی‌دانید خرید کردن برای من چقدر خوش‌آیند است که شخصاً یک پنج دلاری بدهم و بقیه را پس بگیرم. برای این‌که من هیچ‌وقت بیش از چند سنت پول نداشته‌ام. آه بابا جونم! من قدر این ماهانه را خوب می‌دانم.
M_k
شاید قبلاً می‌توانستم بی‌خیال و سبک‌سر و بی‌پروا باشم، زیرا چیز گرانبهایی در زندگی نداشتم که از دست بدهم. ولی حالا... دلواپسی بزرگی تا آخر عمر با من همراه خواهد بود. هر وقت از من دور باشی خیال می‌کنم هر چه اتومبیل است تو را زیر گرفته و هر چه میکروب است به تو حمله کرده است. آرامش فکر از من سلب شده است. حالا در مقابل تو را دارم، آرامش توخالی هم لطفی ندارد.
sepide
«آسمان بالای سر من به هر رنگی باشد، من برای هر گونه سرنوشتی حاضرم.»
Aso
آدم هوس چیزهایی که مزه‌اش را نچشیده هرگز نمی‌کند، ولی بعد از این‌که یک بار مزه‌ی نعمتی را چشید آن‌وقت دیگر محرومیت از آن مشکل است.
zahra.Askari
تنها عاملی که مانع از قورباغه جمع کردن من می‌شود اینست که در این‌جا هیچ قانونی جمع کردن قورباغه را منع نکرده است.
ولنسی پارسی
من با خود فکر می‌کردم که اثری به ادبیات آمریکا اضافه کرده‌ام. باور کنید، می‌خواستم قبل از پایان دانشکده‌ام یک کتاب حسابی بنویسم و باعث تعجب شما بشوم. موضوع را سال پیش، عید کریسمس که منزل ژولیا بودم جمع کردم، ولی حق به جانب ناشر است دو هفته کافی نیست که آدم به آداب و عادات شهر بزرگی آشنا بشود. دیروز وقتی که رفتم قدم بزنم کتاب را با خود بردم و همین که به ساختمان دستگاه حرارت مرکزی رسیدم رفتم تو و از متصدی پرسیدم که: «‌آیا می‌توانم چند لحظه از کوره استفاده کنم؟» وی مؤدبانه در کوره را باز کرد و من با دست خود کتاب را در کوره انداختم، مثل این‌که بچه‌ام را به دست خود سوزانده باشم! دیشب با دلی شکسته به رختخواب رفتم و با خود فکر کردم که عاقبت هم چیزی نمی‌شوم و شما پول خود را برای هیچ دور ریخته‌اید، ولی باور کنید که صبحی با طرح تازه‌ای از خواب بلند شدم و امروز هرجا که رفتم و هر کار که کردم به فکر بودم و شخصیت‌های داستانم را می‌ساختم و خرم و خوشحال بودم. کسی نمی‌تواند مرا متّهم به بدبینی کند. اگر شوهر و ۱۲ بچه‌ام در اثر زلزله در عرض یک روز زیر خاک بروند، روز بعد با قیافه‌ای باز و متبسّم عقبِ شوهر دیگر می‌گردم.
ghiam
بابا، من معتقدم که مهم‌ترین خصوصیت آدمی قوه‌ی تخیل و تصور است، برای این‌که آدم می‌تواند خودش را به جای دیگری فرض کند. این خصوصیت آدم را مهربان و دلسوز و فهمیده می‌کند و من معتقدم که باید این صفت را در اطفال تقویت کرد ولی در مؤسسه ژان گریر اگر کوچک‌ترین اثری از آن نمودار می‌شد خفه‌اش می‌کردند تنها حسی را که در اطفال تشویق و تقویت می‌کردند وظیفه‌شناسی بود. به نظر من بچه‌ها باید یاد بگیرند که هر کاری را با عشق و علاقه انجام دهند نه به خاطر وظیفه‌شناسی.
ghiam
امروز صبح اسقفی برای ما صحبت کرد. حدس می‌زنید چه گفت؟ «حکمت بزرگی که انجیل به ما تعلیم داده است اینست، فقرا از این جهت خلق شده‌اند که برای دیگران مجال نیکوکاری به وجود آید!»
ghiam
اگر شوهر و ۱۲ بچه‌ام در اثر زلزله در عرض یک روز زیر خاک بروند، روز بعد با قیافه‌ای باز و متبسّم عقبِ شوهر دیگر می‌گردم.
azar
کاری لذت دارد که آدم بدان علاقه دارد و آن را به تمام کارهای دیگر ترجیح می‌دهد.
Farnaz Bagherlou
آدم وقتی که راجع به موضوعی که اطلاع دارد صحبت کند یا بنویسد می‌تواند حرف خود را به دیگران بقبولاند و مؤثر واقع شود.
Farnaz Bagherlou
آن‌ها چنان به خوشی‌ها عادت کرده‌اند که احساساتشان فلج شده است. اما من، هر لحظه خوشبختی خودم را احساس می‌کنم و یقین دارم که خوشبختم و هر واقعه‌ی نامساعدی هم که پیش آید، به این عقیده باقی خواهم ماند و به ناراحتی‌ها (حتی دندان‌درد) مانند تجربه‌ی جالبی می‌نگرم و این‌که از تجربه‌ی تازه‌ای غافل نمانده‌ام خوشحالم. «آسمان بالای سر من به هر رنگی باشد، من برای هر گونه سرنوشتی حاضرم.»
Farnaz Bagherlou
جوانی کاری به سال و ماه ندارد مهم اینست که انسان زنده‌دل و پرنشاط باشد
Farnaz Bagherlou
من از مردمی که می‌نشینند و رو به آسمان می‌کنند و چشم‌ها را در چشم‌خانه می‌گردانند و می‌گویند: «خواست خدا چنین بوده است» درحالی‌که یقین دارند چنین نیست خیلی عصبانی می‌شوم. افتادگی یا تسلیم و رضا یا هر چه می‌خواهید اسمش را بگذارید علامت سستی و درماندگی است. من پیرو مذهب زنده‌تر و مبارزتری هستم.
Farnaz Bagherlou
وای به وقتی که آدم همه چیز را بداند و هیچ واقعه‌ی غیرمنتظره‌ای روی ندهد! واویلا!
Farnaz Bagherlou
مسافرت و دیدن دنیا خود یک نوع تعلیم و تربیت است
Farnaz Bagherlou
آدم هوس چیزهایی که مزه‌اش را نچشیده هرگز نمی‌کند، ولی بعد از این‌که یک بار مزه‌ی نعمتی را چشید آن‌وقت دیگر محرومیت از آن مشکل است. برای این‌که آن‌وقت آدم خود را به داشتن آن نعمت ذیحق می‌داند.
Farnaz Bagherlou
به نظر من این کمال بی‌ادبی است که آدم دیگران را نادیده بگیرد و چنین وانمود کند که خودش تنها فرد قابل اهمیت است.
Farnaz Bagherlou
من سِرّ خوشبختی را پیدا کرده‌ام و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه حداکثر استفاده را کرد. من می‌‌خواهم هر ثانیه از زندگیم را خوش باشم و می‌خواهم وقتی که خوش هستم بدانم که خوش هستم.
Farnaz Bagherlou

حجم

۸۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۸۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان