بریده‌های کتاب شکوفه‌های عناب
کتاب شکوفه‌های عناب اثر رضا جولایی

کتاب شکوفه‌های عناب

نویسنده:رضا جولایی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۵از ۳۸ رأی
۴٫۵
(۳۸)
«گوش بدهید. ما شما مستبدان را خطاب کرده می‌گوییم، سینهٔ خود را مقابل تیرهای شما می‌گیریم... و با بدن‌های خود زیر سم اسبان آزادی‌خواهان را مفروش و با خون گلوی خود را زینت می‌دهیم. ماییم پیش‌صفان راه آزادی، حامیان دین مبین اسلام و ماحضر هستی را بر طبق اخلاص نهاده‌ایم.» خندید. «مماشات از این بیش‌تر؟ ما که رسوای جهان‌ایم، غم عالم...»
maryam_z
خیال آدم که راحت نباشه، همهٔ لذتای عالم زهرش می‌شه
روژینا
در حلق رعیت کرده بودند که پادشاه سایهٔ خداست و رعیت هم به حکم خداوند زیردست به دنیا آمده، و اِلّا چرا فلان رعیت به جای فلان شاه و شازده قرار نگرفته؟ لابد حکم الاهی است. استدلالات، قضاقورتکی‌تر از این نمی‌شد اما وقتی اکثر قریب‌به‌اتفاق چنین استدلالاتی را می‌پذیرفتند، آیا وظیفهٔ من بود که عقاید آن‌ها را تغییر دهم؟ مگر چه‌کارهٔ مملکت بودم که نخورده‌ونبرده گرفتار درد شوم؟
maryam_z
صد سال دیگر هیچ‌یک از ما نیستیم و نامی هم از ما نمانده... حتی در خاطره‌ها... گورِ پدر این دنیا... در دل‌سپاری، همیشه آن کس که بیش‌تر مایه می‌گذارد بازنده است.
n re
خیال آدم که راحت نباشه، همهٔ لذتای عالم زهرش می‌شه.
n re
می‌دانید خوردن لقمه با خون جگر چه طعمی دارد...
n re
کجا به دنبال تو باشم؟ کجای این عالم؟
n re
غریب ماندم در این شهر پُرخصومت که از ابتدا به آن دل ندادم. این شهر خشک‌چنارهای قجری، پُرکینه. من از شهر سَروها و بهارنارنج‌های همیشه‌بهار آمده بودم. شهری که رود خشکش در زمستان و بهار پُرآب می‌شد و دسته‌دسته مرغان دریاییِ دریاهای دور، در ساحلش می‌چرخیدند، وقتی مِه شهر را در خود غرق می‌کرد، وقتی باران می‌بارید و عطر بهارنارنج شهر را مست می‌کرد، وقتی گربه‌های نوروزی رنگارنگش پیش از استحاله سرخ و زرد، سبز و زرد و سرخ و سیاه و لیمویی و عنابی، پیش از پروانه شدن و پرواز، بوته‌های صحرایی تازه‌رسته را رنگارنگ می‌کردند. این شهر برابر بود با هزاران شهر جهان. شهر کاشی‌های گرم و دلنوازِ زند... در کوه‌های باغ تخت که می‌ایستادی در بهار و خزان، بهشت زیر پایت بود. سَروهای جاودانه این‌سو، آن‌سو دروازهٔ متبرک، آن‌سوتر آرامگاه چهل تن، باغ عنابیه، حافظیه، و آخرسر سعدیه را می‌دیدی. شاید به سبب آن آرامش بود که همیشه ته فکرم صلا می‌داد مرا آن شهر که بازآ به سویم.
n re
وقایع زندگی مثلِ کلاف زنجیر به هم متصله.
روژینا
می‌بینی اولگا، چه‌طور در یک لحظه دنیایی که ساختیم ویران می‌شود.
روژینا

حجم

۳۳۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۸ صفحه

حجم

۳۳۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۸ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد