همهچیز همانطور است که باید باشد و در آینده هم هرچه قرار باشد اتفاق بیفتد اتفاق میافتد.
یکی از معانی این عبارت این بود که نباید شیون و زاری راه بیندازی، مخصوصاً وقتی علتی منطقی برای شیون و زاری وجود دارد
فرنوش
. آلن واقعاً نمیدانست چرا این کار را کرده. با خودش فکر کرد، وقتی زندگی وارد وقت اضافه میشود بهراحتی میتوان به خود اجازۀ بعضی کارها را داد
zohreh farahani
وقتی آلن بچه بود، پدرش به او یاد داده بود که به آدمهایی که وقتی فرصتش پیش میآید مشروب نمینوشند مشکوک باشد. کمی بیش از شش سالش بود که روزی پدرش دست روی شانۀ او گذاشت و گفت: «پسرم، تو باید از کشیشها حذر کنی. همینطور از کسانی که ودکا نمینوشن. از همه بدتر، کشیشهایی که ودکا نمینوشن.»
پدر آلن به این پند خودش پایبند بود و بیشک آن روزی که با مشت به صورت یکی از مسافران زد و بلافاصله از شرکت راهآهن ملی اخراج شد چندان هوشیار نبود. این باعث شد که مادر آلن هم پندهایی از طرف خودش به او بدهد: «آلن از آدمهای مست حذر کن. این کاریه که خودمم باید میکردم.»
هدهدسبا
من هرچی بیشتر دربارهاش فکر میکنم، میبینم که باید فعلاً همینطوری ولش کنیم و میبینی که خیلی زود همهچی همونجوری میشه که میخواستیم. چون معمولاً اینطوری میشه؛ درواقع همیشه اینطوری میشه.»
nill