بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد

بریده‌هایی از کتاب پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد

ویراستار:مجتبی پورمحسن
امتیاز:
۴.۳از ۳۳۲ رأی
۴٫۳
(۳۳۲)
تفاوت میان دیوانه‌بودن و نابغه‌بودن بسیار ظریف است
محمدرضا
کی بود که واقعاً از شاه راضی باشد؟ نه اسلام‌گراها، نه کمونیست‌ها، و بی‌شک نه حتی کارگران شرکت نفت که واقعاً تا سر حد مرگ کار می‌کردند برای پولی معادل یک پوند بریتانیا در هفته.
StarShadow
کشیش توضیح داد که حالا در سلولی در سازمان امنیت و اطلاعات کشور، یا به قولی پلیس مخفی، هستند. شاید آقای کارلسن تصور کند که شرایط خوب و ایمن به نظر می‌رسد، ‌ ولی حقیقت این بود که پلیس مخفی فقط به امنیت شاه فکر می‌کرد و هدفش درواقع این بود که مردم ایران را خوب بترساند تا احترام حکومت را داشته باشند و از سوی دیگر هروقت لازم بود سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها، اسلام‌گراها، و بقیه عناصر مزاحم را شکار و نابود کند.
StarShadow
زندگی همین‌طوری بود؛ درست واقعاً درست نبود بلکه هرچه فرد مسئول می‌گفت درست است، درست بود.
hodsan
«شاید من یه‌کم کندذهنم، ولی به نظرم می‌رسه که نقشه‌ات هنوز آماده نیست.»
اِیْ اِچْ|
ژولیوس به‌موقع ترمز کرد. جنازه به جلو پرتاب شد و پیشانی‌اش به یکی از دستگیره‌های آهنی برخورد کرد. آلن گفت: «اگه شرایط یه‌کم فرق می‌کرد، این برخورد واقعاً دردناک بود.» ژولیوس گفت: «قطعاً مرده‌بودن یه خوبی‌هایی هم داره.»
farzane
استدلال آلن دربارۀ دین همیشه این بوده که اگر از چیزی مطمئن نیستی لازم نیست حدس بزنی.
setareh.
انتقام مثل سیاست می‌مونه، همیشه یک چیز باعث یک چیز دیگه می‌شه تا اینکه بد به بدتر تبدیل می‌شه و بدتر به بدترین.
Johnny
همه‌چیز همان‌طور است که باید باشد و در آینده هم هرچه قرار باشد اتفاق بیفتد اتفاق می‌افتد.
zohreh farahani
فکر کرد همۀ آن سال‌هایی که در خانۀ سالمندان می‌نشست و به این فکر می‌کرد که شاید بهتر باشد بمیرد و همه‌چیز را رها کند، اشتباه می‌کرده است. باوجود همۀ درد و رنج‌هایی که در آن سن داشت، فکر کرد خیلی هیجان‌انگیزتر است که در حال فرار از دست خانم‌مدیر آلیس باشد تا اینکه بی‌حرکت دو متر زیر زمین خوابیده باشد.
ستایش
خانم‌مدیر آلیس گفت که سیگارکشیدن و نوشیدن الکل ممنوع و تماشای تلویزیون بعد از ساعت ۱۱ شب قدغن است. صبحانه در روزهای هفته در ساعت ۶: ۴۵ و در روزهای آخرهفته یک ساعت دیرتر، ناهار در ساعت ۱۱: ۱۵، قهوه ساعت ۱۵: ۱۵، و شام ساعت ۱۸: ۱۵ سرو می‌شود. اگر بیرون از خانه باشد و حواسش به ساعت نباشد و خیلی دیر به خانه برگردد ممکن است بدون شام بماند. بعد از آن، خانم‌مدیر آلیس شروع کرد به توضیح‌دادن قوانینِ مربوط به حمام‌کردن و مسواک‌زدن، داشتن ملاقاتی از بیرون، یا رفتن به ملاقات دیگر سالمندان خانه، اینکه کدام داروها در چه ساعت‌هایی ارائه می‌شدند، و در کدام ساعت‌ها ساکنان نباید مزاحم خانم‌مدیر آلیس یا دیگر همکارانش شوند مگر اینکه کارشان ضروری باشد؛ البته از نظر خانم‌مدیر آلیس به‌ندرت کاری ضروری بود چون او اضافه کرده بود که در کل ساکنان آن خانه زیادی غُرغُر می‌کنند. آلن پرسید: «هروقت دلمون بخواد می‌تونیم برینیم؟»
hodsan
آلن همان‌طور که جعبه‌ها را با دینامیت پُر می‌کرد، به نظرات کارگران دربارۀ وقایع جنگ هم گوش می‌کرد. برایش عجیب بود که آن‌ها این‌همه اطلاعات را از کجا می‌آورند، ولی بیشتر حیرت‌زده بود که مردان بالغ چقدر می‌توانند بدبختی به بار آورند.
Gisoo
آلن بیدار شد و از بِنی پرسید که آیا وقتِ رفتن به رختخواب نرسیده؟
Johnny
حاصل کار شرکت نفت ایران-انگلیس رکوردشکن شده و نفتْ ایران و انگلستان را بسیار ثروتمند کرده بود؛ البته اگر حقیقت را بخواهید، ‌ بیشتر انگلستان را ثروتمند کرده بود که البته منصفانه بود؛ چون تنها سهم ایران در این شراکت نیروی کار ارزان و البته خود نفت بود!
ــسیّدحجّتـــ
ژولیوس گفت که بی‌شک لازم نیست آلن عذرخواهی کند، چون سرانجام کمی هیجان در زندگی ژولیوس یونسُن اتفاق افتاده بود.
ستایش
انتقام مثل سیاست می‌مونه، همیشه یک چیز باعث یک چیز دیگه می‌شه تا اینکه بد به بدتر تبدیل می‌شه و بدتر به بدترین.
مندوستدارکتابم
فرض کن مرگ هم مانند خواب‌بودن است. آیا پیش از آنکه همه‌چیز تمام شود باز هم فرصتی برای فکرکردن داشت؟ و آیا فرصتی داشت که فکر کند که فکر کرده است؟ ولی صبر کنید، چقدر باید فکر کنید تا فکرکردنتان تمام شود؟
Johnny
او در شرکت نفت اندونزی کاری پیدا کرده و وظیفه‌اش این بود که از کیفیت سیستم تولید اطمینان حاصل کند. اشتباه مائو این بود که وظیفه‌اش را انجام می‌داد. ناگهان، همۀ مدیران رده‌های میانی در شرکت دریافتند که دیگر نمی‌توانند هنگام تعمیرات مبالغ هنگفتی را زیرمیزی بالا بکشند، چون دیگر نیازی به تعمیرات نبود. کارایی شرکت نفت سی‌وپنج درصد افزایش یافت و مائو به نامحبوب‌ترین فرد سازمان بدل شد.
محمدرضا
آلن به او هشدار داد: «انتقام خوب‌چیزی نیست. انتقام مثل سیاست می‌مونه، همیشه یک چیز باعث یک چیز دیگه می‌شه تا اینکه بد به بدتر تبدیل می‌شه و بدتر به بدترین.»
setareh.
استدلال آلن دربارۀ دین همیشه این بوده که اگر از چیزی مطمئن نیستی لازم نیست حدس بزنی.
sagaliga

حجم

۳۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

حجم

۳۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان