بریدههایی از کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر
۳٫۹
(۷۴)
خوب و بد فقط در ذهن توست. پس نباید بگوییم: «این خوب است.» یا «این بد است.» به جای گفتن بد باید بگویی: «انجامش نمیدهم»! وقتی بگویی، «این بد است،» همین مقداری آشفتهات میکند.
Sarah S
ما معمولاً بیآنکه آگاه باشیم سعی میکنیم چیزی غیر از خودمان را تغییر دهیم، میکوشیم چیزهای خارج از خودمان را نظم دهیم. ولی اگر خودت منظم نباشی مرتب کردن چیزهای دیگر محال است.
Sarah S
اگر ذهنت خالی باشد، همواره برای هر چیزی آماده است؛ به روی هر چیزی گشوده است. در ذهن آغازگر قابلیتها فراواناند، در ذهن آزموده ناچیز.
Sarah S
در ذهنِ آغازگر قابلیتها فراواناند، در ذهنِ آزموده ناچیز.
qrqn
این خِرد است که خِرد را میجوید.
محسن
«تو» یعنی آگاهی از عالَم در قالب تو، و «من» یعنی آگاهی از عالَم در قالب من.
saghi.es
در ذهن آغازگر تصور نمیشود که «به چیزی دست یافتهام.» تمام افکارِ خودمدار، ذهن پهناور ما را محدود میکنند. اگر به فکر دستیابی نباشیم، به فکر «خود» نباشیم، آغازگرانی راستین هستیم.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
این خِرد است که خِرد را میجوید.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
در ذهنِ آغازگر قابلیتها فراواناند، در ذهنِ آزموده ناچیز.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
ستارهها موجودات عجولی نیستند، بلکه موجوداتی آرام، باثبات و راحت و آسودهای هستند. میگوییم، «باید در آرامش فعالیت باشد؛ باید در فعالیت آرامش باشد.» آنها بهواقع یکی هستند؛ وقتی میگوییم «آرامش» یا وقتی میگوییم «فعالیت» صرفاً دو تفسیر مختلف از حقیقتی واحد را بیان میکنیم. در فعالیت ما هماهنگی وجود دارد، و جایی که هماهنگی باشد آرامش وجود دارد.
yalda
اگر ذهن اصیلت را حفظ کنی، اصول اخلاقی خودبهخود حفظ میشوند.
سارا شاه
مُرشد دوگِن گفته: «بخشیدن نچسبیدن است.» یعنی همینکه به چیزی نچسبیده باشی بخشش کردهای. مهم نیست چه چیزی ببخشی. بخشیدن کمی پول یا برگی سبز دانا پرانا پارامیتا ست؛ سطر یا حتی واژهای را یاد دادن دانا پرانا پارامیتا ست. اگر با روحیهٔ نچسبیدن ببخشیم، شیء مادی و تعلیمی که میبخشیم ارزش یکسانی دارند. اگر روحیهای درست داشته باشیم، هرآنچه انجام میدهیم، هرآنچه خلق میکنیم دانا پرانا پارامیتا ست.
maryam.eslami
مثل این است که آن را نشناسیم. هرچه بیشتر فرهنگ را درک کنی، بیشتر درک خواهی کرد که این درس چقدر درست و چقدر ضروری است. به جای اینکه فقط فرهنگت را نقد کنی، باید ذهن و بدنت را وقف تمرین این روش ساده نمایی. آنگاه جامعه و فرهنگ درونت خواهد شکفت. شاید برای کسانی که بیش از حد به فرهنگشان چسبیدهاند نقاد بودن خوب باشد. نگرش نقادانهٔ آنان بدین معناست که آنها به حقیقت سادهای که از بودا بهجا مانده بازخواهند گشت. ولی رویکرد ما صرفاً تمرکز بر یک تمرین ساده و بنیادی و درکی ساده و بنیادی از زندگی است. نباید از کارِ ما ردی بهجا بماند. نباید به افکار تفننی یا چیزهای زیبا بچسبیم. نباید دنبال چیزی خوب بگردیم. حقیقت همیشه دم دست تو، در دسترس توست.
maryam.eslami
پس ما راه دیگری برای زیستن در این دنیا نداریم. به گمانم این کاملاً درست است؛ و آسان میتوان آن را پذیرفت، آسان میتوان آن را فهمید، و آسان میتوان آن را تمرین کرد. اگر زندگی بر مبنای چنین تمرینی را با آنچه در این دنیا یا در جامعهٔ بشری روی میدهد مقایسه کنی، متوجه میشوی حقیقتی که بودا برای ما بهجا گذاشت چقدر باارزش است. کاملاً ساده است، تمرین نیز کاملاً ساده است. بااینحال نباید به آن بیاعتنا باشیم؛ ارزش عظیم آن را باید کشف کنیم. وقتی چنین ساده باشد، میگوییم: «آها! میدانم چیست! کاملاً ساده است. همه میدانند چیست.» ولی اگر ارزش آن را درنیابیم، فایدهای ندارد.
maryam.eslami
تو اگر ذاذن را، حتی برای یک لحظه، با کل بدن و ذهنت تمرین کنی، ذاذن انجام دادهای. پس لحظهبهلحظه باید خودت را وقف تمرینت کنی. نباید از پس کاری چیزی از تو باقی بماند. ولی این بدان معنا نیست که همهچیز را در مورد آن کار از یاد ببری. اگر این نکته را دریابی، تمام افکار ثنوی و تمام معضلات زندگی محو خواهند شد.
وقتی تمرین ذن میکنی، با ذن یکی میشوی. نه تو هستی و نه ذاذن. وقتی تعظیم میکنی نه بودا هست و نه تو. تعظیمِ کاملی است که انجام میشود. همهاش همین. نیروانا همین است
maryam.eslami
برای آنکه رد و نشانی باقی نگذاری وقتی کاری انجام میدهی، باید آن را با کلِ بدن و ذهنت انجام دهی؛ باید برآنچه انجام میدهی متمرکز باشی. باید کامل انجامش دهی، مانند یک آتشسوزی تماموکمال. نباید آتشی دودزا باشی. باید خودت را کامل بسوزانی. اگر خودت را کامل نسوزانی، در آنچه انجام میدهی ردی از خودت بهجا خواهی گذاشت. چیزی از تو باقی میماند که کامل نسوخته است. ذن فعالیتی است که بهطور کامل میسوزد و چیزی جز خاکستر از آن باقی نمیماند. هدف تمرین ما همین است. مراد دوگِن نیز همین بود آنجا که گفت: «خاکسترها دوباره هیزم نمیشوند» خاکستر خاکستر است. خاکستر باید کاملاً خاکستر باشد. هیزم باید هیزم باشد. وقتی کار به این صورت انجام شود، یک فعالیت همهچیز را دربر خواهد گرفت.
maryam.eslami
وقتی کاری انجام میدهی، باید خودت را بهطور کامل بسوزانی، مثل یک آتشسوزی تمام و کمال، هیچ رد و نشانی از خودت بهجا مگذار.
maryam.eslami
وقتی ذاذن تمرین میکنیم ذهن ما همیشه تابع تنفس ماست. وقتی دم میگیریم هوا به دنیای درون میآید. بهوقت بازدم هوا به دنیای بیرون میرود. دنیای درون نامحدود است، دنیای بیرون نیز نامحدود است. میگوییم «دنیای درون» یا «دنیای بیرون» ولی بهواقع تنها یک دنیای کلی وجود دارد. در این دنیای نامحدود، گلوی ما مثل دری چرخان است. هوا داخل میشود و بیرون میرود، مانند کسی که از بین دری چرخان عبور میکند. وقتی میگویی «من نفس میکشم» آن «من» اضافی است. تویی وجود نداری که بگویی «من». آنچه «من» اش میخوانیم صرفاً درِ چرخانی است که با دموبازدمِ ما حرکت میکند. فقط حرکت میکند؛ همهاش همین. وقتی ذهنت آنقدر خالص و آرام باشد که تابع این حرکت باشد، چیزی نخواهد یافت: نه «من»، نه دنیا، نه ذهن و نه جسم؛ صرفاً دری چرخان.
maryam.eslami
نقاشان باستان تمرین میکردند که با یک بینظمیِ هنرمندانه نقاطی را روی کاغذ بگذارند. این بسیار دشوار است. حتی اگر بخواهی این کار را بکنی، معمولاً با نظم خاصی نقطهها را میچینی. فکر میکنی میتوانی کنترلش کنی ولی نمیتوانی؛ محال است نقطهها را بدون نظم بچینی. مراقبت از زندگی روزانهات نیز همینطور است. حتی اگر بخواهی کمی مردم را کنترل کنی، این کار شدنی نیست. قادر به انجامش نیستی. بهترین راه برای کنترل مردم این است که ترغیبشان کنی شرور باشند. آنگاه بهشکلی گستردهتر کنترل خواهند شد. وقتی مرتعی پهن و وسیع در اختیار گوسفند یا گاوت بگذاری، بهنوعی او را کنترل میکنی. در مورد مردم نیز همینطور است: اول بگذار هرچه میخواهند انجام دهند و به آنها نگاه کن. این بهترین سیاست است. بیاعتنایی به آنها خوب نیست؛ این بدترین سیاست است. و بدترین حالت دیگر این است که بخواهی آنها را کنترل کنی. بهترین کار این است که آنها را تماشا کنی، فقط تماشایشان کنی بیآنکه بخواهی کنترلشان کنی.
آرمان
وقتی میگویی «من نفس میکشم» آن «من» اضافی است. تویی وجود نداری که بگویی «من». آنچه «من» اش میخوانیم صرفاً درِ چرخانی است که با دموبازدمِ ما حرکت میکند. فقط حرکت میکند؛ همهاش همین. وقتی ذهنت آنقدر خالص و آرام باشد که تابع این حرکت باشد، چیزی نخواهد یافت: نه «من»، نه دنیا، نه ذهن و نه جسم؛ صرفاً دری چرخان.
arezuuu
حجم
۱۹۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
حجم
۱۹۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
قیمت:
۱۰۴,۰۰۰
۷۲,۸۰۰۳۰%
تومان