اگر بدن و ذهن ما منظم باشند، تمام چیزهای دیگر به شیوهٔ درست در جای درستشان قرار میگیرند.
بااینحال ما معمولاً بیآنکه آگاه باشیم سعی میکنیم چیزی غیر از خودمان را تغییر دهیم، میکوشیم چیزهای خارج از خودمان را نظم دهیم. ولی اگر خودت منظم نباشی مرتب کردن چیزهای دیگر محال است.
بهار
تا وقتی ایدهای محدود در مورد آینده یا امیدی به آینده داشته باشیم، بهواقع نمیتوانیم در برابر لحظهای که همین اکنون وجود دارد جدی باشیم.
Anahid
هرگاه ذهن تو متوقع شود، اگر چیزی را آرزو کنی، اصول اخلاقیات را که عبارتاند از دروغ نگو، دزدی نکن، قتل نکن، فساد نکن و جز آن، خواهی شکست.
بهار
اگر هرآنچه انجام دهی از نیستی بیرون آید، آنگاه همهچیز داری.
Moon
اگر مرگ را صرفاً پایان زندگیمان بدانیم، این درکی نادرست خواهد بود. از سوی دیگر اگر تصور کنیم نخواهیم مُرد این نیز اشتباه است. ما میمیریم و نمیمیریم. این درک درست است. شاید برخی بگویند ذهن یا روح ما همیشه باقی است و تنها کالبد مادی ماست که میمیرد. ولی این کاملاً درست نیست، چون ذهن و جسم پایان خود را دارند. ولی این هم درست است که آنها تا ابد خواهند ماند. و با اینکه میگوییم ذهن و جسم، در واقع آنها دو روی یک سکهاند.
khoshnoodi
«باید در آرامش فعالیت باشد؛ باید در فعالیت آرامش باشد.»
ساناز
اینکه بدانی زندگیات کوتاه است و هر روز و هر لحظه از آن لذت ببری، این مصداق زندگیای است که در آن «فرم فرم است و خلأ خلأ».
Anahid
ذهنِ ذن، ذهن آغازگر
این خِرد است که خِرد را میجوید.
Manizheh
ذهن ما همیشه تابع تنفس ماست. وقتی دم میگیریم هوا به دنیای درون میآید. بهوقت بازدم هوا به دنیای بیرون میرود. دنیای درون نامحدود است، دنیای بیرون نیز نامحدود است. میگوییم «دنیای درون» یا «دنیای بیرون» ولی بهواقع تنها یک دنیای کلی وجود دارد. در این دنیای نامحدود، گلوی ما مثل دری چرخان است. هوا داخل میشود و بیرون میرود، مانند کسی که از بین دری چرخان عبور میکند.
mojgan