بریده‌های کتاب سرکار عِلّیه
کتاب سرکار عِلّیه اثر زهره عیسی‌خانی

کتاب سرکار عِلّیه

۳٫۹
(۱۹۹)
ولی واقعاً چرا زن‌ها حاضر می‌شوند اجازه دهند که دیگران آن‌قدر راحت جذابیت جنسی‌شان را مهم‌تر از تمام ابعاد دیگر وجودی‌شان بپندارند؟ انگار زن‌ها بیشتر به زنانگی ما ظلم می‌کنند تا مردها!
abd
به خودم قول دادم یادم نرود که حفظ نشاط و آرامش دخترانه‌ام از هر مدرکی ارزشمندتر است.
abd
باید طوری پوشید که ظاهرت از اندیشه‌ات جلوتر نرود
|قافیه باران|
فهمیدم چرا به جای آنکه شبیه ۲۵ ساله‌ها باشد، بیشتر شبیه ۳۵ ساله‌ها بود. ولی نفهمیدم چرا؟ چه چیزی می‌تواند یک زن را مجبور کند که سال‌ها مسیر قم-تهران را بپیماید برای کار در یک ادارهٔ دولتی؟ دو سال از سی سال خدمت را رفته بود و فقط ۲۸ سال دیگر مانده بود تا بازنشستگی‌اش؛ اما واقعاً چرا؟ چرا من تصمیم گرفتم تهران به دانشگاه بروم و این مسیر را بارها و بارها طی کنم و تمام رُس بدنم کشیده شود؟ چرا او تصمیم گرفته بود در یک راه بی‌پایان کارمند تهران شود و قم ساکن باشد؟ چرا یک زن تصمیم می‌گیرد قدکشیدن کودکش را نبیند؟ کلماتی که کج‌وکوله ادا می‌کند را نبیند؟ سؤال‌هایش از زندگی را پاسخ ندهد؟ خودش را از تمام لحظاتی که کودکش دوان‌دوان به آغوشش می‌پرد محروم کند؟ یعنی واقعاً در تمام قم کاری وجود نداشت که او بخواهد انجام دهد؟ یعنی هیچ مرکز و سازمان و موسسه‌ای در قم وجود نداشت تا این زن مورد خشونتِ بُعد مسافت قرار نگیرد و بیشتر در کنار خانواده‌اش باشد؟
ام باقر
تصمیم به ادامهٔ تحصیل را جار می‌زدند اما ازدواج را عار می‌دانستند
سحر
پسر از لاک پا تا ریشهٔ تازه‌رنگ‌شدهٔ موهای دختر را بادقت نگاه کرد. صورتش را با فاصلهٔ کمی از صورت دختر نگه داشت و دود سیگارش را در صورت دختر فوت کرد: «مدارک نمی‌خواد. از فردا بیا». گُر گرفتم. من به‌جای آن دختر احساس می‌کردم به تمام شخصیت زنانه‌ام توهین شده است. پسر به اتاقش رفت و دختر درحالی‌که داشت لبخندش را با دندان‌هایش جمع می‌کرد که پیدا نشود، خوشحال و شاداب رفت. واقعاً رفت! پسر صاف ایستاد و توی صورتش گفت که برای من مهم نیست تو مدرک کامپیوتر داری یا نه! خوشگلی پس بیا! و این دختر هم خوشحال شد و رفت! واقعاً احساس نکرد به‌جای استفاده از قابلیت‌های علمی، ارتباطی و تخصصی‌اش، دارند از قابلیت‌های جنسی‌اش استقبال می‌کنند؟!
دلتنگِ ماه
معتقدم کار کردن یک خانم در فروشگاه (هرچند بهترین کاری نیست که یک زن می‌تواند انجام دهد) با استفاده از جذابیت‌های ظاهری، نه‌تنها برای یک زن که برای کل جامعهٔ زنان فاجعه است؛ یعنی اگر این‌گونه نمایان شدن در جامعه عرف حضور اجتماعی شود، قابلیت‌های فکری زنان مانند بنّایی که زلزله‌ای هشت ریشتری به خود دیده، زیر خاک مدفون می‌شود.
کاربر ۱۶۵۵۹۸۱
از همهٔ این‌ها غم‌انگیزتر، سه دانشجوی هم‌اتاقی بودند که یک ترم مخفی‌کاری کرده بودند تا با خبر نامزدی‌شان دیگران را غافلگیر کنند؛ و طی یک عملیات پلیسی فهمیده بودند که هر سه با یک نفر دوست هستند!
کاربر ۱۶۵۵۹۸۱
برای فعالیت در اجتماع لازم نیست خودش را در حد لامپ‌های تزئینیِ فروشگاه پایین بیاورد و آن‌قدر در فکر سالم ماندن دست و سروصورت بزک‌کرده‌اش باشد که نتواند کارش را درست انجام دهد و مثل ملکه‌ها خشک رفتار کند. کاش می‌توانستم برایش توضیح بدهم که او یکی از همان کسانی است که باعث شده فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی زنان جدی گرفته نشود و جامعه بیشتر روی مداد آرایش زنان حساب باز کند تا مداد نوشتنشان.
کاربر ۱۶۵۵۹۸۱
داشتن سواد برای هر کاری لازم است و نقش مادری و مدیریت خانه هم که مثل حکومت بر یک کشور است، به مجموعه‌ای از علوم مدیریت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد، هنر و پزشکی نیاز دارد؛ که البته این روزها سواد رسانه‌ای را هم باید به این فهرست اضافه کرد.
محمدرضا میرباقری

حجم

۷۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۷۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۳۱صفحه بعد