- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ایهام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ایهام
۴٫۰
(۲۴۲)
«بیمن تو در کجای جهانی که نیستی»؟!
arefe
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد...
arefe
بهار با تو بودن ها چه شد؟ پاییز دلتنگیست
کجایی صبح من؟ شام ملالانگیز دلتنگیست...
arefe
مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
arefe
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی. ایشون میگفتند من ۵۰ ساله دارم اسلام میخونم. بذار خلاصهاش رو برات بگم: واجباتت رو انجام بده، به جای مستحبات، تا میتونی به کار مردم برس! کار مردم رو راه بنداز. اگر قیامت کسی از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود...! آقای فاضل... این مرد خدا...»
أللَّھُـمَعَجِّلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج♡
ما بدین در نَه پی حشمت و جاه آمدهایم!
از بدِ حادثه اینجا به پناه آمدهایم...
أللَّھُـمَعَجِّلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج♡
(چقدر یادت با من است)
م.ظ.دهدزی
هرچه محبتت پنهانیتر باشد، عیار عشقت هم بالاتر میرود. اصلاً از یک جایی به بعد، دلت نمیخواهد او بفهمد چه برایش گذاشتهای! از یک جایی به بعد همهچیز سخت میشود و ضعیفشدن، از همهچیز سختتر است. چون از طرفی درون آدم گُر گرفته است و سرتاپا شامل محبت معشوق شدهاست و از طرفی هم غرورش اجازهٔ انجام بعضی از کارها را نمیدهد... این کشمکش، روزی به پیروزی یکی از این دو منتهی میشود. عیارت اگر بالا باشد، اگر صادقانه محبت ورزیدهباشی، درونت پیروز میشود...
م.ظ.دهدزی
چقدر فاصله است بین صحبت کردن در دنیای مجازی و خواندن همان صحبتها! دلیلش واضح است. تایپ کردن زمانبر است. تصحیحشان هم. خواندن پیام طرف مقابل هم. فکر کردن و وقفههایی که ایجاد میشود هم.
مجموع این دلایل، بیشتر از آنکه صحبتهای معقولی بهجای بگذارد، قوهٔ تخیل آدم را قوی میکند! آن هم بهصورتی نادرست! لحنِ طرفِ مقابل هم معلوم نیست. بعضی جملات سؤالیاند اما خبری خوانده میشوند. بعضی جملات شوخیاند، اما جدی تعبیر میشوند...
م.ظ.دهدزی
در ایهام، واژهٔ دارای این آرایه، ذهن مخاطب رو بر سر دو راهی قرار میده که کدام معنی رو انتخاب کنه و در وهلهٔ اول، این انتخاب، اندکی دشوار بهنظر میرسه و همین دشواری در انتخاب معنای درستتر، بیشترین لذت رو برای مخاطب به ارمغان میاره.
م.ظ.دهدزی
بعد از گذشتن دو سه ترم، فهمیدم که دانشگاه، پر است از عشقهای یواشکی. مخصوصاً اگر عضو انجمنی، گروهی، کانونی جایی باشی!
razieh.mazari
هیچ صدایی جز صدای آواز و باران نمیآید. در این فضا، با این آواز، نمیشود عاشق نشوی. اصلاً راهی جز عاشقی نیست. حالا دلتنگیها جایی برای نفس کشیدن نمیگذارند.
zeynab
مگر میشود چشمت همه را ببیند و تو مشغول چشمان محبوبی نباشی؟!
zeynab
قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت!
zeynab
روباه گفت:
ولی اگر تو مرا اهلی کنی، هر دو بههم احتیاج خواهیم داشت! تو برای من در جهان یگانه خواهی شد و من برای تو در جهان یگانه خواهم شد...
شازده کوچولو گفت: کمکم دارم میفهمم. یک گل هست که گمانم مرا اهلی کرده باشد...
آسیدجواد
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست... حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست...
Zara
قبل از دیدنت حداقل امیدی بود برای دیدار ولی الان نه!
پس ندیدنت کلاً بهتر است؟!... پس حتماً پیام ندادنت هم بهتر است! چه جنگی درونم به پا شدهاست! دیدن یا ندیدن؟! مسئله این است!
fa.rajab
دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و دَرت
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی برود دل زِ بَرت
هیچ پیرایه زیادت نکند حُسن تو را
هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت...
صالحه
این من بودم که گم شدهبودم در جهانِ کوچکِ خودم. نیاز داشتم کسی پیدایم کند و به دفتر پیداشدگان ببرد! کسی که دستم در دستانش باشد و قلبم آرام بگیرد از حضورش.
♡bahar8413♡
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده!
:)
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۷۰%
تومان