بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
برای امام صادق (علیهالسّلام)، منصور و سفّاح و هشام و عبدالملک با هم هیچ فرقی ندارند.
f.r
امام صادق (علیهالسّلام) در ملأ عام به مردم میگوید: «ای مردم! آن کسی که از طرف خدا شایستهٔ حکومت و خلافت بود، علی بود، بعد حسن بود، بعد از او حسین بود، بعد از او علیبن الحسین بود، بعد از او محمّدبن علی بود و بعد از او منم.» چند بار این مطلب را تکرار کرد؛ این طرف تکرار کرد، آن طرف تکرار کرد؛ و مخصوصاً این کار را کرد و در روایت دارد
f.r
پس مسئلهٔ بردن امام باقر (علیهالسّلام) به شام، نه از روی حسادت است، نه از روی این است که با فتوا و با درس و با علم مخالفند؛ از روی این است که او دربارهٔ امام باقر (علیهالسّلام) یک گزارشهایی دارد و اتّفاقاً خود امام باقر (علیهالسّلام) هم این گزارشها را نفی نمیکند.
f.r
زهد یعنی چنانچه تو یک درآمد سرشاری داری، یک زندگی راحتی داری، با رفاه میگذرانی، امّا یک جا اِعمال وظیفهٔ شرعی و عمل کردن به آنچه مسئولیّت تو در نزد خدا است، همهٔ موجودی تو را از تو خواهد گرفت، زندگی راحتت را، درآمد زیادت را، خلاصه دنیایت را از تو میگیرد، در یکچنین موردی، برای خاطر خدا، برای خاطر هدف، برای خاطر مسئولیّت الهی و دینیات، از همهٔ این موجودی بگذری؛ از آن درآمد زیاد، از آن زن محبوب، از آن فرزندان عزیز، از آن خانهٔ راحت، از آن احترام اجتماعی، از آن انسی که در اجتماع داری، از همه چشم بپوشی. این معنی زهد است.
f.r
زهد اسلامی معنایش این است که تو انسانی که هزار جاذبهٔ مادّی که در روح و نفست هست _ جاذبهٔ شهوت هست، جاذبهٔ مقام هست، جاذبهٔ راحتی هست، جاذبهٔ کم کار کردن و بسیار بهره بردن هست، جاذبهٔ پول هست و خلاصه جاذبهٔ یک زندگی عافیتمندانهٔ بیدردسرِ بیمسئولیّت در روحت هست _ برای خاطر هدف، خودت را از این همه جاذبه خلاص کنی؛ از اینهمه انگیزه، از اینهمه چنگکهای گوناگونی که بهطرف تو و بهطرف روح تو میافتد و لباس تو و لباس روح تو را میکشد، خودت را نجات بدهی و خلاص کنی و بهطرف هدف بدوی. این معنی زهد است
f.r
امروز متأسّفانه زهد را برای ما بد معنی کردهاند. ما امروز خیال میکنیم زهد به این معنا است که انسان چشمهایش را در راه هم اگر بتواند، ببندد؛ اگر بتواند، از خانه بیرون نیاید؛ اگر بتواند، حتّی کاسبی نرود و کلّ بر مردم دیگر باشد. زهد اسلامی این نیست.
f.r
زهد یعنی چه؟ یعنی بیرغبتی، یعنی چشم بستن از این جلوههای فریبندهٔ مادّی و دنیوی
f.r
عبدالملک مروان عقیدهٔ به جبر را ترویج میکند و مردم را جبریمسلک بار میآورد. برای اینکه بتواند بر مردم آسان حکومت کند و آنچه را که میخواهد، در میان مردم به جا بیاورد و نیروی مقاومتی در میان مسلمانها جلوی او را نگیرد و مانع کار او نشود، اراده و اختیار را که از اصول اسلامی است، از مردم میگیرد؛ امر به معروف را که ناشی از ارادهٔ انسانها و تودهها است، در جامعهٔ اسلامی قدغن میکند
f.r
و شما اگرچنانچه کتاب لهوف ابنطاووس را بخوانید، خواهید دید که خطبه را فقط زینب و علیّبن الحسین نخواندند، [بلکه] چندین زن خطبه خواندند؛ امّکلثوم خطبه خوانده، سکینه بنتالحسین خطبه خوانده، فاطمه بنتالحسین خطبه خوانده و خطبههایشان به عین الفاظ در کتاب لهوف ثبت است. اینها دخترها و زنهایشان هم اینجوری بودند. اینکه میگویند «زن مگو مردآفرین روزگار» من و تو عادت کردهایم این را که گفتند فوراً گریه را سر بدهیم و رویش فکر نکنیم؛ راست است، اینها مردآفرین بودند.
f.r
اوّلاً در بازماندگان دودمان نبوّت کسی مثل زینب هست که کوفه را در یک جا و دربار فاسد و پلید و وحشی یزید را در یک جای دیگر منقلب میکند.
f.r
در میان تیغها و تیرها و نیزهها و کلاهخودها و جوشنها و دلهای دژخیم سنگتر از سنگ، امام سجّاد، یک آدم تنها، یک جوان داغدار، ظاهراً یک شکستخورده، بر منبر میرود و حقایق را میگوید و اولویّت خودش را برای همین مقام تثبیت میکند و اسلام را به یاد مردم میآورد و فضلیتها را در ذهن مردم بیدار میکند.
f.r
بعد از آنکه واقعهٔ عاشورا پیش آمد، حکومت اموی ابتدا خیلی سرمست بود، خوشحال بودند که قال کنده شد؛ همهجا تبلیغ کردند و گفتند که دشمنان حکومت، دشمنان قدرت یزید، سرکوب شدند و از بین رفتند؛ تصوّر خودشان هم این بود.
f.r
عمروعاصها یعنی کسانی که با زیرکی و با هشیاری و با شیطنت سعی میکردند بیشترین بهره را با کمترین کار و تلاش به دست بیاورند، ملّاها و علمائی که در زمانهای گذشته از جهل قدرتها استفاده میکردند و مثل کالا دین به مردم میدادند و از قدرت و از خلیفه پول میگرفتند؛ اینها وقتی در مقابل علم قاطع علی، دانش بیپایان علی قرار میگیرند، طبعاً نمیتوانند آن وضع پیشین خود را حفظ کنند و میشوند ضدّ علی، ازاینقبیل فراوان است. کعبالأحبارها، ابوهریرهها، معاویهها، عمروعاصها، طلحهها، زبیرها، سعد وقّاصها، عبداللّه عمرها، گروههای مختلف، با علی مبارزه میکنند؛ و یک حکومت انقلابی فراوان دردسر دارد.
f.r
البتّه در همین جا تعبیرهای زشت و ناشایستی از طرف دوستان نادان علی میشود که شایستهٔ او نیست؛ از جمله اینکه میگویند علی (علیهالسّلام) ۲۵ سال خانهنشین شد و علی یک روز هم خانهنشین نشد. آن کسانی که برنامهشان خانهنشینی است و زندگیشان با خانهنشینی میگذرد، سکوت علی را، از سطح عالی فرود آمدن علی را «خانهنشینی» نام دادهاند، ولی این خانهنشینی نبود؛ این را مکرّر شاید گفتهایم. علی در همان روزی هم که صحبت خلافتش بود، میگفت من همچنانکه تاکنون مورد مشورت بودم، فرد دوّم قدرت بودم، حالا هم همانجور باشم؛ پس علی در ۲۵ سال، فرد دوّم قدرت بود. در تمام مسائل حسّاس علی وارد بود، همهٔ تصمیمهای مهم با نظر علی گرفته میشد، در همهٔ غزوات نظر علی جلب میشد و سؤال میشد
f.r
و همیشه چنین است که حکومتهای ناصالح، قدرتهای ناشایست نهفقط به مردم زمان خود، که به انسانهای تاریخ، و نهفقط به یک عدّهٔ مردم خاص و انسانهای خاص، که به انسانیّت جفا میکنند. هر قدمی که برداشته میشود، یا انسانیّت را پیش میبرد، ترقّی میدهد، اوج میدهد و یا انسانیّت را متوقّف میکند، جلوی پرواز انسانیّت را میگیرد
f.r
پس از آنکه حکومت پیغمبر اکرم پس از ده سال، با ارتحال این بندهٔ شایستهٔ برگزیدهٔ خدا به جوار رحمت حق پایان گرفت، فصل تازهای در زندگی جامعهٔ اسلامی بهوجود آمد که این فصل امامت بود.
f.r
جهاد بهطور مطلق یعنی درگیری و مبارزهٔ با قدرتهای ارتجاعی ضدّ تعالی و تکامل انسانی _ یعنی ضدّ اسلام و ضدّ قرآن _ هر جور که با اینها درگیری کردید، این در اسلام اسمش جهاد است. البتّه یکی از انواع جهاد درجهاش بالاتر است، شریفتر است، عزیزتر است، دارای اجر بیشتری است؛ و دیگری درجهاش درجهٔ نازلتری است، درجهٔ ضعیفتری است، درجهٔ کمارزشتری است؛ ولی همهٔ اینها تحت عنوان و سرپوش و واژهٔ «جهاد» محسوب است.
f.r
نماز خواندن یکوقت جهاد است، یکوقت جهاد نیست؛ انفاق کردن یکوقت جهاد است، یکوقت جهاد نیست؛ شعر گفتن همینجور، چیز نوشتن همینجور، فکر کردن همینجور؛ راه رفتن گاهی در یک صورتی جهاد است، در یک صورتی جهاد نیست.
f.r
مثلاً فرض بفرمائید یک بنیان رفیع میسازد، یک خانهای میسازد، یک بیمارستانی میسازد، حتّی یک مدرسهای میسازد، به این کار، مبارزه نمیگویند. به آن جهاد نمیگویند. انفاقی هست، امّا این انفاق، جهاد نیست. چرا؟ چون در آن، درگیری نیست؛ چون در آن، مقابلهٔ با یک قدرت مضرّی نیست؛ چون در این عمل، یک نوع ستیزهگری با مخالف، با آن کسی که سدّ راه است، مندرج نیست؛ لذا به آن نمیگویند جهاد. البتّه کار خوبی است، امّا جهاد نیست. خیلی کارها خوب است، امّا جهاد نیست.
f.r
جهاد عبارت است از تلاش و کوشش در راه پیشبرد هدف؛ منتها آن تلاش و کوششی که با درگیری با دشمن همراه است. آن تلاشی که با درگیری با دشمن همراه نیست، اسمش جهاد نیست.
f.r
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان