بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همرزمان حسین (ع) | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همرزمان حسین (ع)

بریده‌هایی از کتاب همرزمان حسین (ع)

امتیاز:
۴.۵از ۳۵۸ رأی
۴٫۵
(۳۵۸)
فردای قیامت که خدا تو را در حساب و میزان به پا بدارد و از تو سؤال کند که این نعمتهای من را در چه راهی به کار بردی و از این حجتهای من و آگاهی‌هایی که به دست آورده‌ای، چگونه بهره بردی و چه استفاده‌ای کردی، جواب خدا را چه خواهی داد؟
f.r
در مقابل هر نعمتی که خدا به تو داده، مسئولیّتی بر دوش تو نهاده؛ در مقابل هر آگاهی و هشیاری‌ای که تو به دست آورده‌ای، رسالت و وظیفه‌ای را بر دوش گرفته‌ای
f.r
ما یک سلسله روایت داریم به نام اسرائیلیّات؛ روایتهای اسرائیلی، روایتهایی که یهود _مثل کعب‌الأحبار _ و بعضی دیگر درست کردند و به خورد مردم دادند. آفاق جامعهٔ اسلامی پر شد از حدیث دروغ از زبان پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) و از زبان صحابهٔ اوّلین و مدح کسانی که شایستهٔ مدح نبودند و مذمّت کسانی که شایستهٔ مدح بودند. این احادیث آفاق عالم اسلام را فرا گرفت و یک تربیتی به‌وجود آمد و مردم به این صورت تربیتی پیدا کردند.
f.r
دوران معاویه تمام میشود، احادیث جعلی سرتاسر آفاق جامعهٔ اسلامی را پر میکند. در خلالی که معاویه داشت این کار را میکرد، عدّه‌ای هم مغتنم میشمردند که افکار و گرایشهای خاصّ خودشان را به نام اسلام به خورد مردم بدهند؛ و از جمله یهودی‌ها فکر میکردند که اساطیر تورات را به این وسیله به خورد اسلام بدهند؛ و عاقبت، اسرائیلیّات درست شد.
f.r
چون شما امروز چهرهٔ واقعی عمروعاص را شناخته‌اید و وضع عمروعاص را میدانید، از اینکه او حدیثی نقل کند، تعجّب میکنید؛ لیکن نه، عمروعاص علاوه بر اینکه راوی حدیث بود، در کشور مصر اوّل امام جماعت بود؛ مردم به عمروعاص اقتدا میکردند، پشت سر او نماز میخواندند، در قضاوتها به او مراجعه میکردند، در کارها حکمیّت او را معتبر میشمردند، قرآن را از او میخواستند؛ و خب البتّه در رأس حکومت و در دستگاه معاویه، مهره‌ای در شطرنجِ بازی ظلم و بغی و عدوان علیه عدل علی‌بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) بود.
f.r
کعب‌الأحبار حتّی پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را درک نکرده؛ و این از عجایب است! او یک ملّای یهودی بوده و در زمان خلیفهٔ دوّم مسلمان شده. با اینکه یک حدیث هم از پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نشنیده، امّا یکی از محدّثین و راویان عالی‌قدر دستگاه معاویه است! دیگری ابوهریره است؛ ابوهریره‌ای که بعضی از محقّقین حساب کرده‌اند و دیده‌اند که اگر این آدم شب و روز هم پهلوی پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باشد، باز هم زمان مجاورت و معاشرت او با پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله)، گنجایش این همه حدیث را ندارد!
f.r
مردن برای آن کسی که در راه خدا جهاد میکند، معنی ندارد؛ کشته شدنِ معمولی نیست. ممکن نیست یک نفر آدمی را که مجاهد فی‌سبیل‌الله است، مردارش کنند، او را به یک صورت معمولی بکشند؛ دشمن، او را شهید میکند. مردن او شهادت است و شهادت بالاترین فوزی است که یک مسلمان میتواند به آن نائل شود
f.r
این‌طور وانمود میکردند که رهبران شیعه و بخصوص بنیان‌گذار مکتب علمی تشیّع، یعنی امام همام، جعفربن محمّدالصادق (صلوات‌الله‌و سلامه‌علیه) در برابر قدرتهای زمان، خاضع و خاشع و به تعبیر بهتر، زبون و ذلیل بوده‌اند. وقتی این روایات را بررسی کردیم، دیدیم عمدهٔ این روایات میرسد به ربیع حاجب؛ یعنی دربان منصور، حلیف سرّ منصور؛ کسی که منصور عبّاسی او را از میان این‌همه خاصّان و نزدیکان خود، به پرده‌داری خویش انتخاب کرده؛ یعنی به او اطمینان کامل داشت و از همه جهت نسبت به او خاطرجمع بود؛ و این برای ما خیلی از مسائل را روشن کرد.
f.r
جهاد با نفس، رأس همهٔ جهادها است؛ منتها اشتباه نشود _ همچنان‌که دلشان میخواهد اشتباه شود _ جهاد با نفس، ضدّ جهاد با دشمن خدا نیست؛ در راه جهاد با دشمن خدا است. با نفسِ خودت جهاد کن تا نفست دیگر این‌قدر به زمین نیفتد، بعد آن‌وقت برو به‌سوی خدا، برو در راه خدا؛
f.r
عرض کردم؛ همرزمان حسین (علیه‌السّلام)، همدلهای حسین (علیه السّلام)، پادررکابان پیکار با ظلم، طلاق‌دهندگان دنیا، زندگی‌ها، آرامشها، راحتی‌ها، آسودگی‌ها، عافیتها، پولها و مقامها _ مثل خود علی (علیه‌السّلام) _ همه را انداختند در مقابل حقیرها و زبونها و ذلیلهای عافیت‌طلب و دنیاجو؛ فکر را برگزیدند و راه را.
f.r
چرا مسئلهٔ گریه _ گریهٔ حساب‌شده، گریهٔ درازمدّت و طولانی _ در خاندان پیامبر اتّفاق افتاد؟ یکی گریهٔ حضرت زهرا (علیهاالسّلام) است، دختر پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) که به یک شکل خاصّی گریه کرده و وضع را به گونه‌ای فراهم آورده که رقبا و مخالفین از آن گریه احساس خطر کردند. گریهٔ دیگر، گریهٔ امام سجّاد (علیه‌السّلام) است که چهل سال به هر مناسبتی برای حسین‌بن علی (علیه‌السّلام) گریه کرده.
f.r
این سؤال به‌وجود می‌آید که خاندان پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) همیشه با این کارها مخالف بوده‌اند؛ فرزندشان، عزیزشان از دنیا میرفت و اینها گریه نمیکردند؛ اگر گریه میکردند، یک گریهٔ کوتاهی میکردند؛ تا سالیان دراز ماتم نمیگرفتند؛ چرا امام صادق (علیه‌السّلام) دستور میدهد که دوستان من، اهل‌بیت من، کسان من، بستگان من، هفت سال بیایند در منیٰ و آنجا گریه کنند؟ اوّلاً خودِ ایجاد و تشکیل مجلس گریهٔ امام صادق مسائلی را در اطراف امام صادق زنده میکند: آقا چرا فوت کردند؟ مرضشان چه بود؟ بعد یک‌نفر آهسته بیخ گوش او بگوید که آقا مسموم شدند. ثانیاً نشان میدهد که این گریه‌ای که برای من باید بکنید، سنخِ گریه‌ای است که جدّم امام سجّاد (علیه‌السّلام) چهل سال آن را ادامه داد.
f.r
اوّلاً نمیگذارد مسئلهٔ کشته شدن او مکتوم بماند. خب، ظاهراً امام صادق (علیه‌السّلام) در بستر مُرده. مردم میگویند جعفربن محمّد (علیه‌السّلام) فوت کرد؛ نمیگویند کشته شد. امام صادق (علیه‌السّلام) نمیگذارد این قضیّه مکتوم باشد. یک پولی معیّن میکند، میگوید از حالا تا هفت سال، هر سال شیعیان و دوستان من _ و به‌طور کلّی مسلمانها _ در موسم حج دور هم جمع شوند و برای من گریه کنند.
f.r
سعدی میگوید: «یک نفری به من فحش داد، من نشنیدم؛ مثل تیری بود که انداخت و به من نخورد. تو این تیر را برداشته‌ای آمده‌ای در پهلوی من فرو میکنی؟ این فحش را به من میرسانی؟»
f.r
زیدبن علی همان شخصی است که امام سجّاد (علیه‌السّلام) نقل میفرماید و میگوید: «وقتی خدا این بچّه را به من داد، قرآن را باز کردم، دیدم این آیه آمد: «انّ الله اشتریٰ من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون»» میفرماید: «فهمیدم این همان فرزندی است که پیغمبر گفته؛ لذا اسمش را گذاشتم زید».
f.r
بعضی زیدبن علی‌بن الحسین را بشدّت و بی‌رحمانه میکوبند؛ همان زیدی که پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «از فرزندان من کسی خواهد آمد که در راه خدا شهید خواهد شد و کسانی که در آن جنگ با او شهید میشوند، روز قیامت بر روی دوش خلائق سیر میکنند و زودتر از همه به بهشت میروند.» مرد جاهلِ عامی عربی‌دان به خودش حق میدهد که به زیدبن علی جسارت و اهانت کند. زیدبن علی چنین شخصیّت بزرگی است.
f.r
امام صادق (علیه‌السّلام) مدّتها تبعید بود؛ یک بار تبعید به حیره، یک بار تبعید به یکی دیگر از شهرهای عراق که الان اسمش یادم نیست. شخصی میگوید رفتم حیره، سه روز ماندم، نشد با امام صادق (علیه‌السّلام) ملاقات کنم؛ از بس محکم اطراف خانه‌اش را گرفته بودند و داستان خیارفروش و داستانهای دیگر و غیر ذلک که الی ماشاءالله فراوان است. چون فهمیدند که آموزشهای تبلیغاتی شروع شده.
f.r
حجّاج‌بن یوسف در چه زمانی است؟ در زمان عبدالملک مروان؛ یعنی چند سال بعد از واقعهٔ کربلا؛ یعنی قریب سی سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام).
f.r
حجّاج‌بن یوسف در چه زمانی است؟ در زمان عبدالملک مروان؛ یعنی چند سال بعد از واقعهٔ کربلا؛ یعنی قریب سی سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام).
f.r
گفت: «بارالها! شاهد باش جوانی را به میدان فرستادم که از همه به پیغمبر شبیه‌تر است. ما هروقت دلمان برای پیغمبر تنگ میشد، به علی‌اکبر نگاه میکردیم و چهرهٔ پیغمبر را در علی‌اکبر میدیدیم. این، یک جا بود که حسین‌بن علی (علیهماالسّلام) عواطفش بروز کرد، گل کرد و نشان داد؛ یک جا هم همان‌وقتی بود که آمد بالای نعش جوانش نشست و چند مرتبه از اعماق جانش صدا بلند کرد: «ولدی یا علی!».
f.r

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان