بریده‌های کتاب آرزوهای دست‌ساز
کتاب آرزوهای دست‌ساز اثر میلاد حبیبی

کتاب آرزوهای دست‌ساز

نویسنده:میلاد حبیبی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۶۲ رأی
۴٫۰
(۴۶۲)
از بنر سردر سینماهای اطراف میدان انقلاب هم می‌شد فهمید که فیلم‌ها می‌خواهند یا مردم را بخندانند و پول به جیب بزنند، یا ناامید کنند و جایزه بگیرند.
علی جهانگیری راد
حس‌وحال موجودی را داشت که در جزیرهٔ دورافتادهٔ استوایی با جمعی از اساتید باستانی، فارغ و غافل از دغدغه‌ها و مشکلات جامعه به انتشار مقاله و جابه‌جایی مرزهای دانش مشغول بودند.
M
تصورات او از فیزیک با آنچه پیش‌بینی کرده بود، هم‌سنخ نبودند و جاذبهٔ درس و دانشگاه به‌شدت فروکش کرده بود. او به‌دنبال راه‌حل مشکلات می‌گشت، اما درحال سقوط در دره‌ای از مباحث تئوری و غیرعملی بود. قرار بود تَه این دره، تکه‌کاغذی با عنوان «مدرک» به او بدهند. این تکه‌کاغذ جلوی در سفارت خیلی به‌دردش می‌خورد، اما جای دیگر بعید بود به کارش بیاید
M
دوران جنگ، پشت‌جبهه‌ها فقط نمی‌نشستند دعا بخوانند و بگویند الهی صدّام بمیرد؛ بلند می‌شدند و تیر می‌زدند. آن بلندشدن و تیرزدن، امروز این کار و تلاش و امیدواری است. ولی اینکه آن تیر بخورد به پیشانی دشمن، دست خداست. تکلیف ما این است بلند شویم، حرکت کنیم و تا می‌توانیم با دقت تیر بزنیم؛ با تمام وجود بایستیم و از هیچ‌چیز نترسیم. وقتی این کار را با نیت درست و خالصانه انجام بدهیم، آن‌وقت است که به لطف و هدایت خدا همهٔ کارها به نتیجه می‌رسد.
°•●☆ آسمان شب ☆●•°
«استاد چرا برای ادامه‌تحصیل و کار به خارج نرفتید؟» یکی دیگرشان هم گفت: «چرا شما تمایل ندارید به بچه‌ها توصیه‌نامهٔ تحصیل در خارج از کشور بدهید؟ وقتی ما می‌توانیم آنجا موفق‌تر باشیم، خب چه اشکالی دارد که برویم؟» استاد بعد از تمام‌شدن این حرف‌ها، لبخند معناداری زد. انگار حرف‌های زیادی برای گفتن داشت، ولی ترجیح داد سکوت کند و طور دیگری جواب بچه‌ها را بدهد. احتمالاً آن دو نفر که بعدها رفتند آمریکا، با شنیدن خبر ترور شهیدعلی‌محمدی به جوابشان رسیدند.
Ali
دوران جنگ، پشت‌جبهه‌ها فقط نمی‌نشستند دعا بخوانند و بگویند الهی صدّام بمیرد؛ بلند می‌شدند و تیر می‌زدند. آن بلندشدن و تیرزدن، امروز این کار و تلاش و امیدواری است. ولی اینکه آن تیر بخورد به پیشانی دشمن، دست خداست. تکلیف ما این است بلند شویم، حرکت کنیم و تا می‌توانیم با دقت تیر بزنیم؛ با تمام وجود بایستیم و از هیچ‌چیز نترسیم. وقتی این کار را با نیت درست و خالصانه انجام بدهیم، آن‌وقت است که به لطف و هدایت خدا همهٔ کارها به نتیجه می‌رسد. که فرمود: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ.» و کسانی را که در راه ما جهاد کنند قطعاً هدایتشان خواهیم کرد و خدا با نیکوکاران است.
واقف
«از روز اول خلقت تا به حال، انسان‌ها هر روز چیزهای جدیدی کشف کرده‌اند. این یعنی کشف ایدهٔ جدید و خلاقانه هرگز دور از دسترس نیست. همه‌چیز از ایده‌های خوب شروع می‌شود. چیزی که بقیه تابه‌حال نتوانسته‌اند به آن دست پیدا کنند. ماهیت آن مهم نیست، مهم این است که فکر آدم بیکار نباشد و همیشه در ذهنش گره‌ای برای بازکردن داشته باشد؛ فکرکردن به چیزی که می‌تواند باعث تحول شود.»
Fatemeh
در وفور مشکلات و قحطی راه‌حل‌ها باید بایستیم به جنگ؛ جنگیدن با روش‌ها؛ جنگیدن با هرآنچه که می‌خواهد ما را محکوم به ناامیدی و ناتوانی کند. بله، درست می‌گفتند؛ قطعاً امید را برای روزهای سخت ساخته‌اند.
Fatemeh
«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ.» و کسانی را که در راه ما جهاد کنند قطعاً هدایتشان خواهیم کرد و خدا با نیکوکاران است.
Fatemeh
ایده‌ای که به ذهنم رسید این بود که سر کلاس آتش‌بازی مختصری راه بیندازیم. نقشه را خودم کشیدم و تعدادی از بچه‌های کلاس هم کمک می‌کردند. نقشه این بود که داخل میز معلم بمب دستی کار بگذاریم، تا هم معلم حالش جا بیاید و هم حال‌وهوای کلاس عوض شود. چند ماه این‌طرف و آن‌طرف را گشتیم. دستِ‌آخر از بازارِ چهارشنبه‌سوری مقداری باروت گیرمان آمد. برای منفجرکردن بمب از راه دور باید فکری می‌کردیم. سر کلاس فیزیک و حرفه‌وفن چیزهایی از حس‌گرهای حرارتی شنیده بودم.
ડⅈꪶꪜꫀ𝕣 ꪑꪮꪮꪀ

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه