افلاطون آشپزی را با طب مقایسه میکند. طب در نگاه افلاطون یک فن (تخنه) است. دغدغهٔ طبیب این نیست که بیمار از خوردن دارو لذت ببرد، بلکه در پی سلامت اوست. اما آشپزها چربزباناند و میخواهند به مشتری خوشخدمتی کنند. پس مردم را جوری میفریبند که گمان کنند دغدغهٔ سلامتی آنها را نیز دارند. حال آنکه بهواقع چنین نیست و آشپز «صورتک» بر چهره دارد و کارش فقط این است که مشتری را راضی کند. رضایت اما همیشه همنشین سلامت نیست
هدی✌
هنر و صناعت را بهشکلی دیگر نیز میتوان از هم تمیز داد: هنر خلق کردنِ همراه با نوآوری است، ولی صناعت یعنی پیروی کردن از یک دستور کار یا پیروی از فلان آداب یا استفاده از فلان شگرد (Whittick, ۱۹۸۴: ۴۷-۵۲)
کاربر ۲۱۷۱۷۵۴
کتاب پیشِ رو دربردارندهٔ مجموعهای از مقالات فلسفی است که در پاسخ به این پرسش نوشته شدهاند که «آیا غذا میتواند هنر باشد؟» البته در ادبیات کلاسیک زبان فارسی واژهٔ هنر به معنای فضیلت است. ما ایرانیها پیشترها آنچه را انگلیسیزبانها art میگفتند (و یونانیها تِخنه techne)، برمیگرداندیم به فن یا صنعت. اما منظور از هنر در این کتاب هنرهای زیبا (یا به قول قدیمیها صنایع مستظرفه) است. آیا خوردوخوراک در زمرهٔ هنرهای زیباست؟ البته در این شکی نیست که غذا ممکن است به لحاظ بصری زیبا باشد. اما نخست، شاید بشود در این تردید کرد که هر چیز زیبایی در گسترهٔ هنر بگنجد، و دوم، مراد از ه
کاربر ۳۹۵۰۳۷۰