لبخند روشنت
حواسم را دود میکند.
نفس
در حبس میمیرد.
پیراهن تنت این بار هم
بند افق را پاره نکرد.
چشمان من همیشه نزدیک را دور میبیند.
پک زدن به مکث
حباب صورتی لحظه را
قبل از تولد اعدام کرد!
دینانی
تصویرش را بر میدارم از دیوار
نخ نما شده بود
میلرزند
من یا دیوار؟
نخی که کم شد
کداممان را بند کرده بود؟