بریدههایی از کتاب گریهی آرام
نویسنده:کنزابورو اوئه
مترجم:حبیب گوهریراد
ویراستار:سپیده قدیمی
انتشارات:انتشارات رادمهر
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۸ رأی
۳٫۹
(۸)
«بالاخره همه یک روزی میمیرند و صد سال که بگذرد، دیگر هیچکس دربارهٔ این که دیگران که بودند و چطور مردند سؤال نمیکند. پس بهتر است همانطور که دلت میخواهد زندگی کنی و همانطور که دوست داری بمیری.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اکنون، نسبت به همه چیز، حتی تملک جسم خود، بیتفاوت هستم.
eurus
فرض کنیم در یک جنگ اتمی بسیار وسیعتر، تمام شهرهای دنیای پیشرفته از بین بروند، آیا فیلهای باغوحشها میگریزند؟ آیا مردم قادرند پناهگاههایی بسازند که این حیوانات بسیار بزرگ را در خودش جای دهد و در مقابل بمباران هستهای ایمن باشد؟... نه بدون شک در طی این قتلعام وسیع تمام فیلها هم در باغوحشها از بین میروند. بعد اگر فرض کنیم که امکان نوسازی شهرها وجود داشته باشد، آیا کسی با منظرهٔ انسانهایی معلول و بدقیافه بر اثر تشعشعات اتمی برخورد میکند که در دشتهای آفریقا برای فیلها تله بگذارد؟!...
حمید
خصوصیات اخلاقی در طولانی مدت اهمیت خاصی ندارند و تنها انحرافی هستند که به دلیلی ناشناخته و در حقیقت هراسآلود، در اعماق شخصیت انسان چنبره میزند. نیرویی مهیج و عظیم، غیرقابل کنترل و دیوانهوار در اعماق روح او پنهان شده بود که به طور اتفاقی، انحرافی به نام مازوخیسم را در او برانگیخته بود. تمام ماجرا همین است. قضیه این نبود که مازوخیسم باعث شده تا آن جنون منجر به خودکشی در او آشکار شود، بلکه برعکس!... حتی آن جنون بیدرمان و جوانههای آن احساس در من نیز وجود دارد.
eurus
هر وقت که برای این مردم مشکلی به وجود میآید، به دنبال یک راه حل اساسی و طولانیمدت نمیروند. آنها خیلی زود شیرجه میزنند در عمیقترین قسمت آب و بیهوده دست و پا میزنند.
eurus
مردم معتقد بودند که اگر بعد از تاریکی سوت بزنی، یک موجود ماورائی بیدار میشود و از دل جنگل بیرون میآید. در گذشته مادربزرگ به ما میگفت که موجود ترسناکی که نامش "چوزوکابه" است بیرون میآید.»
eurus
کاملا میدانستم که از نظر جسمی و روحی در سراشیبیای افتادهام که مطمئنآ این شیب به نقطهای منتهی میشد که بوی تعفن مرگ با شدت بیشتری به مشام میرسید. اکنون، به روشنی از اهمیت آنچه که در ابتدا خود را به شکل دردهایی نامشخص و بیارتباط با هم در جایجای بدنم نشان میداد باخبر بودم؛ البته آگاهی نسبت به ماهیت فیزیولوژیکی آنها باعث کاهش درد نشده بود، بلکه برعکس، حملات آنها شدت بیشتری یافته است. از آن حس شورانگیز امید نیز هنوز خلاص نشدهام.
eurus
دقیقاً همین قابلیت تنظیم سطح سرمستی است که مرا این کاره کرده، مادرم هم درست همین طور بود. علت آن که وقتی به یک سطحی از سرخوشی میرسم دیگر چیزی نمیخورم، عقبنشینیام در برابر وسوسهٔ سرخوشتر شدن نیست، بلکه این است که میترسم از حد دلپذیری که بدان رسیدهام خارج شوم.»
eurus
آن آسایشگاه "مرکز آموزش لبخند" نام داشت و بیشتر اوقات ساکنان آنجا، به دلیل مصرف مقدار زیادی آرامبخش در هر وعدهٔ غذایی، به آرامی لبخند میزدند.
یلدا
حجم
۳۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد