بریدههایی از کتاب یادداشتهایی برای سیارهی پراسترس
۴٫۰
(۱۱۹)
هرآنچه که نیاز داری همینجا است. یک انسان تنها با انسان بودنش کامل است. ما مقصدِ خودمان هستیم.
sayeshyni
مشکل آشفتگی ذهنی این است که تمام آنچه که باعث میشود در کوتاه مدت احساس بهتری داشته باشی، در طولانی مدت حال تو را خرابتر میکند. درست در زمانی که کاملاً به شناخت خودت نیاز داری، خودت را سردرگم و پریشان میکنی.
Fatemah Moshref
قرن بیست و یکم قرنِ هیولاهای دیجیتالی است؛ قرنِ گجتهای قوطی کبریتیِ درون جیبمان، قرنِ دیوهای اینترنتی. قرنِ نقابهایی که روی صورت گذاشتیم تا کسی باشیم که نیستیم و کسی باشیم که دیگران دلشان میخواهد باشیم.
حسین
مشکل از آشفتگی دنیا نیست. مشکل ما هستیم که میخواهیم دنیا طور دیگری باشد. این تفکر به ما القا شده که کنترل دنیا در دستان ماست. این که میتوانیم هر کجا میخواهیم برویم و هر که میخواهیم باشیم. این که به خاطر برخورداری از قدرتِ اختیار در جهانی پر از حق انتخاب، نه تنها میتوانیم در عالم اینترنت به هر کجا که میخواهیم سر بزنیم، هر برنامه تلویزیونی را ببینیم و از میان میلیاردها دستور آشپزیِ موجود در اینترنت همانی را که میخواهیم دنبال کنیم، بلکه میتوانیم اینکه چه احساسی داشته باشیم را نیز انتخاب کنیم. بنابراین وقتی آن حسی که میخواهیم یا انتظارش را داریم نداشته باشیم، جهان برایمان به مکانی سردرگمکننده و دلسردکننده تبدیل میشود. چرا نمیتوانم راضی و خشنود باشم وقتی این همه حق انتخاب دارم؟ و چرا احساس غم و اضطراب میکنم وقتی حقیقتاً دلیلی برای غمگین بودن و مضطرب بودن وجود ندارد؟
و حقیقت اینجاست که وقتی برای اولین بار بیمار شدم (در همان اوایل بیماری) حتی نمیدانستم به چه چیزی مبتلا هستم چه برسد به اینکه بدانم چه چیزی موجب تشدید آن میشود
کاربر ۲۱۰۲۸۴۳
آسمان نیز همچون دریا میتواند ما را پابرجا نگه دارد. آسمان است که به ما میگوید: چیز بزرگتری از زندگی ما نیز وجود دارد و ما نیز عضو آن هستیم و آن چیز به معنای واقعیِ کلمه، جهان هستی است. شگفتانگیزترین چیزِ ممکن. و تو باید همچون یک درخت یا یک پرنده، هر از گاهی سهیم بودن و نقش داشتن در نظام طبیعیِ جهان را احساس کنی. تو شگفتانگیزی. تو هم هیچ هستی و هم همه چیز. هم تنها یک لحظه هستی و هم جاودانی. تو جهانِ در جنبشی.
درود بر تو!
Nafiseh R
پس اگر پیر شدن را میپذیرفتیم؛ اگر چین و چروک صورتِ خود و چین و چروک صورتِ دیگران را میپذیرفتیم، شاید بازاریها دیگر ترسی در ما نمیدیدند که روی آن کار و آن را تشدید کنند.
سوگند دولو
کمکم دارم به این نتیجه میرسم که بعضی امیال و آرزو هایم تا چه اندازه اشتباه بودهاند. تا چه اندازه خودم را دور از زمانِ حال یافتهام. میفهمم که تا چه اندازه همیشه چیزی "بیشتر" از آنچه درست در مقابلم قرار داشته میخواستم. باید راهی برای ساکن شدن در زمان حال پیدا کنم و به قول مادربزرگم، "از آنچه که دارم لذت ببرم و راضی باشم".
سوگند دولو
این تغییر در واقع شبیه به پیچِ شیبداری است که میتواند اسکیتسواری حرفهای را نیز به وحشت بیندازد. تغییر شاید ثابت باشد اما سرعتِ تغییر قطعاً ثابت نیست.
سوگند دولو
حالا هربار که زندگیام از چرندیاتِ بیارزش و غیر ضروری و اضطرابآور پُر میشود، سعی میکنم اتاقِ بیمارستان را به خاطر آورم. همان جایی که بیمارها حتی از تماشای منظره بیرون از پنجره و تماشای تابش نور آفتاب و درختان افرا نیز شکرگزار بودند. همان جایی که زندگی، به خودیِ خودش یعنی همه چیز.
Nafiseh R
حتی زمانی که جریان اجتماع ما را به جهتی مشخص میکشاند (اگر آن جهت ما را ناراضی و ناخشنود میکند)، باید راهی برای شنا کردن بر خلاف این جریان وجود داشته باشد. شنا در جهتِ حقیقتِ خودمان؛ حقیقتی که عوامل حواس پرتیمان در جستجوی پنهان کردنِ آن هستند. شاید زندگی ما به همین حقیقت وابسته باشد.
Nafiseh R
اینترنت باعثِ اتحادِ ما و رقم زدنِ تغییر شده؛ تغییری در جهت بهتر شدن یا بدتر شدن.
مشکل اینجاست که اگر به این سیستم عصبیِ پهناور متصل شویم، شادمانی یا تیره روزیِ ما نیز به امری جمعی تبدیل خواهد شد. احساساتِ یک جمع به احساسات فردیِ ما بدل میشود.
Peyman
همهٔ ما به تمنای چنین موقعیتهایی تشویق شدهایم؛ اینکه آینده را "در آغوش بگیریم" و گذشته را "رها کنیم". همین مسئلهٔ مصرفگرایی تماماً بر اساس میلِ ما بنا شده؛ میلی که به جای توجه بر آنچه که "اکنون" داریم، بر خواستن "چیزهایی دیگر" معطوف است. نسخهای بینقص و تمام عیار برای رسیدن به نارضایتی.
ما به زندگی در زمان حال تشویق نشدهایم.
˙·٠•●Fateme●•٠·˙
اخبار همیشه به گونهای طراحی میشوند که ما را دچار اضطراب کنند. اگر اخبار را به برای آرام کردن ما طراحی میکردند که دیگر نمیشد نامش را اخبار گذاشت؛ میشد یوگا و یا توله سگی زیبا.
سوگند دولو
"ما به ندرت متوجه میشویم که به عنوان مثال، شخصیترین افکار و احساساتمان در واقع متعلق به خودمان نیستند. درست مثل زبان که ابداعِ ما نیست و تنها توسط اجتماع به دست ما رسیده."
آلِن واتس، فرهنگِ ضد فرهنگ
˙·٠•●Fateme●•٠·˙
اگر این طرز فکر را که به همه چیز احتیاج داریم از ذهن خارج کنیم درمییابیم که هرآنچه نیاز داریم همینجا است.
˙·٠•●Fateme●•٠·˙
۲. ما اسرار آمیز هستیم. دلیل اینجا بودنمان را نمیدانیم. مقصود و هدفمان توسط خودمان ساخته میشود. یک روبات به منظور رسیدن به هدف یا مجموعهای از اهدافِ مشخص ساخته و طراحی میشود. هزاران نسل در این کره خاکی زندگی کردهایم و همچنان در پی یافتن جواب هستیم. این راز، رازی وسوسهآمیز است.
ghazl
بنابراین، این روایتی است از دو واقعیت.
این یک حقیقت است که در این جهانِ توسعه یافته بسیاری از ما چیزهای زیادی برای سپاسگزار بودن داریم؛ مثل بالا رفتن امید به زندگی، کاهش مرگ و میر نوزادان، در دسترس بودنِ غذا و سرپناه و یا رخ ندادن جنگهای جهانیای که تمام کشورها را درگیر خود میکنند. به بسیاری از نیازهای جسمانیِ اساسیِ خودمان اشاره کردیم
ghazl
مشکل اینجاست که اگر به این سیستم عصبیِ پهناور متصل شویم، شادمانی یا تیره روزیِ ما نیز به امری جمعی تبدیل خواهد شد. احساساتِ یک جمع به احساسات فردیِ ما بدل میشود.
عباص
بیش از اینکه زمان به ما خدمت کند، ما در حال خدمت کردن به زمان هستیم. ما نگران زمانیم و نسبت به آن اضطراب داریم. ما در شگفتیم که زمان چطور سرآمده. ما با زمان درگیریم.
عباص
ما نیز از زمانِ عددی با خبر و از زمانِ طبیعی بیخبریم. شاید هزاران سال است که افراد ساعت هفت صبح از خواب بیدار میشدهاند اما تفاوتِ چند قرنِ اخیر در این است که ما اکنون "به این خاطر که ساعت هفتِ صبح شده" از خواب بیدار میشویم. ما در ساعتی معین در روز در مدرسه، دانشگاه یا محل کار حاضر میشویم؛ نه به این خاطر که این زمان مناسبترین زمان است بلکه چون زمانی است که برای انجام این کار در اختیار ما قرار داده شده
عباص
حجم
۲۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان