بریدههایی از کتاب عشق و ژلاتو
نویسنده:جنا اوانس ولچ
مترجم:مینا عابدی
ویراستار:شهرام بزرگی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۲۳۹ رأی
۴٫۲
(۲۳۹)
من عاشق شدم و توی همون حال موندم... ولی اگه از من میپرسی، ارزشش رو داره. زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون میمونه
Qeziii
زمان وجود ندارد، ساعتها وجود دارند.
marie
«میدونی، مردم به دلایل مختلفی به ایتالیا میآن، ولی وقتی اینجا موندگار میشن، برای همون دو چیزه.»
«چی؟»
«عشق و ژلاتو.»
سارا
وقتی کسی رابطهای را ترک میکند، نمیتوان کاری کرد که او را آنجا نگه داشت.
lonelyhera
چون همانقدر که این لحظه ترسناک است، در آنِ واحد لحظهای است که زندگی تو-زندگی واقعیات-آغاز میشود.
Mari
زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون میمونه
دختر پاييزي
هر شروع جدیدی، از پایان یک شروع دیگر نشأت میگیرد
دختر پاييزي
دلتنگیام تمام نشد؛ هیچوقت. این چیزی بود که زندگیام به من داده بود و صرفنظر از اینکه چقدر سنگین بود، هیچوقت نمیتوانستم آن را زمین بگذارم! اما این مسئله به این معنی نبود که قرار نبود خوب باشم؛ یا حتی شاد. هنوز هم نمیتوانستم دقیق آن را تصور کنم، اما شاید روزی میآمد که جای خالی درونم آنقدر دردناک نبود و میتوانستم به او فکر کنم و بهخاطر بسپارم و مسئلهای پیش نیاید. چنین روزی بهگمانم چند سال نوری فاصله داشت
دختر پاييزي
زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون میمونه.
فاطمه
اگر چیزی در ظاهر آنقدر خوب است که نمیتواند واقعی باشد، پس حتماً خیلی خوب است.
فاطمه
اگه از من میپرسی، ارزشش رو داره. زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون میمونه
nastaran_rm_
اگر چیزی در ظاهر آنقدر خوب است که نمیتواند واقعی باشد، پس حتماً خیلی خوب است.
Sara.iranne
اما چیز دیگری هم بود... وجودش عمق داشت. این باعث میشد بخواهم او را بفهمم.
samane souhani
آنقدر از دیدنش خوشحال بودم که دلم میخواست با مُشت توی صورتش بکوبم.
یک مشکل لاینحل، sky
زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون میمونه.
یک مشکل لاینحل، sky
مطمئنم عجیب نیست که بگویم ع-ا-ش-ق شدهام. عجب کلیشهای! اما جداً، به فلورانس بروید و کمی پاستا بخورید، بعد در گرگومیش قدم بزنید و فقط سعی کنید عاشق پسری نشوید که از روز اول چشمتان دنبالش بوده؛ احتمالاً موفق نمیشوید. من عاشقِ عاشق بودن در ایتالیا هستم!
مژده
بیدلیل نیست که به آن، افتادن در عشق میگویند؛ چون وقتی رُخ میدهد-وقتی واقعاً رُخ میدهد-دقیقاً همین حس افتادن را داری. هیچ کاری انجام نمیدهی یا سعی نمیکنی؛ فقط رها میکنی و امیدواری کسی آنجا باشد تا تو را بگیرد. درغیراینصورت، تو میمانی و چند کبودی نسبتاً بزرگ. به من اعتماد کنید؛ من این را کاملاً حس کردم.
z.n
«توی شهرِ محل زندگیت، پسری هست که دلتنگت باشه؟»
«نه.»
«چه خوب! بزرگتر که بشی، وقت بهاندازهٔ کافی برای دلشکستن هست.»
دردونه
ادی یک قهرمان بود، قدرتش تواناییِ کمککردن به بهترین دوست برای داشتن حسی خوب بود.
دردونه
زندگی بدون عشق مثل یه سالِ بدون تابستون میمونه.
Judy
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
۳۴,۶۵۰۳۰%
تومان