- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها
بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۸
(۱۳۶)
«تو را دوست دارم، ولی دیگر خسته شدهام... از رفتن و تو را ترککردن خوشحال نیستم، ولی برای زندگی دیگری را در پیشگرفتن لازم نیست آدم خوشحال هم باشد.»
ELNAZ
نهتنها رنجی غیرمنصفانه همراه آورده بود که ما را خشمگین میکرد، بلکه وادارمان میکرد خودمان هم به این رنج بیفزاییم و درنتیجه باید به درد کشیدن رضایت میدادیم.
Mani Irani
ریو با قیافهای ناگهان به شدت خسته از جا بلند شد و گفت:
ــ حق با شماست رانبر، کاملاً حق با شماست، من به هیچ بهایی حاضر نیستم شما را از کاری که درصدد انجامش هستید و به نظر من درست و خوب هم هست، منصرف کنم. ولی در عین حال یک چیز را باید به شما یادآور شوم: در وضعیتی که قرار داریم و در این کارها، هیچگونه قهرمان بازی وجود ندارد. فقط پای شرافت در میان است. این فکر میتواند خندهدار باشد، ولی شرافت تنها وسیله برای مبارزه با طاعون است.
رانبر با قیافهای که ناگهان جدی شده بود پرسید: «منظورتان از شرافت چیست؟»
ــ بهطور کلی نمیتوانم بگویم چگونه چیزیست. ولی در مورد خودم میدانم مفهوم آن خوب انجام دادن حرفهٔ پزشکیام است.
liliyoooom
ریو بیآنکه چشم از روزنامهنگار بردارد به دقت به حرفهایش، گوش کرده بود. سرانجام با لحنی ملایم گفت:
ــ انسان فقط یک فکر نیست، رانبر.
رانبر از لبهٔ تختش بلند شد و با چهرهای سرخ شده از شور و هیجان گفت:
ــ چرا یک فکر است، فکری زود گذر، یا دست کم از موقعی که از عشق روی بر میگرداند. و ما حالا دیگر قادر به عاشق شدن نیستیم. باید اینرا بپذیریم، دکتر. ولی منتظر بمانیم تا موقعش برسد، و اگر در حال حاضر واقعاً امکانپذیر نیست، منتظر رهایی همگانی باشیم، بیآنکه نقش یک قهرمان را بازی کنیم. من دیگر حاضر نیستم دورتر از این بروم.
liliyoooom
ببینم تارو، آیا میتوانید بهخاطر عشق بمیرید؟
ــ نمیدانم، ولی گمان میکنم نه، یا دست کم حالا.
ــ میبینید؟ ولی میتوانید بهخاطر یک آرمان بمیرید، کاملاً مشخص است. و اما من دیگر حوصلهٔ آدمهایی را که بهخاطر یک فکر یا آرمان میمیرند را ندارم. من به قهرمانبازی اعتقادی ندارم، اینرا هم میدانم کار دشواری نیست ولی کشنده است. آنچه برای من اهمیت دارد این است که آدم بهخاطر آنچه دوست دارد زندگی کند یا بمیرد.
liliyoooom
تارو گفت: «به نظر من آدم به همه کاری قادر است.»
ــ نه، اینطور نیست رنج و درد فراوان، یا خوشبختی زیاد و طولانیمدت را نمیتواند تحمل کند. بنابراین قادر به انجام هیچ چیز ارزشمندی نیست.
liliyoooom
در کتابخانههای شهرداری به جست و جوی نقلقولها و پیشگوییهایی که در گذشته شده بود پرداختند و آنها را در سراسر شهر منتشر کردند.
محیا
موقعی که آدم بیگناهی چشمهایش را بهخاطر هیچ از دست بدهد، یک مسیحی یا باید از ایمانش چشم بپوشد و یا از چشمانش.
حسین منجزی
چه کسی قادر است بگوید شادمانی ابدی نمیتواند حتا یک لحظه از درد و رنج بشری را جبران کند؟
حسین منجزی
در پس نالهٔ شکوهآمیز کودک با صدای خفهای گفت: «خداجان، این بچه را نجات بده»، این حرف به نظر همه طبیعی آمد.
ولی کودک همچنان فریاد میزد
حسین منجزی
از دیدگاه طاعون، تفاوتی میان رئیس و نگهبانها و زندانیها وجود نداشت، چون همگیشان زندانی محسوب میشدند و برای اولین بار در زندان عدالت بهطور مطلق اجرا میشد.
حسین منجزی
جملهٔ «همیشه کسی گرفتارتر از من در بند وجود دارد» که ورد زبان اینها شده بود، تنها مایهٔ امید و دلخوشیشان بود.
حسین منجزی
متوجه شد تمام این مدت دیگر به زنش فکر نمیکرده و او را کموبیش از یاد برده است. چون همهٔ فکر و ذکرش دنبال این بود که چهگونه راهی برای گذشتن از دیوارهایی که او را از زنش جدا میکردند، پیدا کند.
حسین منجزی
راوی بر این عقیده است که اگر برای کارهای خیر اهمیتی بیش از اندازه قائل شویم، در واقع سرانجام تمجیدی غیرمستقیم و قدرتمندانه از شر بهعمل آوردهایم.
حسین منجزی
ــ فردا بیایید بیمارستان واکسن بزنید. ولی پیش از این کار، باید به خودتان بگویید که شانس مبتلانشدنتان یک به سه است.
ــ این تخمینزدنها ارزشی ندارند دکتر، خودتان هم مثل من اینرا خوب میدانید. صدسال پیش در ایران، طاعون همهٔ ساکنان یک شهر را کشت، البته بهجز مردهشو که تمام این مدت به کارش ادامه داد.
حسین منجزی
پیش میآید که آدم مدتی طولانی در رنج باشد و خودش متوجه نشود.
حسین منجزی
چون عشق به اندکی زمان آینده نیاز دارد
farzanepoursoleiman
انسان بهرغم هوشمندی و درک و شعورش و بهرغم همهٔ پیشرفتهایی که در زمینهٔ دانش و تکنولوژی کرده، همچنان بازیچهٔ طبیعت و گرفتار پنجهٔ قدرتمندش است، و زندگی، هرقدر هم بکوشد به آن رنگ و رونقی ببخشد و لذتبخشش کند، باز هم سیری جبری است که بهرغم میل او، از یک نقطه آغاز و به نقطهای دیگر ختم میشود، بیآنکه از آنهمه پویایی و درک و شعور چیزی بهجا بماند.
zohreh
کامو انسان باوجدان و آگاهی است که از اسارت بشر در تاروپود جامعهای غیرانسانی رنج میبرد.
zohreh
نشاندادن گونهٔ خاصی از دربندبودن بهوسیلهٔ گونهای دیگر، همان اندازه میتواند عاقلانه باشد که نمایاندن هر چیزی که واقعآ وجود دارد از طریق چیزی که وجود ندارد.
دانیل دوفوئه
zohreh
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۵۰%
تومان