- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها
بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۸
(۱۳۶)
ضمن اینکه میکوشیدند از این فروریزی که پذیرفتنش برایشان محال بود، بپرهیزند، همزمان خود را از این لحظههای زودگذری هم که فراوان بودند و طی آنها میتوانستند طاعون را در تصویرهای آیندهای خیالی از یاد ببرند، محروم کردند. درنتیجه بهعلت ازپادرآمدن در نیمه راهِ این فراز و نشیبها، به جای اینکه زندگی کنند، در آن شناور بودند، دستوپا میزدند و خود را در چنگال روزهای بیهدف و خاطرههای بیحاصل رها میکردند، سایههای سرگردانی میشدند که توانی نمییافتند جز اینکه فرورفتن در زمینی که درد و رنجشان در آن ریشه داشت را بپذیرند.
mahsam
طی مدتی که این حرفها در جریان بود، هوا منقلب شد. فردای روزی که سرایدار مرد، ابرهای انبوهی آسمان را پوشاند. بارانهایی سیلآسا ولی کوتاهمدت بر سر شهر فرو ریخت. گرمای مرطوب و سنگینی به دنبال اینبارانهای شدید شهر را دربرگرفت. دریا هم رنگ آبی عمیقش را از دست داد، زیر آسمانی پوشیده از ابر، رنگ نقرهای یا فولادی پیدا کرد که چشم را میآزرد. گرمای مرطوب این بهار، آدم را به یاد گرمای شدید تابستان میانداخت.
mdishmi
نشاندادن گونهٔ خاصی از دربندبودن بهوسیلهٔ گونهای دیگر، همان اندازه میتواند عاقلانه باشد که نمایاندن هر چیزی که واقعآ وجود دارد از طریق چیزی که وجود ندارد.
mahsam
«نبض کند میشود و مرگ با حرکتی نامفهوم و ناچیز سر میرسد.
sa.ch
بلاها درحقیقت شباهتها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل میشوند، آدمها به دشواری آنها را قبول میکنند. در دنیا به همان اندازهٔ جنگها، بیماری طاعون هم وجود دارد. با این همه، هم جنگ و هم طاعون همیشه آدمها را کتبسته غافلگیر میکند.
sa.ch
در آدمها صفتهای خوب خیلی زیادتر از صفتهای زشت هستند.
Husayn Parvarde
همشهریهای ما هم از این دیدگاه، مانند همهٔ آدمهای دیگر بودند، در فکر خودشان بودند، یا به عبارتی دیگر به فکر انسانها: بلاها را باور نداشتند. بلاها و آفتها همطراز انسانها نیستند، بنابراین آدمها میگویند بلا چیزی غیرواقعی است، کابوسی است ترسناک که زود میگذرد. ولی همیشه هم زود نمیگذرد، آدمها هستند که از کابوسی به کابوسی دیگر کشانده میشوند و آنهایی که فقط به فکر خودشان هستند، جلوتر از همه، چون احتیاط به خرج ندادهاند. همشهریهای ما هم بیشتر از دیگران خطاکار نبودند، فقط فراموش میکردند فروتن باشند، همین، و گمان میکردند هنوز همهچیز برایشان امکانپذیر است، و این طرز فکر باعث میشد تصور کنند نازلشدن بلا ناممکن است. بنابراین به دادوستدها، برنامهریزی برای مسافرت و اظهار عقیدههاشان ادامه میدادند. چگونه ممکن بود به فکر طاعون بیفتند که هم داد و ستد را فلج، هم سفرها را لغو و هم بحثها را بیهوده میکرد؟ گمان میکردند آزادند، حال آنکه تا موقعی که بلا هست، آزادی دیگر وجود ندارد.
Ferida
اگر آدم دائمآ دربند نظر و عقیدهٔ شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است.
Ferida
امروز حق با کسی است که بیشتر از همه میکشد. همگی دچار جنون آدم کشتنند، جز اینهم کار دیگری نمیتوانند بکنند.
Husayn Parvarde
اگر آدم یکبار تسلیم شود، دیگر نمیتواند به این کار ادامه ندهد.
Husayn Parvarde
به این نتیجه رسیدم که جامعهای که در آن زندگی میکنم بر اساس محکوم کردن به مرگ پایهگذاری شده و با درافتادن با آن، در واقع با جنایت مبارزه خواهم کرد.
Husayn Parvarde
گفت: «این قضیه به خود شما مربوط میشود. شما راه رسیدن به خوشبختی را انتخاب کردهاید و من هیچ دلیلی نمیبینم با آن مخالفت کنم. قادر هم نیستم قضاوت کنم در این کار چه چیزش خوب است و چه چیزش بد.»
Husayn Parvarde
این لحظههای به خود آمدن لازم بود تا برای زمانی که طاعون به پایان رسید، نقشههایی برای زندگی آیندهشان طرح کنند.
Husayn Parvarde
نشاندادن گونهٔ خاصی از دربندبودن بهوسیلهٔ گونهای دیگر، همان اندازه میتواند عاقلانه باشد که نمایاندن هر چیزی که واقعآ وجود دارد از طریق چیزی که وجود ندارد.
mdishmi
هیچگاه از آموزگاری بهخاطر اینکه به دانشآموز یاد داده است که دو به اضافهٔ دو میشود چهار تمجید نمیشود، البته شاید بهخاطر اینکه پیشهٔ چنین شریفی را برگزیده تحسینش بکنند. میتوانیم بگوییم این کار تارو و دیگران که پذیرفتند به همه نشان دهند دو به اضافهٔ دو میشود چهار و نه برعکس، قابل ستایش بوده است، ولی اینرا هم اضافه کنیم که آنها در این نیت خیر، با آن آموزگار و همهٔ کسانی که قلب پاکی مانند او دارند همطرازند و بشریت باید افتخار کند که تعداد این افراد بیشتر از آن چیزی است که فکر میکند
Husayn Parvarde
اگر برای کارهای خیر اهمیتی بیش از اندازه قائل شویم، در واقع سرانجام تمجیدی غیرمستقیم و قدرتمندانه از شر بهعمل آوردهایم. چون در آن صورت این فرض پیش میآید که علت ارزشمندبودن کارهای نیک کمیاببودنشان است، و بدخواهی و بیتفاوتی در اقدامهای آدمها نقش نیروی محرکه را اجرا میکنند و از انگیزههای نیکوکاری فراوانترند.
Husayn Parvarde
اگر برای کارهای خیر اهمیتی بیش از اندازه قائل شویم، در واقع سرانجام تمجیدی غیرمستقیم و قدرتمندانه از شر بهعمل آوردهایم.
Husayn Parvarde
ــ این تخمینزدنها ارزشی ندارند دکتر، خودتان هم مثل من اینرا خوب میدانید. صدسال پیش در ایران، طاعون همهٔ ساکنان یک شهر را کشت، البته بهجز مردهشو که تمام این مدت به کارش ادامه داد.
Husayn Parvarde
پیش میآید که آدم مدتی طولانی در رنج باشد و خودش متوجه نشود.
Husayn Parvarde
کوتار تعریف کرد بقال محلهشان مواد خوراکی را احتکار کرده بوده تا به بهای گزافی بفروشد. موقعی که آمده بودند او را به بیمارستان ببرند، تعداد زیادی قوطیهای کنسرو زیر تختخوابش پیدا کردند. «در بیمارستان مرد، طاعون این حرفها سرش نمیشود.»
Husayn Parvarde
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۵۰%
تومان