بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چگونه عشق خود را پیدا کنیم؟ | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چگونه عشق خود را پیدا کنیم؟

بریده‌هایی از کتاب چگونه عشق خود را پیدا کنیم؟

۴٫۳
(۹۳)
اولین قدم برای بالا بردن اعتمادبه‌نفس در اغواگری این است که هر صبح، پیش از بیرون زدن از منزل، رسماً به خود بگوییم که انسان یک موجود احمق، کودن، هالو و ابله است که خیلی کم پیش می‌آید بتواند بیش از پانزده دقیقه شاد و خرسند باشد. پس انجام یکی دو کار احمقانهٔ دیگر چندان تفاوتی به حالش ندارد
Mahshid
یکی از نشانه‌های بلوغ صحیح تشخیص تفاوت بین خوب به نظر رسیدن و خوب بودن است. برای خوب بودن گاهی لازم است رفتارهایی در قبال معشوق‌مان بکنیم که برای مقطعی خشمگین یا حتا شوکه‌اش کند. کسی واقعاً مهربان است که شهامت آن را داشته باشد که منفور واقع شود. آدمی که می‌خواهد به هر قیمتی خوب به نظر برسد به لحاظ روانی دارای شخصیت آرام اما به طرز عجیبی جفاکار است. ما در برابر کسی که دیگر عاشقش نیستیم اخلاقاً موظفیم که تمام امیدهایش را از بین ببریم و بگذاریم از ما متنفر شود، و مطمئن باشیم که تاب خشم او را خواهیم داشت. مهربانی واقعی همین است.
fatemeh.A
ما مبتلا به یک نابالغی موضعی هستیم: یک بخش کهنهٔ ما دقیقاً به همان صورتی مانده که در کودکی بوده، و نتوانسته رشد کند و ترس‌هایش را رها کند. شدت ترس‌مان به این خاطر است که تصور می‌کنیم برای حل مشکل امروز باید از همان تدابیر دوران کودکی استفاده کنیم. هنوز حس می‌کنیم در همان سنی هستیم که آن ناکامی‌های وحشتناک را تجربه کردیم. اما حالا دیگر بزرگ شده‌ایم و توانایی این را داریم که به‌خوبی از عهدهٔ مشکلات‌مان برآییم. اگر رابطه‌مان به جدایی ختم شود، مدتی غمگین می‌شویم، اما خودمان را نابود نمی‌کنیم. آنقدری که بخش بزرگ‌نشدهٔ ذهن‌مان تصور می‌کند در خطر نیستیم.
مهگل
غریزه را نمی‌توانیم به‌راحتی نادیده بگیریم یا ریشه‌کن کنیم، اما می‌توانیم روی آن کار کنیم تا به بلوغ برسد. ما همواره بردهٔ غرایزمان هستیم، اما می‌توانیم یاد بگیریم شوق‌مان را مؤثرانه‌تر مدیریت کنیم. با این کار، شانس‌مان را برای یافتن کسی که بتوانیم برای مدت طولانی عاشقش باشیم فوق‌العاده افزایش می‌دهیم.
مهگل
کودکان قادر به درک تفاوت بین یک فاجعه و یک ناراحتی عمیق اما گذرا در زندگی یک بزرگسال سراسیمه نیستند. این دو با هم آمیخته می‌شوند و کودک نمی‌فهمد این حالت یک ناراحتی ساده است یا حزن قبل از خودکشی.
s.khalili
کسی واقعاً مهربان است که شهامت آن را داشته باشد که منفور واقع شود. آدمی که می‌خواهد به هر قیمتی خوب به نظر برسد به لحاظ روانی دارای شخصیت آرام اما به طرز عجیبی جفاکار است. ما در برابر کسی که دیگر عاشقش نیستیم اخلاقاً موظفیم که تمام امیدهایش را از بین ببریم و بگذاریم از ما متنفر شود، و مطمئن باشیم که تاب خشم او را خواهیم داشت. مهربانی واقعی همین است.
المیرا پویامهر
فقط بدرفتاری نیست که به دیگران آسیب می‌زند. با مهربانی هم می‌توانیم خیلی راحت ـ و احتمالاً با شدت بیشتر ـ به دیگری لطمه بزنیم و عمر او را در وصلتی است که از ابتدا می‌دانستیم به آن تعهدی نداریم تلف کنیم
المیرا پویامهر
اگر بخواهیم فردی را ببوسیم، شاید واقعاً فکر کند احمقیم. که در این صورت خبر جدیدی برای ما نیست و او صرفاً چیزی را تأیید کرده است که خودمان از مدت‌ها قبل با آغوش باز آن را پذیرفته‌ایم؛ اینکه ما هم مثل خود او و هر انسان دیگری احمقیم. به این ترتیب، ریسک امتحان کردن و شکست خوردن فوق‌العاده برایمان راحت‌تر می‌شود و دیگر در ذهن‌مان مدام نمی‌ترسیم که ممکن است تحقیر شویم. وقتی بپذیریم که شکست خوردن کاملاً طبیعی است و برای هر کسی پیش می‌آید، راحت‌تر با مسائل کنار می‌آییم.
ابریشم جان
راه بالا بردن اعتمادبه‌نفس این نیست که مدام در پی حفظ آبرو و منزلت‌مان باشیم؛ راهش این است که با این حقیقت انکارناپذیر کنار بیاییم که بشر ذاتاً موجود مضحکی است. رفتارهای احمقانه از ما سر می‌زند، در گذشته هم سر زده، و در آینده نیز سر خواهد زد. ــ هیچ ایرادی هم ندارد. انتخاب دیگری برای بشر باقی نمی‌ماند. وقتی یاد بگیریم خودمان را یک انسان با مجموعه‌ای از رفتارهای احمقانه ببینیم، دیگر برایمان چندان مهم نیست که یک بار دیگر هم مرتکب حماقت شویم.
ابریشم جان
او آنقدر قوی هست که اعتراف می‌کند آسیب‌پذیر است. اظهار نیاز پیش‌شرط قدرت است، نه ضعف.
ابریشم جان
ما در برابر کسی که دیگر عاشقش نیستیم اخلاقاً موظفیم که تمام امیدهایش را از بین ببریم و بگذاریم از ما متنفر شود، و مطمئن باشیم که تاب خشم او را خواهیم داشت. مهربانی واقعی همین است.
کاربر ۳۰۴۶۶۶۴
یکی از بزرگ‌ترین مخاطرات غریزهٔ تأیید شدن این است که در صورت ناکامی، باعث بروز بدخلقی و قهر می‌شود. قهر در روانشناسی عشق پدیدهٔ بسیار مهمی است و اهمیت آن در این است که ما با هر کسی قهر نمی‌کنیم و قهرهایمان را برای کسی نگه می‌داریم که باور داریم باید ما را درک کنند اما در شرایط خاصی درک‌مان نمی‌کند. البته می‌توانیم برایش توضیح دهیم که مشکل‌مان چیست، اما اگر این کار را بکنیم، به این معنی است که او نتوانسته است با شمّ و احساس خود ما را درک کند، پس لایق عشق ما نیست.
sinooze
طبق روایت رمانتیک از عشق، یک عاشق واقعی می‌تواند و باید بدون نیاز به هیچ صحبتی ما را درک کند و باید تنها از طریق شمّ و احساس خود تنهایی‌ها، سردرگمی‌ها، و کُنه شخصیت ما را تأیید کند. این حالت بسیار رقت‌انگیز و در بلندمدت منشأ یک مشکل بزرگ است. این وضعیت ما را از امر دشوار اما ضروری شرح احوال خود بازمی‌دارد: اینکه چه می‌خواهیم، چه حسی داریم، چرا غمگینیم، یا چه چیزی باعث آزردگی‌مان شده است
sinooze
غریزه را نمی‌توانیم به‌راحتی نادیده بگیریم یا ریشه‌کن کنیم، اما می‌توانیم روی آن کار کنیم تا به بلوغ برسد. ما همواره بردهٔ غرایزمان هستیم، اما می‌توانیم یاد بگیریم شوق‌مان را مؤثرانه‌تر مدیریت کنیم. با این کار، شانس‌مان را برای یافتن کسی که بتوانیم برای مدت طولانی عاشقش باشیم فوق‌العاده افزایش می‌دهیم.
sinooze
احساسات ما آن رهنمون‌های رازآلود و در عین حال هوشمندی نیستند که آرزویش را داریم. این احساسات در اغلب مواقع کاملاً گمراه‌کننده‌اند. احساس عاشقی به‌ندرت پایه‌گذار خشنودی در بلندمدت می‌شود. اگر قصد داریم روابط بهتری داشته باشیم، باید سعی کنیم ندای عشق رمانتیک را عاقلانه وارسی کنیم. غرضْ ترکِ غریزه نیست؛ بلکه استفادهٔ بهتر از آن است. برجسته‌ترین جنبهٔ غریزه در امر عشق وسواس آن است. ما نمی‌توانیم عاشق هر کسی بشویم؛ ما تحت هدایت شدید ”سنخ“ خود هستیم
sinooze
اعتقاد رمانتیسم به قدرت جذب غریزی در برخی موارد حزن‌آور و در برخی موارد وجدآور اما، در کل، فوق‌العاده مشکل‌ساز بوده است. عاقبت زندگی ما، در مقایسه با امیدی که به عشق داریم، می‌تواند سخت ناامیدکننده باشد. با توجه به آمار طلاق و ازدواج‌های ناموفق، به این نتیجه می‌رسیم که غریزهٔ خام به‌تنهایی نمی‌تواند روش موثق و اعلایی برای یافتن شریک زندگی مناسب باشد. باور ما به غریزه، احتمال خوشبختی‌مان را تضمین نمی‌کند. نمی‌خواهیم به دوران ازدواج‌های منطقی برگردیم، اما شاید لازم باشد به دنبال راه جدیدی، ورای روابط غریزی، باشیم. ما در مدرسهٔ زندگی، مفهومی به نام ”رابطهٔ روانشناختی“را معرفی می‌کنیم
sinooze
روابط گذشته غالباً از دو بُعدِ اصلی با روابط کنونی متفاوت بوده‌اند. اول اینکه افراد به خاطر عشق ازدواج نمی‌کردند و دلایل ازدواج آنها مواردی مثل جایگاه اجتماعی، پول، مهارت‌های خانه‌داری و زیبایی بود. انتظار نداشتیم شریک زندگی‌مان را دوست داشته باشیم، و در بهترین حالت تنها امیدوار بودیم بتوانیم او را تحمل کنیم. و در یک کلام، ازدواج‌ها بر پایهٔ منطق بودند. دوم اینکه کسی مجبور نبود خودش شریک زندگیش را پیدا کند. وظیفهٔ همسریابی برعهدهٔ خانواده‌ها، یا در ابعاد گسترده‌تر، برعهدهٔ جامعه بود. و فرد منتظر می‌ماند که گزینه‌های بررسی‌شده براساس معیارهای ”عینی“ به او ارائه شود.
sinooze
حقیقت این است که ترس‌های به‌جامانده از کودکی بیشتر مواقع وهم و خیال هستند.
Zeinab Tavakolian
آموزش و یادگیری نشانهٔ وانهادن عشق نیست، بلکه شالوده‌ای است که بر اساس آن می‌توانیم به عاشقان بهتر، و در معنای وسیع‌تر، به انسان‌های بهتری تبدیل شویم.
l.donya.l
موقع انتخاب، ما در وضعیت پرمخاطرهٔ انتخاب بین خوب محض و بد محض نیستیم، زیرا هر تصمیمی که بگیریم از جهاتی ناخوشایند و یأس‌آور خواهد بود،
mohammadreza karami

حجم

۲۳۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۲۳۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۳۸,۵۰۰
۱۹,۲۵۰
۵۰%
تومان