بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بافته | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بافته

بریده‌هایی از کتاب بافته

انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۴.۲از ۲۲۹ رأی
۴٫۲
(۲۲۹)
داستان‌های دیگری منتظرم هستند. زندگی‌های دیگر. صفحات دیگر.
hamtaf
یک روز، در یک کتاب کودک که درمورد حیوانات بود، این جمله را خواند: «حیوانات گوشت‌خوار برای طبیعت مفید هستند، چون ضعیفان و بیماران را می‌بلعند.» دخترش شروع به گریه کرد. سارا دلداری‌اش داد و به او گفت که انسان‌ها این‌طور نیستند. فکر می‌کرد که در جامعهٔ خوبی است، در یک دنیای متمدن. اما اشتباه می‌کرد.
hamtaf
اینس زیرک است، باسیاست است، به عبارت دیگر، واژه‌ای شیک‌تر برای گفتن: «حیله‌گر.» یعنی: کسی که قدرتمندان را می‌پسندد. لغتی به معنی: کسی که از عهدشکنی نمی‌ترسد
hamtaf
در این‌جا مردان علاقه‌ای به گذاشتن کلاه‌گیس از خود نشان نمی‌دهند، آن‌ها بسیار مغرورند و به این‌که از نیروی جسمی و جنسی مردانه برخوردارند، اهمیت می‌دهند.
hamtaf
از این پس کسانی که می‌خواهند دین‌شان را تغییر دهند، باید مجوز بگیرند، اگر این کار را نکنند، تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرند، چیزی که بسیار خنده‌دار است: مثل این می‌ماند که از زندان‌بان اجازهٔ فرار بخواهیم.
HeLeN
به‌جای این‌که اجازه بدهیم غرق شویم باید موج‌سواری را یاد بگیریم.
کتاب باز
مدرسه برای درس خواندن ساخته شده، نه برای به بردگی کشیدن.
HeLeN
گاهی فکر کردن به این‌که هرچیزی انتهایی دارد، آرامش‌بخش است، این‌که بزرگ‌ترین شکنجه‌ها هم می‌توانند فردا تمام شوند.
میمی
گاهی زندگی تاریک‌ترین لحظات و روشن‌ترین لحظات را در کنار هم قرار می‌دهد. هم‌زمان هم چیزی به آدم می‌دهد و هم چیزی از او می‌گیرد.
میمی
در طرف دیگر خیابان، دست دخترش را رها کند. اسمیتا دلش می‌خواست بگوید: خوشحال باش، تو زندگی من را نخواهی داشت، تو در سلامت کامل خواهی بود، تو مثل من سرفه نخواهی‌کرد، تو زندگی بهتری خواهی داشت و همیشه مورد احترام خواهی بود. این بوی زننده در تو نخواهد بود، این بوی فراموش‌نشدنی و لعنتی، تو شرافتمند خواهی بود. هیچ‌کس پس‌ماندهٔ غذایش را مثل سگ جلوی تو نخواهد انداخت. تو سر و چشمت را به زیر نمی‌اندازی.
HeLeN
می‌خندد، از آن خنده‌هایی که خوب بلد است و در هر شرایطی ابراز می‌کند، خنده‌ای که به این معنی است: نگران نباشید، همه‌چیز درست می‌شود. بدون‌شک این یک حیله است، نقابی که در پشت آن غم‌ها، تردیدها و نگرانی‌هایش را تلنبار می‌کند، به عبارت بهتر، نقابی که در پسِ آن یک آشفته‌بازار واقعی است. از بیرون، هیچ‌چیز دیده نمی‌شود.
Fatemeh Ka
تصمیمش را گرفته است. یا بهتر است بگویم زندگی این تصمیم را برایش گرفته است.
دختر
بزرگ جلوه ندادن و همین‌طور عادی تلقی نکردن، خودش یک هنر است
n re
آن‌ها دیگر دو آدم مستقل با خط سیر پرمخاطره نیستند که در پیچ‌وخم‌های زندگی پرسه می‌زنند، بلکه زن و مردی هستند که به همدیگر پیوند خورده‌اند. جولیا با خودش فکر می‌کند چه اهمیتی دارد که مامان، خانواده‌اش و افراد محله چه می‌گویند. او امروز در کنار این مرد که او را بیدار کرد، احساس زن بودن می‌کند. حاضر نیست این دست را رها کند. در سال‌های آینده، بازهم این دست‌ها را خواهد فشرد، در خیابان، در پارک، در زایشگاه، موقع خواب، موقع شادی، موقع گریه، هنگام به‌دنیا آوردن فرزندان. او این دست را تا مدت‌ها در دستانش نگه خواهد داشت.
n re
خدا تعیین می‌کند که راهی که به او منتهی می‌شود دشوار باشد یا نه.
n re
روی کاغذ، کلمات بی‌رحمی کمتری خواهند داشت.
n re
هنگام ورود به کلیسا احساس می‌کرد که تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد، گویی وارد سرزمینی مقدس و رازآلود می‌شد که پر از ارواح گذشتگان است.
n re
با خودش فکر می‌کند، شاید دشمن آن کسی نیست که او فکرش را می‌کرد.
n re
به‌نظرش می‌رسد که دنیایش نابود شده است، دنیایی که هنوز به‌طرز عجیبی در آن زندگی می‌کند.
n re
گاهی زندگی تاریک‌ترین لحظات و روشن‌ترین لحظات را در کنار هم قرار می‌دهد. هم‌زمان هم چیزی به آدم می‌دهد و هم چیزی از او می‌گیرد.
n re

حجم

۱۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان