بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جغرافیای رازها | طاقچه
کتاب جغرافیای رازها اثر  ابوالقاسم   حسینجانی

بریده‌هایی از کتاب جغرافیای رازها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۴ رأی
۴٫۹
(۱۴)
مَشربی بی ریا، به من بدهید جُرعه یی کربلا، به من بدهید
مهدی
نارفیقان! کو، زیارت نامه تان؟ شعرسازان! کو، شهادت نامه تان؟!
ادریس
مداری دیگر حُسین – آوازِ خون را، ساز می‌کرد نگاهِ تشنگان را،       باز می‌کرد. زمین، در زیر پایِ رویشِ خون – مدارِ دیگری، آغاز می‌کرد!
S
زبانِ شورشِ کولاک ،سرخ ست/دوبیتی و رباعی توفان زبانِ شورشِ کولاک، سُرخ ست هوایِ شورِ دریا:       زخمه در دست ردایِ بی دلی، بر دوشِ توفان از این شوریده تر،       آیا سری هست؟!
S
کاش! من هم،       دردِ زینب داشتم رودِ آتش می‌شدم؛ تب داشتم. شیعه بودم، شیعه‌ی تیغِ دو دَم شیعه بودم، عاشقِ شادی و غم!
ادریس
رندانِ تشنه لب را، جامی نمی‌‌دهد کس – گویی: ولی شناسان، رفتند از این ولایت. در زُلفِ چون کمندش، ای دل مپیچ؛ کآنجا – سرها بُریده بینی، بی جُرم و بی جنایت!
مهدی
شهر، خالی‌ست ز عُشّاق؛ بُوَد کز طرفی – مردی از خویش برون آید و، کاری بکند؟!
ادریس
حُسین – آوازِ خون را، ساز می‌کرد نگاهِ تشنگان را،       باز می‌کرد. زمین، در زیر پایِ رویشِ خون – مدارِ دیگری، آغاز می‌کرد
ادریس
با دلِ خویش، راه می‌آییم بر لبِ قتلگاه، می‌آییم. نیزه داران، مگر چه می‌خواهند؟ - با سری       - رو به راه -             می آییم! دست در دستِ غیرتِ خورشید رو به سویِ پگاه،       می آییم. وام، از چشمِ آب، می‌گیریم: از حکایاتِ چاه، می‌آییم!
میـمْ.سَتّـ'ارے
سجده‌ی سجّاد، در زنجیر – هم – پَر، وا کند باغِ معراج است، گُلپروانه ‌ی آزادگان
f_altaha

حجم

۳۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد