بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اترک | صفحه ۲ | طاقچه
۳٫۲
(۳۳۵)
خنده‌ی پهن لبش مثل تزئینی روی دندانهای ردیفش نشسته بود.
hedgehog
شاید اولین عاشق تاریخ بشریت بودم که تمام عکس‌هایم دورنماهایی بود از دختری یک‌متروشصت‌سانتی در لباس ساده‌ی تونیک و روسری طوسی از پشت پنجره‌ی خانه‌یمان، از پشت ستون برق کوچه‌مان، از پشت دیوار خیابانمان، و عکس‌های یک یا دو نفره‌ی نزدیک‌تر، ولی رسمی‌تر، ازجاهای دیدنی و شلوغی که دو‌نفره می‌رفتیم.
hedgehog
تلوبزیون خبرهای قراداد الجزایر را نشان می‌داد یا خودم خبر را کنار دست پدرم توی روزنامه بلند و تکه‌تکه روخوانی می‌کردم، تا نیمچه سواد تازه‌یابم نم نکشد. خواندن یا شنیدن هر باره‌ی کلمه‌ی الجزایر برایم سوالی پیش می‌آورد. «چرا الجزایر؟ چرا اسم قراردادو گذاشتن الجزایر؟» الجزایر همان جزایر بود و جزایر جمع جزیره بود و تعریف جزیره را توی کتاب جغرافی دبستان خوانده بودم. جایی که از همه طرف در محاصره‌ی آب است. و بعضی از جزیره‌هابودند که بر اثر تغییرات اقلیمی و جوی رفته‌رفته زیر آب می‌رفتند. ناپدید می‌شدند. من آب دوست داشتم ولی حتی تردید‌نه‌سالگی‌ام بهم می‌گفت جایی یا اسمی که از همه طرف در احاطه‌ی آب است جای خیلی مطمئنی برای گذاشتن قرارومدار نیست. شاید رمانتیک باشد. شاید زیبا باشد ولی مطمئن نیست. دوست داشتم این را یک‌جوری به گوش دستگاه امور خارجه و آقای «خلعتبری» هم برسانم. به پدرم هم گفتم. ولی پدرم خندید.
حــق پرســت
بمب‌افکن‌های هواییِ عراقی‌ها از دهه‌ی شصت همانطوری مانده باشد به س
Ali Hosseini
بمب‌افکن‌های هواییِ عراقی‌ها از دهه‌ی شصت همانطوری مانده باشد به س
Ali Hosseini

حجم

۰

حجم

۰

صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد