بریدههایی از کتاب فلسفهی هانا آرنت
۳٫۸
(۲۱)
«در سیاست، اطاعت و حمایت یکی هستند»
پویا پانا
آرنت مینویسد، «ما برابر زاده نمیشویم؛ ما فقط وقتی عضو گروهی میشویم بنابه قوّت این تصمیممان برای حفظ حقوق متقابلا برابر برای خودمان، برابر میشویم»
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
آرنت که سقراط را نماینده تفکر کرده است نتیجه میگیرد که تفکر در اکثر اوقات خیر چندانی برای جامعه ندارد. تفکر بیشاز آنکه ارزشی خلق کند ارزشها را به سؤال میگیرد و بیشاز آنکه چیزی پایدار و بادوام خلق کند، آدمها را به گفتگو با خودشان وامیدارد. بااینهمه، آرنت معتقد است در آن لحظات خطیر تاریخی که، به قول ییتس، «همهچیز میپاشد؛ و کانونی نمیماند»، تفکر اهمیت سیاسی زیادی پیدا میکند. متفکرانی که دوست خود شدهاند به خودشان خیانت نمیکنند، پس به دیگران هم خیانت نمیکنند.
سین هفتم
«سقراط آدمها را از... پیشداوریهای نسنجیدهشان که نمیگذاشت تفکر کنند پاک میکرد، بهاینترتیب که این نظر را پیش چشمشان میآورد که ما نهتنها میدانیم که نمیدانیم، بلکه میدانیم که نمیتوانیم بدانیم» (۴۳۲). «ماهی برقی» میگزد و فلج میکند. آرنت معتقد است سقراط بدین بسنده نمیکرد که فکر را برانگیزد و پاک کند، فلج هم میکرد.
سین هفتم
آرنت میگوید تفکر از آنِ هرکسی است و نه صرفآ یک مشت فیلسوف، امّا درعینحال تأکید میکند که تفکر منجر به شناخت بیشتر نمیشود. بهعکس، تفکر نوعی جستجوی معناست. جستجوی معنا کمکی به هدف شناختن نمیکند و «راهنمایش پیجوییهای عملی نیست». جستجوی معنا دائمی است و هرگز درنتیجهای نهایی آرام نمیگیرد. درواقع، تفکر به فهم و درک ثابت از خیر و شر مشکوک است. آرنت میگوید تفکر، که جستجوی معناست، دائمآ رشتهها را پنبه میکند. علاوهبراین، تفکر راجعبه امور نامحسوس است، راجعبه ناحاضر است، و بنابراین انسانها را از جهان دورتر میکند و نه آنکه کمکشان کند جهانی حاضر و درگذر را بسازند.
سین هفتم
قدرت به احتمال زیاد منجر به جهانی میشود که به تکثّر احترام میگذارد و مجالی برای پیدایش آن نوع از ساختارهای سیاسی فراهم میآورد که فضای سیاسی را برای گفتار و کردار آزادانه حفظ میکند. این بصیرتی است که آرنت چشم امید دارد که به جنبشهای دانشجویی منتقل شود.
سین هفتم
حکومت انتخابی (نمایندگانی) خود اکنون در بحران است، از یکطرف به این دلیل که بهمرور زمان همه نهادهایی که در این حکومت مجالی برای مشارکت عملی شهروندان فراهم میآوردند از بین رفتهاند، و از طرف دیگر به این دلیل که حکومت هم سخت مبتلا بههمان بیماری شده است که نظام حزبی گرفتار آن است: بوروکراتیزاسیون و گرایش هر دو حزب به اینکه نماینده هیچکس نباشند، الّا دستگاه حزبی
سین هفتم
نافرمانی مدنی عملی انقلابی نیست. آنان که در نافرمانی مدنی شرکت میجویند ساختار کلّی و مشروعیت نظام حقوقی و قضایی را قبول دارند. بااینهمه، هم انقلابیون و هم آنهایی که در نافرمانی مدنی شرکت میجویند میخواهند جهان را تغییر دهند. حاصل نافرمانی مدنی میتواند بعضآ شبیه حاصل انقلاب باشد، چنانکه مثال گاندی نشان میدهد. امّا نافرمانی مدنی مبتنی بر رضایت است، مبتنی بر «حمایت فعالانه و مشارکت مردم در همه مسائل مربوط به منافع عمومی» است
سین هفتم
مطبوعات خادمان خوبی برای مردم بودند. مینویسند: «تا زمانیکه مطبوعات آزادند و به فساد کشیده نشدهاند، وظیفه بینهایت مهمّی را به انجام میرسانند و بهدرستی میتوان مطبوعات را رکن چهارم حکومت خواند»
سین هفتم
دروغ همیشه پذیرفتنیتر از واقعیت است و با عقل بیشتر جور درمیآید، چون دروغگو این مزیت بزرگ را دارد که پیشاپیش میداند که مخاطبان آرزومند یا منتظر شنیدن چه هستند... حال آنکه واقعیت این خصلت اضطرابآور را دارد که ما را با چیزی غیرمنتظره روبرو میکند که آمادهاش نبودیم
سین هفتم
ارتباط بیحدوحصر بدین معناست که حقیقت را فقط از خلال ارتباط مدام میتوان یافت. حقیقت نمیتواند یکبار برای همیشه و برای همگان کشف شود. انسانها از خلال ارتباطی باهم سنّتی را زنده نگاه میدارند و ازخلال چنین ارتباطی است که حقیقت آشکار میشود. در فرایند چنین ارتباطی، انسانها میتوانند بر آنچه در اندیشهشان و شیوه زندگیشان جزمی است غلبه کنند و «فقط چیزهایی را محفوظ دارند که "غیروهمی" است، یعنی قابلیت فهمی همگانی دارد»
سین هفتم
چگونه انسانها میتوانند درست را از خطا بازبشناسند؟ آنچه ماجرای آیشمان نشان میدهد این است که قطعآ غریزه انسانی برای داوری کفایت نمیکند. علاوهبراین، در جوامع انسانی قواعدی پا میگیرد که ضدداوری درست هستند و کلیشههایی شکل میگیرد که به افراد امکان میدهد غیرمسئولانه داوری کنند. آرنت میگوید آن عدهای که هنوز میتوانستند درست را از خطا بازبشناسند «فقط به داوری خودشان تکیه کردند» (۲۹۵). باز میبینیم که تحلیل آرنت به شکنندگی آنچه انسانیترین است اشاره دارد و درعینحال این امید را به ما میدهد که حتی در ظلمانیترین اعصار، آزادی انسان ممکن است.
سین هفتم
یهودیان هرجا که زندگی میکردند رهبران یهودی شناختهشدهای داشتند، و این رهبران، تقریبآ بلااستثنا، بهشکلی از اشکال، و بهدلایل مختلف، با نازیها همکاری کردند. کلّ حقیقت این است که اگر یهودیان سازمانیافته نبودند و رهبرانی نداشتند، قطعآ گرفتار هرجومرج و بدبختیهای بسیاری میبودند، امّا در مقابل تعداد کلّ قربانیان در این حالت قطعآ نمیتوانست در همین حد چهار و نیم تا شش میلیون باشد
سین هفتم
تحلیل او درضمن بهروشنی نشان میدهد که هرجایی که مردم موقعیت را نیازمند واکنشی سیاسی یا انسانی میدیدند، مقاومتی دربرابر قساوتهای آلمانیها شکل میگرفت، و هرجایی که این نوع فهم سیاسی وجود نداشت، وحشت و نسلکشی رخ میداد.
سین هفتم
آرنت کردار ایتالیاییها را واجد عناصری از مسخرهبازی میداند. ایتالیاییها بهظاهر از دستورات آلمانیها برای پاکسازی ناحیههای مختلف از یهودیان تبعیت میکردند، امّا وقتی میخواستند دستور را بهاجرا بگذارند، یهودیهای آن ناحیه ناگهان غیبشان زده بود. وقتیکه ارتش ایتالیا از یوگسلاوی خارج شد، یهودیان هم با آنها رفتند. حتی خود موسولینی هم در این مسخرهبازی شرکت داشت. وقتی به او فشار آوردند که قوانینی ضدیهودی بگذارد، او در این قوانین گروههای عادی، ازجمله افرادی نظیر کهنهسربازان جنگ را از این قوانین معاف کرد. تازه، یک معافیت دیگر هم برای اعضای سابق حزب فاشیست و بستگان دور و نزدیک آنها قائل شد. آرنت میگوید خانوادههای یهودی تقریبآ همگی دستکم یک خویشاوند دور داشتند که عضو حزب فاشیست بوده باشد، چون اصلا عضویت در حزب از استلزامات استخدام در ادارات بود.
سین هفتم
اگر دادگاه اورشلیم متوجّه تفاوت میان تبعیض، طرد، و نسلکشی میشد، بلافاصله روشن میشد که جنایت اصلی مطرح در دادگاه، یعنی امحاء فیزیکی مردم یهود، جنایتی علیه بشریت است که در شکل جنایت علیه مردم یهود بروز پیدا کرده است، و فقط گزینش قربانیان، و نه ماهیت جنایت، ناشی از تاریخچه طولانی تنفر از یهودیان و یهودستیزی است
سین هفتم
آرنت موضع اسرائیل را هم غیرقانونی و هم بیفکرانه ارزیابی میکند. اسرائیل حق ربودن آیشمان را نداشت. علاوهبراین، اسرائیل در محاکمه آیشمان بهدلیل جنایاتش علیه یهودیان، و نه جنایاتش در مقام یک فرد، عدالت را نادیده گرفت. هدف از محاکمه آیشمان تلقین عقیده بود و نه اجرای عدالت. آرنت بخش اعظم محاکمه را دقیقآ در خدمت همان چیزی میداند که یهودیان و خصوصآ آنهایی که در اسرائیل بودند، میبایست ردش میکردند. بن گوریون و هاوسنر محاکمه را چنان ترتیب دادند و بهپیش بردند که در خدمت تلقین عقیده باشد و نه در خدمت تفکر و فکر کردن.
سین هفتم
در رایش سوم آن خصوصیتی را که اکثر مردم بدان میشناسندش، از دست داده بود ــ یعنی وسوسه.»(۱۵۰). درواقع، اگر وسوسهای در کار بود، وسوسه نکشتن بود. آنچه در اکثر فرهنگها خوب و خیر تلقی میشد، در آلمان بدل به وسوسه شده بود. آدمی باید وسوسه میشد که به همسایهاش خیانت نکند و او را لو ندهد.
سین هفتم
او از تجربه معلمیاش سخن میگوید و تأکید میکند آنچه مهمّ است برانگیختن تفکر در دانشجویان است و نه سعی برای مهار و در دست داشتن زمام نتایج حاصل از تفکر. چنین کاری اهمیتی بنیادی دارد زیرا، وقتی اوضاع قمردرعقرب است، مسئله این است که آنها چگونه عمل خواهند کرد. و در این اوضاع و احوال است که فکر وارسی مفروضاتم... و اینکه «نقّادانه» فکر کنم، و نگذارم در دام تکرار کلیشههای حاکم بر فضای عمومی بیفتم، ] اهمیت پیدا میکند[. و باید بگویم هر جامعهای که چنین احترامی به خویشتن را از دست داده باشد، حال و روز خوشی ندارد
سین هفتم
فهم آرنت از تکثر انسانی بر این نکته تأکید میگذارد که هر زندگی یک آغاز تازه است. هر زندگی میتواند امکانهای تازهای برای زیستن را به عرصه جهان آورد. درست است که آرنت وحشت اعصار ظلمانی قرن بیستم را کوچک نمیشمارد، امّا معتقد است این داستانهای زندگیهای افراد امکانهایی را برای آغازهای تازه، به ما که پا در راه آینده داریم، گوشزد میکند. این زندگیها اهمیت دوستی، ارتباط بیحدوحصر، فریادرسی انسانی، پیوند انسانی، و اندیشیدن براساس تجربه و نه نظریه را هرچه آشکارتر میکنند و دروازههای امید و امکان آغازهای تازه را برای کل زندگی بشری گشوده نگاه میدارند.
Anita Abbasi
حجم
۱۱۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۱۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
۴۰,۶۰۰۳۰%
تومان