بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه‌ی هانا آرنت | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فلسفه‌ی هانا آرنت

بریده‌هایی از کتاب فلسفه‌ی هانا آرنت

۳٫۸
(۲۱)
اگر انسان‌ها را موجوداتی بدانیم که فعالیت اصلی یا معرّفشان کار است، آن‌گاه به‌همان نتیجه‌ای می‌رسیم که بهتر از همه کانت بیانش کرده است، یعنی اینکه انسان‌ها تنها هدف و غایت واقعی هستند. ارزش هرچیز دیگری در این است که وسیله‌ای برای انسان‌هاست.
Anita Abbasi
«معنادار بودن روابط روزمره در زندگی روزمره خودش را نشان نمی‌دهد، بلکه در اعمال و کردارهای نادر نمایان می‌شود، درست همان‌طور که اهمیت دوره‌های تاریخی فقط در وقایعی اندک‌شمار نمایان می‌شود که بر آن دوره‌ها نور می‌تابانند»
Anita Abbasi
برابری در شکل اجتماعی مُدرنش پایه در همرنگی اجتماعی دارد و نه در فهم سیاسی از گفتار و کردار یگانه و خاص هر فرد. آرنت می‌نویسد: «حالا دیگر بارزترین وجه رابطه انسانی به‌جای عمل و کردار، رفتار شده بود»
Anita Abbasi
اهمیتِ دیده‌شدن و شنیده‌شدن ناشی از این واقعیت است که هرکسی از منظر متفاوتی می‌بیند و می‌شنود. معنای زندگی عمومی همین است، زیرا در مقام مقایسه حتی پُربارترین و رضایت‌بخش‌ترین زندگی خانوادگی تنها چیزی که می‌تواند به ما بدهد تمدید یا تکثیر همان موضع خودمان با همان جنبه‌ها و چشم‌اندازهای موجود است.
Anita Abbasi
آرنت از «نیکی» استفاده می‌کند تا نشان دهد هرآنچه باید پوشیده و پنهان بماند و از انظار عمومی دور بماند لزومآ مخرّب یا تباه نیست. می‌نویسد: «نیکی فقط زمانی هست که محسوس نباشد، حتی برای عاملش؛ هرآن‌کس که حس می‌کند کار نیکی می‌کند دیگر نیک نیست، نهایتش عضو مفیدی برای جامعه یا عضو وظیفه‌شناسی برای کلیساست»
Anita Abbasi
آرنت می‌گوید توتالیتاریسم به این دلیل زمینه بروز و ظهور یافت که، به‌تعبیر خود او، «توده‌ها» بروز و ظهور یافتند. آرنت می‌گوید فروپاشی ساختار طبقاتی در قرن نوزدهم منجر به ظهور و پیدایش پدیده «توده‌ها» شد. وقتی که ساختار طبقاتی در اروپا فرو پاشید، هیچ ساختاری به‌جای آن پدید نیامد که بتواند مردم را بنابه منافع مشترکشان در دل خود به‌هم‌پیوسته نگاه دارد. به‌عقیده آرنت، اگر منافع مشترکی درمیان نباشد، مردم نوعی روان‌شناسی توده‌ای پیدا می‌کنند.
Anita Abbasi
وقتی حقوق برابر از افراد دریغ می‌شود، افراد از جهان مشترک انسانی بیرون رانده می‌شوند. آرنت می‌گوید این بیرون رانده شدن از جهان مشترک انسانی خطری بالقوه برای هر تمدّنی است که این‌گونه افراد را به انسان بودن محضشان تقلیل می‌دهد.
Anita Abbasi
آرنت می‌گوید در قرن نوزدهم حقوق بشر از دست رفت، زیرا این حقوق از هویت سیاسی منفک شد. تجربه شخصی خود او، که عملا شهروند هیچ‌جایی نبود، و درنتیجه «حقوقی» هم نداشت، او را به این نتیجه رساند که برای کسانی که هویتی سیاسی ندارند حقوق بشری هم متصوّر نیست.
Anita Abbasi
آرنت می‌گوید نفرت زمانی پدیدار می‌شود که ثروت از قدرت و درنتیجه از هویت دولتی جدا می‌شود. اینک دیگر به یهودیان به‌چشم خادمان دولت و کشور نگریسته نمی‌شد و درنتیجه بیشتر تهدیدی برای دولت‌ها و کشورها به‌حساب می‌آمدند.
Anita Abbasi
آیا تغییرات اجتماعی را می‌توان با قانونگذاری پیش بُرد یا نه.
Anita Abbasi
تحلیل او به ما می‌گوید که هرجا که تفکر نقادانه جزو عادات مردم باشد، مردم با صداقت و خلوص و نیکی بیشتری عمل می‌کنند.
جستجوگر
برشت در این شعر می‌گوید: «شما، شمایانی که از میان سیلی برخواهید آمد که ما را در خود غرق کرد، آن‌گاه که سخن از ضعف‌های ما می‌گویید، آن اعصار ظلمانی را که مبتلایش نشدید از خاطر مبرید»
جستجوگر
تصمیم‌سازان در جهانی می‌زیستند که آرنت آن را «جهان واقعیت‌زدایی‌شده» می‌نامد. آنها چون ازنظریه می‌آغازیدند، بسیار آسان می‌توانستند واقعیت‌ها را نادیده بگیرند، و آسان می‌توانستند کسانی را هم که مجاب نمی‌شدند نادیده بگیرند.
جستجوگر
فهم آرنت از تکثر انسانی بر این نکته تأکید می‌گذارد که هر زندگی یک آغاز تازه است. هر زندگی می‌تواند امکان‌های تازه‌ای برای زیستن را به عرصه جهان آورد. درست است که آرنت وحشت اعصار ظلمانی قرن بیستم را کوچک نمی‌شمارد، امّا معتقد است این داستان‌های زندگی‌های افراد امکان‌هایی را برای آغازهای تازه، به ما که پا در راه آینده داریم، گوشزد می‌کند
جستجوگر
توتالیتاریسم توفان شنی است که می‌تواند همه جهان را مدفون کند و با قاطعیت نشان دهد که انسان‌ها دیگر به جهان تعلق ندارند. وقتی که این واقعیت فهمیده شد، باز این سؤال پیش روی آرنت می‌ماند که آیا دربرابر توتالیتاریسم مقاومتی ممکن است؟ پاسخ او به این سؤال امیدوارانه امّا ناکامل است. او می‌گوید تنها راه مقاومت امید، امید به آغازی تازه است پیش‌از آنکه توتالیتاریسم همه قوه‌اش را به فعل درآورد و عملا نقطه ختامی بر جهان بگذارد. اساس امید او این یقین است که هر روز اشخاص تازه‌ای به‌دنیا می‌آیند. این امید ظریف و شکننده‌ای بود که آرنت در سرتاسر زندگی حفظ کرد. وقتی که بعد از کتاب ریشه‌های توتالیتاریسم، به‌سراغ نوشتن وضع بشری رفت باز همچنان این امید را داشت و مفاهیم و مقولات بسیاری را پروراند که مقولات و مفاهیمی نطفه‌ای امّا مهمّ در تحلیل ریشه‌های توتالیتاریسم بودند.
lordartan
در پایان ریشه‌های توتالیتاریسم، آرنت همان سؤالی را پیش می‌کشد که با آن این جُستار را شروع کرده بود. کدام جنبه از همزیستی انسان‌ها پدیداری توتالیتاریسم را ممکن می‌کند؟ چند صد صفحه آکنده از تحلیل‌های تاریخی ریزبه‌ریز در بستر مفاهیم فلسفی نوپدید، آرنت را به درک پدیده توتالیتاریسم رهنمون شدند، درکی که به‌نحوی خیره‌کننده ساده است. آنچه انسان‌ها باید بدان پی ببرند این است که تک‌افتاده و تنها شده‌اند. تک‌افتادگی موقعیتی است که انسان در سپهر سیاسی بدان رسیده است. انسان‌ها به‌جای آنکه به نیازها و اهداف مشترکشان توجه کنند، تنهایی و تک‌افتادگی‌شان را درک می‌کنند. همین تنهایی و تک‌افتادگی قدرت سیاسی آنان را کاهش می‌دهد، زیرا دیگر نمی‌توانند در راه هدفی مشترک باهم گام بردارند و عمل کنند. اگر انسان‌ها صرفآ تک‌افتاده بودند، شاید می‌توانستند از فاجعه توتالیتاریسم بگریزند. امّا آنها تنها هم هستند. تنهایی تجربه «عدم تعلّق مطلق به جهان» است
lordartan
توتالیتاریسم هیچ درک یا حسی از منحصربه‌فرد و خاص بودن افراد به آنها نمی‌دهد. برعکس، توتالیتاریسم عاملِ فروکاستن همه انسان‌ها به هویت یک فرد، یک فرد خاصّ، است. رهبر نمونه و مثال واقعیت بشری است. آنهایی که خودشان را با این الگو تطبیق نمی‌دهند، آنهایی که یگانگی و خاص بودنشان را به رخ می‌کشند، ریشه‌شان سوزانده می‌شود.
lordartan
توتالیتاریسم با جلوگیری از رویارویی هریک از لایه‌های جنبش در سازمان با واقعیت، آن افسانه مجعول خودش را می‌پروراند: هریک از لایه‌های جنبش خودش را بحق و در راه درست می‌پندارد، زیرا لایه پایین‌تر در هرموردی آن افسانه مجعول را به‌جای واقعیت جا می‌زند و درعین‌حال نمی‌گذارد لایه‌های بالاتر به حقیقت امر واقف شوند.
lordartan
آرنت می‌گوید تبلیغات و سازمان برای توتالیتاریسم «دو روی یک سکه» هستند. تبلیغات تصویری از جهانی جعلی به‌دست می‌دهد. سازمان توتالیتری هم این جهان مجعول را می‌گیرد و به‌جای واقعیت آن‌را جا می‌زند. توتالیتاریسم ساختارهایی سازمانی درست می‌کند که اعضای جامعه را به‌سمت «عمل و عکس‌العمل برحسب قواعد جهانی مجعول» می‌راند (۳۶۴). این ساختارها عامل حفاظت و حفظ فاصله مردم از واقعیت اصیل جهان هستند، و درعین‌حال مجالی برای توده‌ها فراهم می‌آورند تا افسانه مجعول را به‌جای واقعیت بپذیرند. آرنت ساختار «سازمان‌های ظاهری» را از وجوه خاص، منحصربه‌فرد، و مهمّ توتالیتاریسم ارزیابی می‌کند. تمایز میان هواداران و اعضای حزبی توتالیتری نشان‌دهنده ساختار و اهمیت سازمان‌های ظاهری است. هوادارانْ همان سازمان ظاهری هستند. هواداران حفاظی برای اعضای حزب فراهم می‌آورند که بتوانند واقعیت‌های جهان را نبینند
lordartan
آرنت «توده‌ها» را جمعیتی مرکب از افراد تنها و تک‌افتاده توصیف می‌کند. وقتی که تمایزات طبقاتی از میان می‌رود، نوعی فردگرایی اتمیستی بر روابط انسان‌ها حاکم می‌شود. مردم دیگر باهم پیوندهایی اجتماعی برقرار نمی‌کنند و تکلیفی اجتماعی برای خودشان قائل نمی‌شوند. چنین مردمانی ازنظر سیاسی خنثی هستند چون هیچ پیوندی با اعضای هیچ گروهی ندارند. امّا درعین‌حال همچنان روح رقابت بر آنها حاکم است و لذا «میل و اشتهایی به سازمان سیاسی پیدا می‌کنند» (۱۳۱). می‌توان آنها را سازمان داد، امّا نه به‌دلیل نیازها یا اهداف مشترکشان، بلکه فقط برای آنکه در خدمت اهداف یک اقلیت قرار گیرند.
lordartan

حجم

۱۱۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۱۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
۴۰,۶۰۰
۳۰%
تومان