بریدههایی از کتاب فلسفهی داستایفسکی
۴٫۴
(۸)
زندگی در همه جا هست. زندگی در درون ماست و نه بیرون ما. دیگرانی هم با من خواهند بود و مهمّ این است... که در هر بدبختی، نومید نشویم و به زانو درنیاییم ـهمین است هدف زندگی ما، همین است مقصود زندگی. این را حالا میفهمم. این فکر در رگ و پی من نفوذ کرده است... زندگی موهبت است: زندگی خوشبختی است. هر لحظه آن میتواند یک عالم بیپایان خوشبختی باشد.
farshid marefat
"زیاد فکر کردن یکجور مرض است."
پویا پانا
داستایفسکی در برابر این نظر میگوید، "انسان درست به همان اندازه لذّت بهسوی رنج هم کشیده میشود... یقین دارم انسان هرگز خود را از تخریب و آشوب محروم نخواهد کرد. رنج ـآری، رنج یگانه علّت آگاهی است."
سوفی
آنچه هر شخصی را شخصیت میبخشد محیط اوست.
پویا پانا
"در هر انسانی... یک جانور وحشی لانه کرده است." (
پویا پانا
اینکه هرکسی چه باید بکند و چه نباید بکند باید به وجدان هرکس واگذاشته شود، چون آدمها آزاد هستند.
پویا پانا
و سرانجام، رمانهای داستایفسکی پر از نقدهای جدّی بر دیدگاههای معزّز در فلسفه و دین است. داستایفسکی وحدت ذات فردی، دفاع عقلانی از اعتقاد به خدا، دفاع از اخلاق براساس عقل و منطق، و حتّی اعتبار خود عقلانیت را مورد تردید قرار میهد! امّا داستایفسکی فقط منتقد نیست. آسان است که دیدگاههای دیگران را نقد کنیم و هیچ چیز هم بهجای آنها عرضه نکنیم. امّا داستایفسکی فلسفهای مثبت و ایجابی هم به ما عرضه میکند، نظری درباره اینکه چگونه میتوانیم از شرایطمان بیشترین بهره را ببریم و زندگی فردی و جمعی خوشی را با انتخاب آزادانهمان به سر بریم.
با این موضع نهایی او چه موافق باشیم چه مخالف، نمیتوانیم تردید کنیم که داستایفسکی به سطحی از فهم بشری رسیده است که عده کمی بدان میرسند، و یکی از دلایلش هم، چنانکه در شرح زندگی او خواهیم دید، تجربههای شخصی خارقالعاده او در زندگی است. داستایفسکی به امکانهای مختلف معنا بخشیدن به زندگی میاندیشید و عمیقآ آنها را میسنجید.
پویا پانا
مهمترین صفت انسان آزاد بودن است، امّا این آزادی با امکانهای ویرانگری توأم است، پس باید نیروی محدودکنندهای یافت که بتواند با این آزادی سازگار باشد.
magi
اکثریت بزرگ مردم که ضعیف و گرسنه هستند، و آزادی چون زنجیری است بر پایشان، شادمانه آزادیشان را به کلیسای کاتولیک وامیگذارند، چون کلیسا به آنان وعده داده است سیرشان کند و به آنها بگوید چگونه باید زندگی کنند.
پویا پانا
آدم تازهای را در وجودم یافتهام... این آدم در درون من محبوس بود، امّا هرگز مجال ظهور نمییافت اگر که این صاعقه بر من فرود نمیآمد!... و حالا احساس میکنم چنان قدرتی در من است که میتوانم بر همه چیز غلبه کنم و بر هر رنجی فائق شوم.
پویا پانا
انسان هیچ محدودیتی ندارد. خدایی نیست که بر او فرمان براند و لگامش بزند، و انسان میتواند اگر دلش بخواهد حتّی شنیعترین اعمال را خوب بداند.
پویا پانا
کیریلوف میگوید: "فقط زمانی به آزادی کامل میرسیم که برایمان فرقی نکند که زندگی کنیم یا نکنیم. این هدف هرکسی است." کیریلوف معتقد است خدایی نیست. آدمها خدا را اختراع کردهاند تا بتوانند با درد و ترس کنار بیایند. "کسی که بتواند بر درد و ترس چیره شود خودش خدا میشود." او نقشه میکشد که خودش را بکشد تا نشان دهد که بر درد و ترس چیره شده است و به آزادی کامل رسیده است و خودش خدا شده است. "من خودم را میکشم تا... آزادی هولناک تازهام را نشان دهم." او گمان دارد که این خودکشی فصل تازهای را در تاریخ بشر خواهد گشود.
پویا پانا
بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که در عمل راه خوبزیستن را به دیگران نشان دهیم. یک نفر بهتنهایی احتمالا نمیتواند کار زیادی برای تغییر رفتار دیگرانی بکند که عادت کردهاند در اجتماعی زندگی کنند که پول حکم میراند، آدمهایی که دلشان میخواهد در چشم دیگران مهمّ باشند، دلشان میخواهد غرورشان را حفظ کنند، و فقط به فکر "حق" خودشان هستند و نه به فکر دیگران.
پویا پانا
ما نباید دیگران را داوری کنیم (الف) به این دلیل که ما در چنان جایگاهی نیستیم؛ (ب) به این دلیل که ما به احتمال قریببهیقین بهتر از آن دیگران نیستیم که بخواهیم محکومشان کنیم؛ و (ج) به این دلیل که داوری ما تأثیر معکوس دارد. آدمها فقط باید دلشان از درون خودشان عوض شود تا بتوانند رفتارشان را عوض کنند. سرزنش دیگران غرورشان را به مبارزه میطلبد و درنتیجه فقط میخواهند ضربهای را که دریافت کردهاند با ضربهای پاسخ گویند، و لذا بدتر میشوند، نه بهتر.
پویا پانا
(دکتر زوسیموف میگوید: "آدم یکدست و هماهنگ...
تقریبآ وجود ندارد").
پویا پانا
"آدم برای آنکه بتواند عمل کند باید مطلقآ از خودش مطمئن باشد، باید هیچ تردیدی نداشته باشد" امّا آدمی که زیاد فکر میکند همیشه در تردید است. او آدمی بسیار حسّاس است، "آدمی با آگاهی و شعور زیاد" که بُغض از توهینها و تحقیرهای خیالی سالهاست در او انباشته شده است.
پویا پانا
فیلسوفان به سه دلیل باید رمانهای داستایفسکی را بخوانند. نخست اینکه او دلمشغول مسائل فلسفی بود ـیعنی پاسخ دادن به سؤالهای فلسفی و حل مسائل فلسفی؛ و برای همین هم میتوان او را در رده فیلسوفان جای داد. داستایفسکی میخواست برای دو سؤال بنیادین فلسفی پاسخی فراهم آورد: (۱) مخمصه انسانی چیست؟ و (۲) پس از پاسخ دادن به سؤال (۱)، ما با این مخمصه چگونه باید زندگی کنیم؟
پویا پانا
و کامو هم میگوید، "رمان چیزی نیست مگر فلسفهای در قالب داستان
Raymond
و کامو هم میگوید، "رمان چیزی نیست مگر فلسفهای در قالب داستان
Raymond
برهان اصلی ما برای دفاع از بیان اندیشههای فلسفی در قالب داستان این است: اگر فرض بر این است که فلسفه باید به زندگی مربوط باشد، یا دستکم مسائل فلسفی "بزرگ" باید چنین باشند، پس چرا این مسائل را در موقعیت زندگی مطرح نکنیم و با کمک شخصیتهایی در نمایشنامه، رمان، یا داستان کوتاه؟ این اندیشه اگزیستانسیالیستی را که فلسفه نباید یک کوشش آکادمیک خونسردانه و برکنار از مخمصه زندگی باشد، بلکه باید درگیر زندگی شود، میتوان برای دفاع از فرض اصلی این برهان به کار گرفت.
Raymond
حجم
۱۲۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۲۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
قیمت:
۵۴,۰۰۰
۳۷,۸۰۰۳۰%
تومان