بریدههایی از کتاب فلسفۀ کییرکگور
۴٫۱
(۲۲)
اگر قرار بود بر سنگ گورم نوشتهای حك شود، میگفتم بنويسيد: «آن فرد».
آدمی كه در اين جهان بتواند واقعا تنها بماند، و فقط با وجدانش رای بزند ـاين آدم قهرمان است...
teorian
خطری كه آسان زيستن بهمنزله عضوی از «مردم» بهبار میآورد اين است كه آدم يادش میرود كه اصلا برای چه زندگی میكند. ممكن است در چشم ديگران كسی بشوی، امّا خودت را از دست میدهی، خودت كه مهمترين چيز در زندگی هستی. «نيمشبی» خواهد رسيد كه به اين مطلب پی خواهی برد، امّا ديگر آنموقع كار از كار گذشته است و دستت نمیرسد كاری كنی.
teorian
خطری كه آسان زيستن بهمنزله عضوی از «مردم» بهبار میآورد اين است كه آدم يادش میرود كه اصلا برای چه زندگی میكند.
teorian
در هر عصری، مردم تمايل دارند خود را با جمع تعريف و يكی كنند، خودشان را فقط محصول زمان و مكانشان قلمداد كنند، چون بدينترتيب میتوانند از پذيرش مسئوليت اعمالشان فرار كنند : «آدمها، حتّی بيش از مرگ، از... دست زدن بهكاری به مسئوليت خويش میترسند.» در هر عصری، مردم میترسند شورمندانه و با همه وجود دل به چيزی بسپارند و راهی را دنبال كنند، علیالخصوص اگر تضمينی در كار نباشد. در هر عصری، اين تمايل هست كه مردم به پستترين مخرجمشتركشان تقليل داده شوند، و راه بر عظمت و يگانگی بسته شود. «وضع اسفبار و مضحك اكثريت آدمها اين است كه ترجيح میدهند در خانه خودشان در زيرزمين زندگی كنند.» در هر عصری، مردم خواهان آن آسايش خاطری هستند كه دين به آنها میدهد، بیآنكه لازم باشد آنها هم تلاشی به خرج دهند :
... عشق بورژوايی به خداوند زمانی شروع میشود كه زندگی نباتی در اوج خود است. زمانیكه همه دستها را روی شكم میگذارند، كلهشان را به بالش مبلشان تكيه میدهند، و چشمها خمار از خواب لحظهای به سقف خيره میشوند.
مردم دنبال يك زندگی آسان و اساسآ امن و مطمئن هستند.
teorian
«مردم» قدرت زيادی دارند و درعينحال اين قدرت «هيچ» است. آدم بايد جرأت كند فرد شود، چون فقط به اين ترتيب است كه میتواند زندگی معناداری را به پيش ببرد.
teorian
كیيركگور به تمايل مردم عصرش به همرنگی با جماعت هم به ديده انتقاد مینگريست ـاينكه مردم همرنگ شوند و شجاعت خطر كردن و جُستنِ راهی در زندگی برای خود از افراد گرفته شود. «مردم» پيروز ميدان جنگشان با «فرد» میشدند و مطبوعات، كه به پستترين مخرج مشترك انسانها متوسل میشوند، ابزار اصلی پيروزی «مردم» در اين جنگ بودند. مشكلِ جزئی از «مردم» شدن كه به اعتقاد كیيركگور امری انتزاعی است، اين است كه «هر فردی كه جزو مردم میشود، ديگر مسئوليتها و تعهّدات واقعیاش را به گردن نمیگيرد» .
teorian
كیيركگور میگفت ما بايد دست به عمل بزنيم، ما بايد دست به انتخاب بزنيم، بیآنكه تضمينی باشد كه درست عمل میكنيم يا دست به انتخاب درستی میزنيم. يك راه درست برای زندگی كردن وجود ندارد، فقط راه درستی برای هركس هست، كه داور آنهم فقط خود آنكس است. انتخابِ چگونه زيستن انتخابی عقلی نيست، انتخابی است كه مستلزم شورمندانه دل سپردن به چيزی است، و آنچه در اين ميان تكليفش معين میشود هويّت خود آدم است.
teorian
كیيركگور فرض اصلی دين سازمانيافته را هم قبول نداشت، يعنی اين فرض كه دينداری فعاليتی جمعی است. او میگفت ديندار شدن مستلزم برقرار كردن رابطهای تنبهتن با خداست و هيچكس ديگری نمیتواند به برقراری چنين رابطهای كمك كند. شركت در مراسم عبادی با ديگران خودبهخود آدم را ديندار نمیكند.
teorian
كیيركگور به تلاشهايی كه میشد تا ديندار بودن، علیالخصوص مسيحی بودن، عقلانی و آسان شود سخت معترض بود. او فكر میكرد اعتقاد به خدا نهتنها عقلانی نيست، بلكه جدآ غيرعقلانی است. امّا فكر نمیكرد غيرعقلانی بودن اعتقاد دينی يك ضعف است، بلكه آن را قوّت اين اعتقاد میدانست، زيرا ايمان را ممكن میكرد. كیيركگور درست برخلاف آنان كه میگفتند صرف بر زبان آوردن اعتقاد به خدا كافی است، معتقد بود اعتقاد به خدا نهتنها بههيچروی آسان نيست، بلكه دشوارترين كار در اين جهان است. امّا درعينحال ما همه بالقوه توانايی آن را داريم كه مؤمنان واقعی شويم، و كیيركگور معتقد بود اين تلاش دشوار به زحمتش میارزد.
teorian
كانت به تلاشی دست زد اندكی متفاوت، ولی البته همچنان درجهت توجيه عقلانی اعتقاد به خدا. كانت گفت آموزههای اصلی دين را بايد همچون پيشفرضی برای اخلاقيّات پذيرفت.
رهبران دينی به مردم عادی قوت قلب میدادند تا باور كنند خودبهخود از پيروان دينی هستند كه پدران و مادرانشان داشتهاند. شايد تنها میبايست يك آيين نمادين برايشان برگزار شود، مثل غسل تعميد در مسيحيّت.
teorian
فيلسوفان و متألهان، تا پيش از كیيركگور، فكر میكردند برای آنكه آدم بتواند به خدا معتقد شود بايد قانع شود كه آموزههای دينش عقلا و منطقآ قابل دفاعند. برای همين برهانهای زيادی برای اثبات وجود خدا میآوردند و سعی میكردند نشان دهند راهحلهايی برای «مسئله شر» و ديگر مشكلات مربوط به جمعپذيری صفات خداوند با همديگر يا با وجود جهان به همين صورتی كه هست وجود دارد.
teorian
(۵) كیيركگور با انگاره آزادی «مثبت» هگل سخت مخالف است. از نظر كیيركگور اين آزادی اصلا آزادی نيست، زيرا طبق آن افراد با تطبيق دادن خودشان با آرمانهای عقلانی روزگارشان است كه آزادیشان را بهدست میآورند. كیيركگور میگويد اين يعنی تلاش برای گريز از پذيرش مسئوليت اعمال خود؛ چيزی كه با تأكيد كیيركگور بر آزادی فردی هيچ همخوانی ندارد.
teorian
(۴) اين مدّعای هگل كه ديدگاههای كاملا متضاد را میتوان و بايد سنتز كرد، اساسآ با اين اعتقاد كیيركگور در تضادّ است كه زندگی از انتخابهای «يا اين/يا آنی» شكل میگيرد. خصوصآ، بهگفته كیيركگور، فرد بايد ميان سه راه مختلف زيستن، كه باهم قابل جمع هم نيستند، دست به انتخاب بزند.
teorian
(۲) در قفانگری هگل، در ديدگاه تكاملی تاريخیاش، انسان زندهای كه بايد تصميم بگيرد و انتخاب كند، انسانی كه بايد اكنون شخصآ عمل كند، ناديده گرفته میشود : «فيلسوفان میگويند و كاملا هم درست میگويند، كه زندگی را بايد با نگاه به گذشته درك كرد، امّا آنها اين حكم ديگر را فراموش میكنند كه زندگی را بايد رو به آينده زندگی كرد.»
teorian
(۲) درنظريه «گايست» هگل، «گايستی» كه آگاهی جهانی است، فرد بهكلّی حذف شده است. درنظر هگل، افراد اساسآ نماينده عصر خويش هستند. در فلسفه هگل جايی برای افراد با انديشهها و احساسهای خاصشان، جايی برای ديدگاه ذهنی ( داشتن چيزی در ذهن و عمل كردن به آن) وجود ندارد، چيزی كه دلمشغولی كیيركگور است.
درنظر كیيركگور، آن آگاهی تاريخی كه هگل از آن سخن میگويد و چهبسيار از آن سخن گفتهاند، راهی برای رسيدن به فهمی كاملتر از وضع خودمان در مقام موجوداتی كه زندگی میكنيم نيست، بلكه اساسآ گريز از آن است... كاری كه هگل كرد اين بود كه هستی و زندگی خاص فرد را در تجريدی كه نهايت همه تجريدها بود، «امر مطلق» مستحيل كرد ـ«امر مطلقی» كه كوچكترين تهماندههای زندگی ملموس در آن برای هميشه از دست رفت.
هگل، درضمن، با فرو كاستن خدا به «گايست»، و از ميان برداشتن هرگونه فاصلهای ميان انسان و خدا، كوشيد ديندار بودن را هرچه آسانتر كند.
teorian
بهنظر كیيركگور، آنچه برای عمل، برای يافتن چيزی «كه بهخاطرش بتوانی زندگی كنی و بميری»، لازم است عقل و عينيّت نيست، بلكه شور و ذهنيت ( داشتن چيزی در ذهن و عمل كردن به آن ) است. رفتن درپی فلسفهای عقلانی و عينی شايد از نظر فكری هيجانانگيز و محرّك باشد، امّا بهكار زندگی كردن نمیآيد.
teorian
كیيركگور تكتك اين ايدهها را رد میكند : (۱) بهنظر كیيركگور، تأكيد بر امر عقلانی و رفتن بهدنبال حقيقت عينی، كه تا آن زمان بر فلسفه غرب سيطره داشت و در نظام هگلی به اوج خودش رسيده بود، محدوديتهای عقل و عينيّت را درنظر نمیگيرد.
... مسئله حياتی پيدا كردن حقيقتی است كه برای من حقيقت باشد، پيدا كردن انديشهای كه بتوانم بهخاطرش زندگی كنم و بميرم. فايده كشف آن بهاصطلاح حقيقت عينی چيست؟ فايده كندوكاو در همه نظامهای فلسفی و در صورت لزوم بهدست آوردن توانايی بررسی همه آنها و نشان دادن تناقضها و مغالطهها در درون آن نظامها چيست؟ چه فايدهای به حال من دارد كه بتوانم نظريّهای درمورد دولت بپرورانم و همه اجزاء را در يك كل تركيب كنم و جهانی بسازم كه قرار نيست من در آن زندگی كنم، بلكه فقط بايد نمايشش دهم تا ديگران ببينند؟... چه فايدهای به حال من دارد كه حقيقت، سرد و عريان، دربرابر من باشد و فرقی هم به حالش نكند كه من آن را دريابم يا درنيابم...؟ من قطعآ نمیتوانم منكر شوم كه ادراك يك ضرورت است و از طريق ادراك است كه میتوانيم بر زندگی انسانها تأثير بگذاريم، امّا اين ادراك بايد وارد زندگی من شود، و همين است كه امروز از نظر من مهمترين چيز است. همين است كه روح من تشنه آن است، درست مثل صحرايی در افريقا كه تشنه باران است.
teorian
(۵) درك و برداشت هگل از آزادی، كه بسيار متفاوت از درك و برداشت عمومی از آزادی است كه آن را امكان عمل به آنچه شخص میخواهد میپندارند. بهعكس، درنظر هگل، آزادی قدرت «متحقق كردن خويش» است كه شامل پی بردن شخص به عضويتش در مجموعهای است كه در طول تاريخ بهتدريج تكامل پيدا میكند. و نهايتآ، انسان آزاد كسی است كه بتواند خودش را با وظايف و مسئوليتهای دولت پروسی ـمسيحی يكی كند، دولتی كه درنظر هگل «گايست» عينيتيافته و سنتز كامل انسانها با همه اختصاصاتشان و انسانها با همه اشتراكاتشان است.
teorian
(۴) ديالكتيك هگل، كه طبق آن تاريخ از يك مرحله به مرحله متضادش گذر میكند و بعد به مرحله سومی میرسد كه سنتز دو مرحله قبل است؛ در مرحله سوّم با سنتزی كه انجام میگيرد، هر آنچه در دو مرحله قبلی حقيقی و صادق بوده است محفوظ میماند.
teorian
(۳) نظر هگل درباره تاريخ، كه بهنظرش صرفآ توالی وقايع نيست، بلكه نشاندهنده پيشرفت هم هست. تاريخ هدفی دارد و اين هدف دريافتن تدريجی «گايست» است. هگل زمان حال را محصول نهايی يا هدف گذشته میدانست. وظيفه فلسفه از نظر او فهمپذيركردن عقلانی زمان حال برحسب گذشته است.
teorian
حجم
۱۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۰۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان