بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ما دروغگو بودیم | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ما دروغگو بودیم

بریده‌هایی از کتاب ما دروغگو بودیم

۳٫۷
(۲۹۴)
«جزئی از من نمی‌خواد که خرابش کنه. نمی‌خواد حتا تصور کنه که کامل و عالی نیست.»
zohreh
«زیبایی توجیه‌کننده‌ست. درک مکان رو ایجاد می‌کنه، درک تاریخ شخصی رو، حتا لذت، کیدنس. تا حالا چیزی از خوشی و لذت شنیدی؟»
zohreh
کسی جایی نوشته بود که رمان باید مجموعه‌ای از سرگشتگی‌های کوچک باشد. من این‌را ظرف یک ساعتی که با تو می‌گذرانم به‌دست می‌آورم.
zohreh
رنج. می‌توانید بگویید که به‌معنای تحمل‌کردن است اما این تعریف کاملاً درست نیست.
zohreh
او آن‌قدر مشتاق است، آن‌قدر بی‌رحمانه به دنیا علاقه‌مند است که مشکل می‌تواند تصور کند که دیگران احتمال دارد از شنیدن حرف‌هایش کسل شوند، حتا وقتی که به‌وضوح به او می‌گویند.
sogand
ما باور داریم که زمان التیام‌بخش است. ما داروهای تجویزشده و ساعات مهمانی را باور داریم، هرچند به‌صراحت نمی‌گوییم. ما در رستوان‌ها در مورد مشکلات‌مان بحث نمی‌کنیم. ما نمایش آشکار اندوه و اضطراب را باور نداریم. لب‌های بالایی ما برجسته‌اند و ممکن است مردم در مورد ما کنجکاو باشند، چون ما قلب‌مان را به آن‌ها نشان نمی‌دهیم. امکان دارد از شیوه‌ی کنجکاوی مردم در مورد خودمان لذت ببریم.
کاربر ۲۸۷۵۱۸۷
خوب است عاشق بودن، حتا اگر تا ابد دوام نیاورد. خوب است بدانی که روزی‌روزگاری، گتی بود و من. بعد کنده می‌شود، نمی‌توانم جدا شدن از او را تحمل کنم و فکر می‌کنم این نمی‌تواند پایان باشد. نمی‌تواند حقیقت داشته باشد که ما دیگر هرگز باهم نخواهیم بود، نه زمانی که عشق ما چنین واقعی است. داستان می‌بایست پایان خوشی داشته باشد.
mahdieh
به جمجمه‌ی من خوش آمدید. کامیونی بر روی استخوان‌های گردن و سرم چرخ می‌زند. مهره‌ها می‌شکنند، مغزم می‌ترکد و شیره‌اش به بیرون می‌چکد. هزار نور فلش به چشمانم می‌تابد. دنیا کج می‌شود. بالا می‌آورم. از هوش می‌روم. این‌ها همیشه اتفاق می‌افتند. دیگر برایم عادی شده است.
Sahel Msz
«ناراحت باش، غصه بخور… ولی به دوش نکش.»
zed.mim
«هیچ‌وقت شکایت نکن، هیچ‌وقت توضیح نده.» «تا رسیدن به خواسته‌ات اصرار کن.»
zed.mim
«همیشه کاری رو انجام بده که ازش می‌ترسی.
zed.mim
«چیزهای خیلی کوچیکی رو آدم می‌تونه تغییر بده. لازمه دنیا رو همون‌جوری که هست قبول کنی.»
zed.mim
پِنی، کَری و بِس دختران تیپِر و هریس سینکلر هستند.
کاربر ۱۱۵۶۷۶۴
می‌توانستی برای خیلی‌ها نوری در تاریکی باشی.
teo;
قضیه اینه که… من نمی‌تونم فکر کنم کسی نظاره‌گر این مردم باشه، که یعنی هیچ‌کسی نظاره‌گر من هم نیست.»
teo;
نمی‌توانست بخشی از آن خانواده‌ی زیبا در آن خانه‌های زیبا باشد. نمی‌توانست. نمی‌توانست. نمی‌خواست.
teo;
این‌جا من یخ‌زده‌ام، درحالی‌که مستحق سوختن‌ام.
ameh
این‌جا من یخ‌زده‌ام، درحالی‌که مستحق سوختن‌ام.
ameh
ما نباید شرارتی را که می‌توانیم تغییر بدهیم بپذیریم.
setayesh
«می‌فهمی کیدی؟ سکوت یه‌جور روکش محافظه در مقابل درد.»
Raha

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان