بریدههایی از کتاب ما دروغگو بودیم
۳٫۷
(۲۹۴)
«همیشه کاری رو کن که ازش میترسی.»
zeynabour
اگر میخواهی جایی زندگی کنی که مردم از موش نمیترسند، باید زندگی در قصرها را ترک کنی.
Adf Rty
مهم نیست اگر طلاق ماهیچههای قلب ما را چنان ازهم گسیخته باشد که برای هر تپش بهسختی تقلا کند. مهم نیست اگر وجه سپرده درحال تمام شدن است، اگر پیشخوان آشپزخانه از صورتحسابهای پرداختنشدهی بانکی پُر شده باشد. مهم نیست اگر قوطیهای قرص روی میز کنار تختخواب باشد.
مهم نیست اگر یکی از ما مأیوسانه، مأیوسانه عاشق باشد.
آنقدر زیاد
عاشق باشد
که باید به همان اندازه پیشگیریهای شدید
درنظر گرفته شود.
ما سینکلر هستیم.
هیچکس اینجا محتاج نیست.
هیچکس اینجا در اشتباه نیست.
ما زندگی میکنیم، حداقل در طول تابستان، در جزیرهای خصوصی کنار سواحل ماساچوست.
شاید دانستن همین برایتان کافی باشد.
یک مشکل لاینحل، sky
از او میپرسم: «دلتون برای مادربزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.»
میگوید: «بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.»
ⓝⓐⓩⓐⓝⓘⓝ
باعث اندوه نشو. فقدان و زیان را به یاد مردم نینداز.
n re
«مواد دوست تو نیستند و اینکه آدمها باید دوست تو باشند.»
Adf Rty
«خوبه که به دنیا اونجور که میخوای نگاه میکنی.»
Adf Rty
نمیدانم چگونه با او صحبت کنم.
دوستاش دارم.
خیلی عوضی است.
نباید دوستاش داشته باشم. احمقام که هنوز دوستاش دارم. باید فراموش کنم.
شاید هنوز فکر میکند که من خوشگلام، حتا با این موها و سیاهی زیر چشمها.
شاید.
Disturbed
«کمی مهربونتر از چیزی باش که باید باشی.»
zohreh
خوب است عاشق بودن، حتا اگر تا ابد دوام نیاورد.
j
او دیگر نمیتواند چیزی را جبران کند.
teo;
او مریض بودن را با شجاع بودن اشتباه گرفته بود
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
«شاید زمین نباید اصلاً به کسی تعلق داشته باشه یا اینکه باید محدودیتی باشه برای چیزهایی که میتونیم داشته باشیم.»
n re
«شاید زمین نباید اصلاً به کسی تعلق داشته باشه یا اینکه باید محدودیتی باشه برای چیزهایی که میتونیم داشته باشیم.»
Adf Rty
هیچکس سعی نمیکنه دنیا رو جای بهتری کنه.
غزل
دیگر خدا را باور نداشت و بااینحال هنوز آرزو داشت که خدا به او کمک کند
-Pandora-
جهان خوب بود، چون او در آن بود.
fatemeh
«نه. سؤال اینجاست که چطور میشه آدم خوبی بود بی اینکه به چیزی اعتقاد داشت.»
ⓝⓐⓩⓐⓝⓘⓝ
ما نباید شرارتی را که میتوانیم تغییر بدهیم بپذیریم.
میس سین
هجوم میبرد و عشق او بهسوی من میشتابد.
ما گرم بودیم و میلرزیدیم.
جوان بودیم و قدیمی،
و زنده.
داشتم فکر میکردم واقعی است. ما پیش از این عاشق همدیگر بودیم.
پیش از این بودیم.
shirin
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان