بریدههایی از کتاب ما دروغگو بودیم
۳٫۷
(۲۹۴)
چرا باید یه زن بالغ مجبور باشه از پدرش بپرسه موافق ازدواجش هست؟
n re
«بعضی آدمها هیچی ندارند. ما همهچیز داریم. تنها کسی که از پول خانواده برای خیریه استفاده میکرد مادربزرگ بود. حالا اون رفته و همه نگران مرواریدهاش و زیورآلاتش و املاکش هستن. هیچکس سعی نمیکنه از پولش برای کار خیر استفاده کنه. هیچکس سعی نمیکنه دنیا رو جای بهتری کنه.»
n re
من نمیخواهم که وانمود کنم.
من نمیخواهم که دوست باشم.
من نمیخواهم که فراموش کنم.
n re
چه میشد اگر میتوانستیم جلوی
رنگهای مختلف بودن، پسزمینههای مختلف داشتن را بگیریم و فقط عاشق باشیم؟
spencer
اگر میخواهی جایی زندگی کنی که مردم از موش نمیترسند، باید زندگی در قصرها را ترک کنی.
spencer
گویی زخمها نیاز به توجه داشتند.
سارینا
بودن با تو دیشب بهتر از شکلات بود.
چه احمقام من، فکر میکردم چیزی بهتر از شکلات پیدا نمیشود.
Nazanin Javadi
سکوت یهجور روکش محافظه در مقابل درد.»
Nazanin Javadi
«خوبه که به دنیا اونجور که میخوای نگاه میکنی.»
Nazanin Javadi
این روزها عجوزهای خشن است، با ناخنهای بیرحمش گوشت خام مغزم را لمس میکند. با عصبهای بیحفاظم ورمیرود تا ببیند که آیا میخواهد در جمجمهام ساکن شود یا نه. اگر داخل شود، یک روز یا شاید دو روز در تختخوابم میافتم.
بیشتر روزها
zahra_j
بودن با تو دیشب بهتر از شکلات بود.
چه احمقام من، فکر میکردم چیزی بهتر از شکلات پیدا نمیشود.
zahra_j
سکوت یهجور روکش محافظه در مقابل درد.»
zahra_j
مهم نیست اگر یکی از ما مأیوسانه، مأیوسانه عاشق باشد.
آنقدر زیاد
عاشق باشد
که باید به همان اندازه پیشگیریهای شدید
درنظر گرفته شود.
saharist
کیدنس، لیبرتی، بونی، تافت و ویل،
آنان میدانند که تراژدی مسحورکننده نیست.
آنان میدانند تراژدی آنگونه که روی صحنه یا میان صفحات کتاب به پاپان میرسد در زندگی پایان نمیگیرد. این نه مجازاتی تعیینشده و نه درسی برای یادگیری است.
پارمیس
من، گت، جانی و مرین.
مرین، گت، جانی و من.
پارمیس
او هرگز دیگر شکلات نخواهد خورد.
پارمیس
به خانوادهی زیبای سینکلر خوش آمدید.
هیچکس اینجا مجرم نیست.
هیچکس اینجا معتاد نیست.
هیچکس اینجا مایهی سرخوردگی نیست.
پارمیس
خوب است عاشق بودن، حتا اگر تا ابد دوام نیاورد.
Márma
سؤال اینجاست که چطور میشه آدم خوبی بود بی اینکه به چیزی اعتقاد داشت
مرسده مستقل
شب اول گریه کردم، انگشتانم را گاز میگرفتم.
با مشت به دیوار حمام کوبیدم. شرم و خشمم را با آب سردِ سرد شستم. بعد با لرز مانند سگی طردشده به تختم رفتم، پوستم به روی استخوانهایم میلرزید.
صبح روز بعد و همهی روزهای بعد، عادی رفتار کردم.
Rozhan
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان