بریده‌های کتاب زمانی که همسایه‌ی میکل آنژ بودم
۴٫۵
(۴۱)
یکی از لطیفه‌ها دربارهٔ یک آقایی بود که هر روز در کلیسا را می‌کوبید و پا می‌گذاشت به فرار. یک روز کشیش کمین می‌نشیند و همین که در را می‌کوبد، کشیش در را باز می‌کند. مرد که مچش را گرفته بودند، دستپاچه می‌شود و خیلی سریع می‌پرسد: «ببخشید عیسی خونه است؟»
امیرعلی رضوی
یادت باشه پسرجون تواضعِ زیادی آدما رو از درجهٔ انسانی‌شون ساقط می‌کنه.
صدرا
آسان‌ترین راه رسیدن به آینده، فکر نکردن به آن است.
fatibookworm
بزرگ‌ترین خطری که ما را تهدید می‌کند، پایین بودن و در دسترس بودن اهدافمان است، نه بزرگ بودن و دست‌نیافتنی بودن آن‌ها.
sourina
اگه بعضی از این رهبران ما دیوانه‌بازی در نمی‌آوردن، الان زندگی مردم خیلی بهتر از این بود. موضوع اینه، بعضی حکومت می‌کنند، بعضی حماقت.
i_ihash
هر کسی قدرت می‌خواد تا بتونه سرپا وایسه و خودش رو اون‌طور که شایسته‌ش هست، به دنیا نشون بده.
Amir Sabeti
بعضی حکومت می‌کنند، بعضی حماقت. گاهی‌وقت‌ها هم احمق‌ها حکومت می‌کنن.
Amir Sabeti
بزرگ‌ترین خطری که ما را تهدید می‌کند، پایین بودن و در دسترس بودن اهدافمان است، نه بزرگ بودن و دست‌نیافتنی بودن آن‌ها.
صدرا
چیزی که برایم عجیب بود آرامش و راحتی‌اش در حین کار کردن بود. انگارنه‌انگار که داشت یکی از مهم‌ترین آثار هنری جهان را خلق می‌کرد. بس‌که کارش را به‌سادگی انجام می‌داد، بی‌آنکه کم‌ترین فشاری به خودش بیاورد. فقط سکوت بود و کار و اخم‌هایی که یک لحظه از هم باز نمی‌شدند.
المپیان؟:)
فقط ایمان برای نجات انسان کافی است
Actorಥ‿ಥ

حجم

۷۳۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

حجم

۷۳۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد