آن- برای اینکه گذاشته بود زندانی ها فرار کنند. درهای کامیون هایی را که زندانی ها را به قتلگاه ها می بردند باز کرده بود. از همه بدتر اینکه به آنها نان هم داده بود چون اکثر آنها از گرسنگی در حال مرگ بودند.
Elahe Ebrahimi
کرانتوکس- (از کمی دور) هر کار می خواهید بکنید. لطفا برای من دست تکان بدهید.
باربر- (فریاد می زند) من برای شما دست تکان می دهم. نگاه کنید به جای برادرتان، به جای آن دختر، آن خواهر، بچه هایی که هرگز آنها را ندیدید. به امید دیدار.
Elahe Ebrahimi
گورستان ها، بهترین و قابل اعتمادترین اخبار را به انسان می دهند
علیرضا
دعا؟ برعکس من عقیده دارم که مردگان باید برای من دعا بخوانند.
علیرضا
ثروت مثل رنگ پوست است که به آسانی پاک نمی شود.
آبی
من زن دارم. پنجاه و پنج سال پیش با هم ازدواج کردیم. فکر نمی کنم که با بودن او، من تنها باشم اما او با وجود زنده بودن من، تنهاست.
علیرضا
همیشه دلم می خواست بدانم فقر چیست اما هرگز آن را تجربه نکرده ام.
علیرضا
انتظار (آه می کشد) چیز خوبی نیست اما اجباراً باید تحمل کرد.
Book