بریدههایی از کتاب دختر گمشده
۴٫۰
(۲۵۸)
خیلی از مردم از داشتن این موهبت محروم هستند: اینکه بدانند چه زمانی دهانشان را ببندند.
shirin
من در بیهدفبودن بهطور غیرقابلانتظاری خوب هستم.
Hanika
مردم این شهر از فرط بیچارگی بیشازحد، همهچیز را به شوخی گرفتهاند.
Marie Rostami
جهان تاریک است و بعد زمان نمایش فرا میرسد.
آسمان
همیشه وقتی خاطرهای گرم را به خاطر میآورید ولی در خود احساس سردی دارید آزاردهنده است.
SaraKu
ماهایی که مثل هم با تلویزیون و سینما و حالا با اینترنت بزرگ شدهایم. وقتی به ما خیانت میشود، میدانیم که چه باید بگوییم. وقتی عشقمان در ما میمیرد، میدانیم چه باید بگوییم. همهی ما مثل یک فیلمنامهی از قبل تعیینشده درحال بازی هستیم.
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن.
Fateme.m
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن. نه مجموعهای از ویژگیهای اخلاقی بیشماری که از دیگران به عاریت گرفتهایم.
آنه
فکر میکنم یک زوج بعد از سالها با هم بودن فراموش میکنند در نظر یکدیگر چه شگفتانگیز بودهاند.
SaraKu
(مادرم یک بار به من گفت بهنظرم یک زن نباید قبل از سیوپنجسالگی ازدواج کنه و این درحالی بود که خودش زمان ازدواج با پدر ۲۳ سالش بوده) .
..
زمانهی سختی است برای انسانبودن. تنها یک انسان حقیقی و واقعیبودن. نه مجموعهای از ویژگیهای اخلاقی بیشماری که از دیگران به عاریت گرفتهایم.
SaraKu
یک کپه کاهو و دو عدد گوجهی ریز که در منو از آن بهعنوان سالاد یاد شده بود.
._.
من در بیهدفبودن بهطور غیرقابلانتظاری خوب هستم.
SaNaZ
من از ترس به خودم ریدم.»
..
بدترین قسمت ماجرا، چیزی که باعث میشود بخواهم سرم را به دیوار بکوبم، این است که: همیشه تجربهی دستدوم را بیشتر دوست دارم، چون تصاویرش برایم دلپذیرتر است و نمایی تأثیرگذارتر دارد. آنطور که زوایههای دوربین و موسیقی متن فیلمها احساسات مرا تحتکنترل دارند، برای من، هیچچیز واقعی دیگر نمیتواند اینگونه باشد. نمیدانم از این منظر، اصلاً انسان هستیم یا نه. ماهایی که مثل هم با تلویزیون و سینما و حالا با اینترنت بزرگ شدهایم. وقتی به ما خیانت میشود، میدانیم که چه باید بگوییم. وقتی عشقمان در ما میمیرد، میدانیم چه باید بگوییم. همهی ما مثل یک فیلمنامهی از قبل تعیینشده درحال بازی هستیم.
i._.shayan
همه یک دختر مرده را دوست خواهند داشت.
SaNaZ
پدرم گذاشت و رفت و مادر لاغر و دردکشیدهام چاق و شاد شد، نسبتاً چاق و بسیار شاد، انگار که همیشه همینطور بوده است.
n re
هیچکدام از ما هدیههایمان را دوست نداشتیم. هرکدام از ما چیزهایی را که هدیه داده بودیم بیشتر دوست داشتیم. چه پایان غافلگیرکنندهای!
.
خیلی از مردم از داشتن این موهبت محروم هستند: اینکه بدانند چه زمانی دهانشان را ببندند.
SaNaZ
خواب مثل یک گربه میمانَد: تنها وقتی بهسراغتان میآید که محلش نگذارید.
b.i
اینکه به شریک زندگیتان بخندید بسیار خطرناک است.
.
حجم
۴۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
حجم
۴۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰۷۰%
تومان