بریده‌های کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد اثر پائولو کوئیلو

کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

انتشارات:انتشارات مجید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۵۴ رأی
۴٫۱
(۲۵۴)
مثل لیبیدو ـ مادهٔ شیمیایی منشأ امیال جنسی که زیگموند فروید آن را کشف کرده بود، ولی در هیچ مرکز آزمایشگاهی به دست نیامده بود ـ ویتریول هم ماده‌ای بود که در شرایط استرس‌زا در بدن انسان ترشح می‌شد، هرچند هنوز از طریق تست‌های طیف‌نگاری جدا نشده بود، بااین‌وجود به‌سادگی می‌شد از طریق مزه‌اش آن را تشخیص داد؛ نه شیرین بود و نه خوش‌طعم، بلکه تلخ‌مزه بود.
Raha_thranii
یه روز زیبا بالاخره به این نتیجه می‌رسم که زندگی همینه که هست و لازم نیست نگران باشم
Shy
"مردم، همیشه ما رو به چشم یه زوج خوشبخت می‌بینن، درحالی‌که هیچ‌کدوم تصور نمی‌کنن که زیر نقاب این خوشبختی پوشالی، چه تلخی و چه سازشی نهفته‌س.
Shy
هنگامی‌که از بخش بیماران به سالن استراحت می‌آمد، وجودش مملو از نفرت بود، اما حالا هیچ‌گونه حس تنفری در قلبش باقی نمانده بود. سرانجام موفق شده بود که به احساسات منفی‌اش اجازه دهد تا خودشان را نشان دهند؛ احساساتی که سالیان سال، آن‌ها را در اعماق روحش مدفون کرده بود. آن‌ها را در دنیای واقعی حس کرده بود و چون دیگر وجودشان ضرورتی نداشت، می‌توانستند بروند.
Raha_thranii
برخلاف مادرش که دائماً سرش به کار گرم بود، پدرش زندگی‌کردن را بلد بود. ورونیکا را با خودش به کافه و تئاتر می‌برد و در کنار هم لحظات خوشی را سپری می‌کردند. وقتی پدرش هنوز جوان بود، ورونیکا پنهانی عاشقش بود، نه به‌عنوان پدرش، بلکه به‌عنوان یک مرد.
Raha_thranii
"در دنیا هیچ امری تصادفی نیست."
Raha_thranii
شاهد دست‌وپنجه نرم‌کردن پدرم با بیماری مهلک سرطان بودم و همین باعث شد بیشتر با شخصیت داستان همزادپنداری کنم و پایان کتاب با درگذشت پدر عزیزم "شادروان ابوطالب سلطانیه" مصادف شد. کتابی که با هر سطر و پاراگراف آن بیشتر به عمق زندگی و مرگ پی بردم و با تمام وجودم آن را حس کردم. کتابی که به من نشان داد چقدر فرصت‌های زندگی کوتاهند و ما چه راحت بهترین زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی را نادیده می‌گیریم. به جرئت می‌توانم بگویم که افرادی چون شخصیت ورونیکا، شخصیت اصلی داستان، دوروبر ما کم نیستند و کافی است تلنگری همچون مرگ ما را به خود بیاورد و واقعیت‌های زندگی را برایمان پررنگ‌تر کند.
Raha_thranii
پدرم ابر مردی که اسطورهٔ صبر و امید به زندگی برایم بود.
Raha_thranii
جنایتکار نامیدن یک ملت به‌خاطر رفتار احمقانهٔ یک عده دیوانه بی‌انصافی است.
Parinaz
اگه زندگی کنی، خداوند هم با تو زندگی می‌کنه. اگه حاضر نباشی در راه خداوند خطر کنی، اون هم از تو دور می‌شه و به همون بهشت‌های دوردست عقب‌نشینی می‌کنه و فقط تبدیل می‌شه به موضوعی برای بحث‌های فلسفی
کاربر ۱۴۶۹۹۴۸

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان