بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پس از خاموشی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پس از خاموشی

بریده‌هایی از کتاب پس از خاموشی

انتشارات:نشر خزه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۷۲ رأی
۳٫۸
(۷۲)
شما هنرمندا فکر می‌کنین تنها کسایی هستین که می‌تونین از این چیزا سر در بیارین. بیشتر ما آدما احساسات‌مون یکیه، همون خلأ و همون تنهایی رو حس می‌کنیم، اما ابزارش رو نداریم که این احساسات رو با کلمات بیان کنیم، پس همین‌طور ادامه می‌دیم، تقلا می‌کنیم. حس همون حسه. فکر می‌کنم احساس آدما در همه جای دنیا خیلی به هم شبیهه.
فهیم
«این چیزیه که من درک می‌کنم. من ممکنه همهٔ اون چیزایی رو که آدمای دیگه احساس می‌کنن حس نکنم، اما این حس رو درک می‌کنم. هیچ چیزی من رو متعجب نمی‌کنه. اگه کسی ادبیات و نمایش بخونه با طیف وسیعی از عواطف و احساسات، نیازها، وسوسه‌ها و خوب و بد انسان آشنا می‌شه. این طبیعت منه که در جلد شخصیت‌های دیگه فرو برم، هر چیزی رو که اونا حس می‌کنن حس کنم، همون کاری رو انجام بدم که اونا انجام می‌دن، اما معنیش این نیست که هر اونچه از من سر می‌زنه خود من واقعی باشه. فکر می‌کنم اگه چیزی باشه که باعث بشه فکر کنم فرقی با دیگران دارم همین نیازم به تجربه کردن این چیزهاست، نیازم به تحلیل و درک طیف وسیع احساسات انسانیه که براتون گفتم.»
Elaheh Dalirian
«تو نمی‌تونی بفهمی، هیچ‌کسی نمی‌فهمه! اون خواهرم رو ازم دزدید، یه تیکه از زندگیم رو دزدید، خیلی خسته شدم، دیگه از دست آدمایی که ازم چیزی می‌دزدن خسته شدم! این چه دنیایی‌یه؟»
sogand
صدای بلند گفتم: «نمی‌تونم جلوش رو بگیرم، اما فکر می‌کنم که من برای اینها هدف خیلی آسونی هستم، چون یه زنم.» «تو یه زنی توی دنیای مردانه. اونها همیشه تو رو یه هدف آسون می‌بینن تا روزی که بفهمن دندونای تیزی داری و تو واقعاً هم صاحب دندونای تیزی هستی.» لبخند زد. «یه کاری کن این رو بفهمن.»
sogand
این وضعیت مثل وضعیت آدمایی می‌مونه که تو یه کشتیِ در حال غرق شدن گیر افتادن، می‌تونن خیلی وحشی بشن. هر کسی به فکر خودشه، یه کاری نکن سر راه‌شون باشی، نمی‌خواد وقتی همه عصبی هستن خودت رو در وضعیت آسیب‌پذیری قرار بدی.
sogand
این بهار، بهار عجیب و سختی بود.
sogand
امروز صبح زندگی یکی از طنزهای بی‌رحمانه‌اش را به نمایش گذاشته بود. زن جوانی در منطقه‌ای روستایی واقع در نزدیکی ریچموند به بار رفته بود و ساعت دوی صبح وقتی به خانه بازمی‌گشت با اتومبیلی تصادف کرد. اتومبیل نایستاد و به راه خود رفت. این مأمور پلیس که لوازم شخصی زن را بازرسی کرده بود درون کیف پولش کاغذی پیدا کرد که دور بیسکوئیت‌های شانسی می‌پیچند. روی آن نوشته بود: «به‌زودی اتفاقی خواهد افتاد که مسیر زندگی‌تان را عوض خواهد کرد.»
sogand
ساده بگویم؛ بسته به این بود که کدام را انتخاب کنی، آسایش یا امنیت را. انتخاب این زن اولی بود.
sogand
همهٔ آن جمعیت از مرد و زن در اتومبیل‌های خود از کار به خانه‌هایشان بازمی‌گشتند. ما هم در آن ازدحام با کندی پیش می‌رفتیم. داشتم به آن چهره‌های ناآشنا نگاه می‌کردم که ناگاه احساس کردم دیگر با این جهان همگام نیستم، از آن جدا شده‌ام، انگار دیگر به این دنیا که آدم‌ها در آن زندگی می‌کنند تعلق نداشتم.
sogand
مارینو درنگی کرد و با قیافه‌ای متفکر ادامه داد: «یه کم عجیبه که آدم فکر کنه انتخاب شام اون شب این زن، اون رو به کام مرگ کشونده. می‌دونین، شاید اگه کاسرول ماهی تن، ساندویچ یا هر چیز دیگه‌ای خورده بود پنجرهٔ آشپزخونه رو باز نمی‌ذاشت.»
sogand
به انزوا کشاندن، بی‌رحمانه‌ترین نوع تنبیه است.
sogand
جایی که چیزی نمی‌روید و پس از تاریکی چراغی نیست.
sogand
ساعت دوازده‌وهفده دقیقه را نشان می‌داد. این ساعت در بخش پایینی شهر، جایی که ادارهٔ خدمات پزشکی و اجتماعی تصمیم گرفت بیمارستانش را برای مردگان بنا کند، همیشه روی دوازده‌وهفده دقیقه باقی خواهد ماند. زمان در اینجا متوقف شده است. در و پنجرهٔ خانه‌ها تخته‌کوب و ساختمان‌ها مخروبه‌اند.
sogand

حجم

۳۶۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۶۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد