بریدههایی از کتاب بیمار خاموش
۴٫۴
(۱۶۲۷)
اما عشق واقعی خیلی آرام و بیحرکت است. و اگر آن را زیاد از جنبهٔ هیجانانگیز نبینی، خستهکننده است. عشق، عمیق و خونسرد است.
mehrdad jalali
دونالد وینیکوت، روانتحلیلگر معروف گفته: «چیزی به اسم کودک وجود ندارد و شخصیت ما در انزوا شکل نمیگیرد. بلکه از ارتباط با دیگران حاصل میشود. از طریق نیروهای دیده نشده و ازیادرفتهای به نام والدین.
asisa
کسی که هیچ وقت نیاموخته خودش را تحویل بگیرد، در زندگی مضطرب میشود. همان احساسی که بیون برایش از عبارت «وحشت گمنام» استفاده میکند. چنین فردی همیشه به دنبال تحویل گرفتنهای بینظیر از سوی منابع خارجی است.
mehrdad jalali
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
زیگموند فروید
az_kh
کمکم رسانهها علاقهشان را نسبت به آلیسیا برنسون از دست دادند. و او هم به حلقهٔ قاتلان معروف دیگر پیوست. صورتش در یادها ماند، اما اسمش فراموش شد.
البته همهٔ ما او را فراموش نکردیم. برخی مردم از جمله خود من، هنوز داستان مرموز آلیسیا برنسون و سکوتش را به یاد داشتند.
az_kh
هفتهها و ماهها و حتی سالها گذشت و آلیسیا حرفی نزد.
کاملاً خاموش بود.
az_kh
میخواستم به خودم کمک کنم. و عقیده داشتم همهٔ افرادی که در مرکز سلامت روانی کار میکنند، همین انگیزه را دارند. ما به سمت این حرفه کشیده شده بودیم، چون آسیب دیده بودیم و میخواستیم از این درسها برای التیام خودمان بهره ببریم.
✿tanin
کسی که برای دیدن، چشم و برای شنیدن، گوش دارد، شاید خودش را متقاعد کند که هیچ چیز فناپذیری نمیتواند رازی داشته باشد. اگر لبانش خاموشند، با نوک انگشتانش حرف میزند و راز نگفته از هر روزنهاش سر به بیرون میزند.
az_kh
«برای اینکه درمانگر خوبی باشی، باید دریافت کنندهٔ احساس بیمارانت باشی. اما نباید آنها را برای خودت نگه داری. چون مال تو نیستند و به تو تعلق ندارند.»
mehrdad jalali
«برای اینکه درمانگر خوبی باشی، باید دریافت کنندهٔ احساس بیمارانت باشی. اما نباید آنها را برای خودت نگه داری. چون مال تو نیستند و به تو تعلق ندارند.»
mehrdad jalali
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
زیگموند فروید
mehrdad jalali
آن زمان این را نفهمیدم. اما این روند درمان است. بیمار احساسات غیرقابل پذیرشش را به درمانگرش میگوید و درمانگر همهٔ چیزهایی را که بیمار را ناراحت کرده در درون خود فرو برده و حس میکند. سپس همانها را به آرامی و با روش التیامشان به بیمار برمیگرداند. روت هم همین کار را کرد.
shiva
شاید بذری که ظرف چند دقیقه موجب شد که او به همسرش شلیک کند، سالها پیش کاشته شده بوده. جنون قتل و جنون خودکشی در لحظه متولد نمیشوند. منشأ آنها به سرزمین پیش از حافظه، دوران کودکی، سوءاستفادهها و بدرفتاریها برمیگردد که در طول سالها قدرت میگیرد و ناگهان منفجر میشود و اغلب هدفی نادرست را نشانه میگیرد.
mehrdad jalali
بهیاد درمانگر قدیمم -روت- افتادم. او چه میکرد؟ میگفت ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم.
mehrdad jalali
«خب تئو! چهطور حوصله داری که درس بخوانی؟»
«شاید چون نمیخواهم بیرون بروم و زندگی کنم. شاید چون ترسو هستم.»
seza68
من عقیده دارم که همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگیمان با هم فرق دارد.
mehrdad jalali
چشمهایش پر از اشک شده است. انگار شنیدنشان سخت بود. اما این اشکها مال او نبودند...
اشکهای من بودند.
آن زمان این را نفهمیدم. اما این روند درمان است. بیمار احساسات غیرقابل پذیرشش را به درمانگرش میگوید و درمانگر همهٔ چیزهایی را که بیمار را ناراحت کرده در درون خود فرو برده و حس میکند. سپس همانها را به آرامی و با روش التیامشان به بیمار برمیگرداند. روت هم همین کار را کرد.
mehrdad jalali
دونالد وینیکوت، روانتحلیلگر معروف گفته: «چیزی به اسم کودک وجود ندارد و شخصیت ما در انزوا شکل نمیگیرد. بلکه از ارتباط با دیگران حاصل میشود. از طریق نیروهای دیده نشده و ازیادرفتهای به نام والدین.»
mehrdad jalali
«میخواهم به مردم کمک کنم. واقعیت این است.»
مزخرف گفتم.
البته واقعاً میخواستم به مردم کمک کنم. اما این هدف دومم بود. بهخصوص از زمانی که شروع به درس خواندن کردم. انگیزهٔ واقعیام خودخواهی محض بود. میخواستم به خودم کمک کنم.
mehrdad jalali
کلمهای نوشتم و زیرش خط کشیدم: آلکستیس.
میدانستم که این پرتره بسیار مهم است و چرا میتواند قفل این معما را بشکند. این تابلو کلید سُل ارتباط با آلیسیا و تنها مدرک موجود بود. این تابلو چیزی را میگفت که هنوز نفهمیده بودم. به منظور بازدید از گالری و دیدن دوبارهٔ تابلو یادداشتی برایشان فرستادم.
کلمهٔ دیگری را نوشتم: کودکی. اگر قرار بود از قتل گابریل سر دربیاورم، نه تنها باید میفهمیدم که چه اتفاقی در آن شب باعث شده آلیسیا او را بکشد، بلکه باید وقایع گذشتهٔ دور را هم میدانستم. شاید بذری که ظرف چند دقیقه موجب شد که او به همسرش شلیک کند، سالها پیش کاشته شده بوده. جنون قتل و جنون خودکشی در لحظه متولد نمیشوند. منشأ آنها به سرزمین پیش از حافظه، دوران کودکی، سوءاستفادهها و بدرفتاریها برمیگردد که در طول سالها قدرت میگیرد و ناگهان منفجر میشود و اغلب هدفی نادرست را نشانه میگیرد. باید میفهمیدم که کودکی او چهطور شکل گرفته و حالا که آلیسیا حرفی نمیزد، باید کسی را پیدا میکردم که این را به من بگوید. کسی که آلیسیا را پیش از قتل میشناخت و میتوانست به من کمک کند تا از زندگیاش و اینکه او که بوده و چهطور به اینجا رسیده، خبر داشته باشم.
کاربر ۳۷۶۱۷۲۶
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان