بریدههایی از کتاب بیمار خاموش
۴٫۴
(۱۶۲۷)
ما در دوران نوزادی مثل اسفنجی تمیز یا لوح نانوشتهایم که فقط نیازهای مبنا را بروز میدهیم. خوردن، دفع کردن، عشق ورزیدن و دوست داشته شدن. اما گاهی یک چیز خوب پیش نمیرود که به شرایط به دنیا آمدنمان و خانهای که در آن بزرگ میشویم، بستگی دارد. کودکی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته و زجر کشیده، هرگز نمیتواند در واقعیت و در شرایطی که بیدفاع و ناتوان است، انتقام بگیرد. اما میتواند و قطعاً در تصوراتش خشن میشود.
maryamn75
وینیکوت گفته، هیچ نوزادی نمیتواند از مادرش متنفر باشد، مگر اینکه ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.
maryamn75
به یاد داشته باش که عشقی که صداقت نداشته باشد، اسمش عشق نیست.
maryamn75
یکی از سختترین چیزها این است که در بیشتر موارد وقتی نیاز به دوست داشته شدن داریم، این اتفاق نمیافتد. احساس وحشتناکی است. درد ناشی از دوست نداشته شدن.»
maryamn75
کسی که مدام و خیلی خوب دروغ میگوید، میتواند بدون احساس پشیمانی به شریکش خیانت کند.
maryamn75
مدادم را تراشیدم و شروع کردم.
حق با او بود. حال بهتری دارم. نوشتن یک جور آزادسازی است. یک جور تخلیه که میتوانی با آن خودت را شرح دهی. به نظرم چیزی مثل درمان.
parisa_msi
برای مادرم یا خودم و حتی آن فقیر بیخانمان گریه نمیکردم. برای همه گریه میکردم. همه جا پر از درد است و ما فقط چشمهایمان را به رویشان میبندیم. واقعیت این است که همهٔ ما وحشتزدهایم و همدیگر را میترسانیم
n re
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
زیگموند فروید
n re
او دعوت من به زندگی بود و انگار مرا با دستهایش گرفته و نگه میداشت.
اینها را خوب به یاد دارم و این عشق است.
n re
جنون قتل و جنون خودکشی در لحظه متولد نمیشوند. منشأ آنها به سرزمین پیش از حافظه، دوران کودکی، سوءاستفادهها و بدرفتاریها برمیگردد که در طول سالها قدرت میگیرد و ناگهان منفجر میشود و اغلب هدفی نادرست را نشانه میگیرد.
n re
فکر کردم شاید دیومدیس پارانویید دارد.
.........
عشقی که صداقت نداشته باشد، اسمش عشق نیست.
.........
هدف از درمان، اصلاح گذشته نیست. بلکه درمان بیمار را قادر میکند تا با گذشتهاش روبهرو شود و آن را برای همیشه کنار بگذارد.
آلیس میلر
asisa
من عقیده دارم که همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگیمان با هم فرق دارد.
کاربر ۲۹۴۲۲۶۳
یاد داشته باش که عشقی که صداقت نداشته باشد، اسمش عشق نیست.»
sara
«انتخاب معشوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر است. باید از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق است، به انتقادهایم گوش میدهد، به من اجازهٔ اشتباه میدهد و آیا وعدههای غیرممکن میدهد یا نه؟»
sara
دیگر نمیتوانم کسی را مثل او پیدا کنم. هیچ وقت چنین ارتباط و تجربهای را با این احساس عمیق به شخص دیگری نخواهم داشت. او عشق زندگیام بود. خود زندگیام بود.
sara
مطمئنی که نمیخواهی تجدید نظر کنی؟»
تردید داشتم. اما فقط در کمال ادب گفتم: «کاملاً مطمئنم.»
سرش را تکان داد.
«به نظر من این کار مثل خودکشی است. اما تو تصمیمت را گرفتهای...»
متناقض الحال
در حین حرف زدن متوجه شدم که فرقی نمیکند که جزئیات حرفهایم چهقدر ناراحتکننده باشد. چون هیچ حسی به آنها نداشتم. من از دنیای احساساتم جدا شده بودم. مثل دستی که از مچ قطع شده باشد.
متناقض الحال
احساس لذت و ناراحتی توأم داشتم. حسی که نمیتوانم تعریفش کنم
متناقض الحال
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان