بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیمار خاموش | صفحه ۶۴ | طاقچه
کتاب بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس

بریده‌هایی از کتاب بیمار خاموش

۴٫۴
(۱۴۷۱)
او گفت: «درس خواندن به دردم نمی‌خورد. می‌دانی؟ می‌خواهم بروم و اجرایش کنم.» «چه را؟ هنرپیشگی را؟» «نه. زندگی را.»
6456
همان‌طور که وینیکویت گفت، تو نمی‌توانی در یک ساختمان در حال اشتعال عملیات درمانی انجام دهی.»
6456
«نه؟ خب صبر فضیلتی است که می‌توانی به عنوان یک روان‌درمانگر به خوبی در خودت پرورش دهی. می‌دانی، من وقتی جوان بودم، نمی‌دانستم که موزیسین شوم یا کشیش و یا دکتر.» خندید و ادامه داد: «و حالا همه‌شان هستم.»
6456
من عقیده دارم که همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگی‌مان با هم فرق دارد.
negin parchami
جنون قتل و جنون خودکشی در لحظه متولد نمی‌شوند. منشأ آن‌ها به سرزمین پیش از حافظه، دوران کودکی، سوءاستفاده‌ها و بدرفتاری‌ها برمی‌گردد که در طول سال‌ها قدرت می‌گیرد و ناگهان منفجر می‌شود و اغلب هدفی نادرست را نشانه می‌گیرد.
maryam
دست‌هایم را رو به بالا می‌گرفتم، دانه‌ای برف در دستم می‌افتاد. آن‌قدر نگاهش می‌کردم تا روی نوک انگشتم ناپدید شود. احساس لذت و ناراحتی توأم داشتم. حسی که نمی‌توانم تعریفش کنم. دامنهٔ لغاتم محدود است و از این رو نمی‌توانم آن احساس را با کلمه شرح دهم. گرفتن دانه‌های برف و ناپدید شدن‌شان مثل گرفتن شادی بود. مثل حس مالکیتی که راهی به جایی نداشت. به خاطرم می‌آورد که دنیای خارج از این خانه هم وجود دارد؛ دنیایی با زیبایی غیرقابل تصور و دنیایی وسیع و با عظمت. دنیایی که حالا خارج از دسترسم است. خاطرهٔ آن روز تا سال‌ها بارها به یادم می‌آمد. انگار بیچارگی برای لحظه‌ای کوتاه در محاصرهٔ آزادی قرار بگیرد و درخشان‌تر شود. کورسویی در تاریکی.
maryam
هرکاری می‌کردم که او را داشته باشم.
نگآرا
می‌خواستم که در او ذوب شوم. می‌خواستم در سینه‌اش فرو بروم و ناپدید شوم.
نگآرا
وقتی اعتماد از دست برود، دیگر برنمی‌گردد.
نگآرا
هیچ نوزادی نمی‌تواند از مادرش متنفر باشد، مگر این‌که ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.
نگآرا

حجم

۲۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۶۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان