بریده‌هایی از کتاب شکست بخورید و برخیزید

تقریبا تمام آنچه درباره بهترین استفاده از شکست جهت کسب موفقیت می‌دانم، در این کتاب روایت شده است.

طی سالیان، رابطه منحصربه‌فردی با شکست ایجاد کرده‌ام. به استقبال شکست می‌روم. قدردان آن هستم. و در نهایت بیشترین استفاده را از شکست می‌برم. شکست همیشه چیز ارزشمندی با خود به ارمغان می‌آورد. تا زمانی که آن چیز ارزشمند را از شکست استخراج نکنم، رهایش نخواهم کرد. تاریخچه‌ای طولانی در استفاده از شکست دارم.

این من بودم که به شانس اجازه دادم به‌سادگی مرا پیدا کند، و وقتی این اتفاق افتاد، کاملا مهیا بودم. شانس به شما راهبرد یا سیستم نمی‌دهم، بلکه باید این بخش را خودتان انجام دهید.

کته مدنظرم در آن کتاب و اکنون، این است که نیازی نیست بدانید چرا یک چیز نتیجه‌بخش است، تا از آن استفاده کنید. با فرض اینکه شخصی به یک مرد غارنشین یاد بدهد چگونه از تلفن استفاده کند، وی می‌تواند با موفقیت از آن تلفن استفاده کند و همزمان باور داشته باشد که سازوکارهای درونی آن دستگاه مبتنی بر جادو هستند. حداقل تا زمانی که تلفن خراب نشود و وی برای درست شدن آن دست به دعا بلند نکند، ادراک ناقص وی هیچ تاثیری بر مفید بودن تلفن ندارد.

در دو کتاب دیگر خود، اندکی راجع به فرمول خود برای نوشتن لطیفه‌ها توضیح داده‌ام، لذا آن توضیحات را اینجا تکرار نمی‌کنم. اگر به ایجاد یک لطیفه مکتوب علاقه دارید، لذت کار، دیلبرت ۲.۰ و طراحی نقاشی‌های کارتونی، مغز میمون را ببینید.

چیزهای اندکی به اندازه این دیدگاه که فرض می‌کند بیشتر مردم منطقی هستند، مخرب و محدودیت‌آور هستند.

دیگر از مزیت‌های بزرگ ساده‌سازی این است که زمان را آزاد می‌کند، و زمان یکی از ارزشمندترین منابع در دنیا است. اگر به یک مورچه زمان کافی بدهید، می‌تواند یک کوه را به‌تنهایی جابجا کند.

اما دلیل هر چه باشد، از گذشته‌های بسیار دور شکست را به عنوان یک ابزار، و نه یک نتیجه می‌دیدم.

برای کمینه‌سازی احساس ناآگاهی در زندگی، استفاده از سیستم خاص تفکیک حقیقت از خیال و وهم را پیشنهاد می‌کنم. سیستم فوق در مطالعه این کتاب بسیار مفید خواهد بود، و در زندگی شما حتی مفیدتر خواهد بود. سیستم مبتنی بر این فرض است که حداقل شش روش مرسوم برای تفکیک حقیقت از خیال و وهم وجود دارند و جالب این است که تمام این روش‌ها، افتضاح هستند.

بیشتر افراد فکر می‌کنند دستگاه چرندیاب کاملا بی‌نقصی در اختیار دارند. اما اگر چنین دستگاهی وجود داشت، تمام دادگاه‌های هیات‌منصفه‌ای، به شکل ناشناس برگزار می‌شدند و تمام افراد باورهای مذهبی مشابهی داشتند.

اهداف مختص بازنده‌ها هستند. در بیشتر موارد، این ادعا صادق است.

هر فرد، به جای هدف باید سیستم داشته باشد

ایده‌های خوب هیچ ارزشی ندارند، چرا که تعداد بسیار زیادی از آنها در سراسر دنیا وجود دارد. بازار، به اجرای ایده‌ها پاداش می‌دهد، نه به ایده‌ها. بعد از آن، روی ایده‌هایی تمرکز کردم که می‌توانستم آنها را اجرا کنم. شکست‌هایم مرا در مسیر موفقیت قرار داده بودند، اما من هنوز این حقیقت را نمی‌دانستم.

جمله معروفی از نیچه وجود دارد مبنی بر اینکه «هر آنچه تو را نکشد، بر قدرت تو می‌افزاید.» این عبارت زیرکانه به نظر می‌رسد، اما فلسفه بازنده‌ها است. من نمی‌خواهم شکست‌هایم صرفا مرا قوی‌تر کنند، بلکه تفسیرم این است که باید مرا در فرایند غلبه بر چالش‌های آتی توانمندتر سازند. قوی‌تر شدن مشخصا چیز خوبی است،

موفق شدن نیازمند تلاش است. این حقیقت برای شما مزیت است، چرا که افراد تنبل را از بازی خارج می‌کند. و اگر شما هم تنبل هستید، جای نگرانی نیست. بیشتر این کتاب شامل ترفندهایی برای افزایش انرژی شما بدون نیاز به تلاش زیاد است.

البته شما می‌دانید که وقتی انرژی مناسبی داشته باشید، در هر کاری که انجام می‌دهید، شامل تحصیل، کار، ورزش، و حتی زندگی شخصی خود، عملکرد بهتری خواهید

بیش از آنکه اشتیاق باعث موفقیت شود، موفقیت باعث اشتیاق می‌شود.

اشتیاق تقریبا چرند محض است.

رئیسم، که مدت بیش از سی سال به عنوان مدیر وام‌های بازرگانی مشغول به کار بوده است، می‌گفت که بهترین مشتری ما، همان کسی است که هیچ اشتیاقی ندارد، بلکه صرفا تمایل دارد تا در حوزه‌ای کار کند که دخل‌وخرجش با هم می‌خواند. شاید متقاضی وام می‌خواهد یک خشک‌شویی تاسیس کند یا فرانشیز یکی از نمادهای معروف فست‌فود را خریداری کند، که کارهای کسل‌کننده‌ای هستند. روی این فرد می‌توان شرط‌بندی کرد.