بریدههایی از کتاب عطسه های نحس
۳٫۱
(۳۲)
برق میرود، طرح یک اتاق
سیخ سرخ وهم، در حواس داغ
ریشههای فرش صدهزار پا
قفل، روی هم عین رقص ما
زوزههای کف، زیر پایتخت
سفت و زبر و سرد، ناتوان و لَخت
دندههای قفل، لخت و بیکلید
آن طرف، چراغ شعله را درید
پوستر فرار/ جاودانگی
طرح تازه از عشق خانگی
قطع دست مبل با سقوط سقف
توی تخت شعر، سینهبند حرف
نور موضعی، روی میز کار
طرح نقص عضو، ذهن بیقرار
ساعدی نحیف، ارتعاش رگ
تیغ و آب گرم، زوزههای سگ
وهم منقطع در جنون وَ کات
میل خودزنی میل بیثبات
روی هر دو پلک، حکم تخلیه
:)
ساعت چهارونیم، دوش باز و آب داغ
صد شکاف جمجمه زیر آفتاب داغ
قرصهای خواب من گیج وهم لحظهها
تاول دو چشم کور زیر این نقاب داغ
یک مسیح بیصلیب پشت میز کار من
شعرهای بیپناه رانده در مذاب داغ
ساعت چهارونیم سنگسار خاطرات
تکه تکههای بوم طرح انقلاب داغ
وهم ذرّههای سرد در سکون استکان
چای تلخ و یک دعا مانده تا عذاب داغ
فصل دورهگردها رو به سالهای دور
باز هم کنار گاز قوری و شراب داغ
لب پریده شد اتاق یک جسد کنار میز
گر گرفته رخش من، مرده بر رکاب داغ
ساعت چهارونیم رسم روز من نبود
تیغههای آتشین خارج از خشاب داغ
دی ۸۰
:)
بعد از مرور اشعارسیگار پشت سیگار
تهماندههای سیگار در استکانی از چای
هاجند و واج انگارسیگار پشت سیگار
کنسرو شعر سیگارتاریخ انقضاء خورد
سه/ یک/ ممیزِ چارسیگار پشت سیگار
خودکار من قدیمیستگاهی نمینویسد
یک مارک بیخریدارسیگار پشت سیگار
بهمن ۸۰
:)
عالیجناب من دیشب ربوده شد
تیغ موکتبری، در رگ گشوده شد
دست خودم که نیست میلم به خودزنی
گفتم تو تا ابد درکم نمیکنی
اعصاب من پر از امراض تازه است
بر میل خودزنی مُهر «اجازه هست»
آذر ۸۳
:)
بیهوا عاشق شدم از روح و تن عالیجناب
خب شما جذاب بودید و سخندان و بلد
لحنتان ذاتآ پر از مشک ختن عالیجناب
جانم از شوق زیارت پشت لبها حبس بود
لب گشودم جان درآمد از دهن عالیجناب
با شما کمبودهایم رنگ عرفان میشدند
چشمتان ناموس بود عین وطن عالیجناب
عاشقم کردید نفرین بر شما «اندیشه» مرد
یادتان میآید اصلا اسم من عالیجناب؟!
آذر ۸۳
:)
ناگهان قِل خوردم امشب در کفن عالیجناب
خوف دارم از مرور این سخن عالیجناب
عاشقم کردید و رفتید و غزل تزریق شد
در شعورم، مثل خون اهرمن عالیجناب ـ
خودکشی کردم پس از بدرودتان در آینه
اعترافی تلخ با ضعفی خفن عالیجناب
آن طپانچه/ یک گلوله/ این شقیقه/ حکم تیر
یادتان میآید اصلا اسم من عالیجناب؟!
عشق را تفسیر کردید از ازل تا آن اتاق
با ولع از تیشه بر سر کوفتن عالیجناب
یادتان میآید آن شب بحثمان حول چه بود؟
حول افلاطون و عشّاق کهن عالیجناب
من که قلّابم به قلّاب شما افتاده بود
دفن گشتم در شما بیگورکن عالیجناب
من که از جغرافی بد اخمها میآمدم
:)
یک قیاس بیربط بین اشک و غضروف
نشئه علف بود فیلسوف معروف
f_altaha
اسطورههای خائن در لابهلای تاریخ
خوابند عین کفتارسیگار پشت سیگار
f_altaha
چشمتان ناموس بود عین وطن عالیجناب
f_altaha
حجم
۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۴۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان