بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مادام بواری | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب مادام بواری اثر گوستاو فلوبر

بریده‌هایی از کتاب مادام بواری

انتشارات:انتشارات مجید
امتیاز:
۳.۳از ۵۶ رأی
۳٫۳
(۵۶)
آه، آقای بواری، شما باید با تعصبات بسیار و با خیره‌سری‌های احمقانهٔ معمول این‌جا که هرروز با تلاش‌های علمی شما اصطکاک پیدا می‌کنند، مبارزه کنید؛ زیرا مردم هنوز به دعا و بقاع متبرکه و کشیش بیش‌تر متوسل می‌شوند تا به پزشک و داروساز.
زهرا
داروساز جواب داد: ــ من مذهب دارم، مذهب خودم را و حتا از تمام این کشیش‌ها با همهٔ دورویی و حقه‌بازی‌شان مذهبی‌ترم. من برعکس این‌ها خدا را می‌پرستم و به وجود باری‌تعالی و به وجود آفریننده‌ای اعتقاد دارم. حال این آفریننده هرکه می‌خواهد باشد، برای من مهم نیست. او ما را به این دنیا آورده تا تکلیف‌مان را نسبت به وطن و به خانواده انجام دهیم. دیگر لزومی نمی‌بینم در این‌که هرروز به کلیسا بروم و ظرف‌های نقره را ببوسم و از جیب خود یک‌مشت دلقک را که از ما بهتر می‌خورند، پروار کنم! آدم می‌تواند خدا را مانند گذشتگان در جنگلی یا مزرعه‌ای یا حتا با نظرکردن به این گنبد اثیری ستایش کند. خدای من همان خدای سقراط، خدای فرانکلین، خدای ولتر و خدای برانژه است.
زهرا
خواهران مقدس که به ارشاد دوشیزه روئو تا به آن حد خوشبین بودند، با کمال حیرت مشاهده کردند که او به‌ظاهر می‌کوشد از زیر نظر مراقبت ایشان بگریزد. درحقیقت ایشان آن‌قدر طاعت و نماز و فرایض دینی و موعظه به او آموخته و به‌قدری در رعایت حرمت پاکان و شهیدان به او تلقین کرده و آن‌قدر دربارهٔ خوارشمردن جسم و رستگاری روحش به گوشش خوانده بودند که او به‌یکباره مثل اسب‌هایی که لگام‌شان را سفت بکشند، یکه خورد و درجا ایستاد و لگام از دهانش بیرون پرید. این روح که در میانهٔ شور و هیجانش مثبت‌اندیش بود و کلیسا را فقط به‌خاطر گل‌هایش و موسیقی را برای اشعار آوازهایش و ادبیات را به‌خاطر تحریکات عشقی‌اش دوست داشته بود، دربرابر رموز ایمان سر به عصیان برمی‌داشت و نیز از انضباط که با سرشت او به‌هیچ‌وجه سازگار نبود، بیش‌تر خشمگین می‌شد.
م.
دریا را جز به‌خاطر توفان‌هایش دوست نمی‌داشت و به سبزه فقط وقتی که تُنُک در ویرانه‌ها می‌رویید علاقه داشت. بایستی بتواند از اشیاء فایدهٔ شخصی ببرد و هر چیزی را که مورد استفادهٔ فوری دلش قرار نمی‌گرفت به‌دور می‌انداخت. چون جنبهٔ احساساتی سرشت او بر جنبهٔ هنریش می‌چربید، طالب هیجان بود، نه منظره...
م.
حتا یک‌بار به‌روی او خم شد و آهسته صدا زد: «اما»! «اما»! و نفس عمیقش شعلهٔ شمع‌های قدی مقابل دیوار را به‌شدت لرزانید.
کاربر ۴۳۸۶۴۳۷
دیری نگذشت که لذت تازهٔ استقلال، تنهایی را برای او بیش‌تر قابل تحمل کرد
zahra.puriman
بدگویی از کسانی که دوست‌شان داریم مختصر جدایی بین ما می‌اندازد. به بت‌ها نباید دست زد؛ چون طلای تذهیب آن به دست می‌ماند.
محمد
همیشه وقتی کسی می‌میرد درک وقوع این حادثهٔ پوچ چنان مشکل و تن‌دادن به قبول آن، چنان دشوار است که حالی شبیه به بهت و حیرت به انسان دست می‌دهد
pejman
اکنون یکدیگر را بیش از آن می‌شناختند که از تصاحب و تملک هم دچار حیرت شوند،
pejman

حجم

۴۵۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۰ صفحه

حجم

۴۵۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۰ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد