بریده‌های کتاب پی پی جوراب بلند (جلد اول)
۴٫۱
(۱۰۰)
پی‌پی توی باغ بود و با یک آبپاش کهنه و زنگ‌زده،‌ گل‌ها را آب می‌داد. چون آن موقع باران تندی داشت می‌بارید، تامی به پی‌پی گفت که لازم نیست این‌قدر آب به گل‌ها بدهد. پی‌پی با لجبازی گفت: «بله، این چیزی است که تو می‌گویی! اما من دیشب تا صبح بیدار بودم و به این فکر می‌کردم که چقدر کیف دارد از جایم بلند بشوم و بروم گل‌ها را آب بدهم. هیچ هم دوست ندارم که یک ذره باران مانع کار بشود.»
Aysan
پی‌پی جواب داد: «خودم به خودم می‌گویم. من اول با مهربانی به خودم می‌گویم که چه کاری را انجام بدهم و اگر حرف گوش ندهم، با شدت بیشتری آن را تکرار می‌کنم و اگر باز هم گوش ندهم، احتمالاً باید منتظر تنبیه باشم ـ فهمیدید؟»
💜𝔹𝔸ℍ𝔸ℝ 💜ARMI💜
نمایش توی سیرک نداشته است ـ این برای مردم خیلی جالب بود. اما مجری برنامه اصلاً نمی‌خندید. او به طرف یکی از کارکنان سیرک رفت که لباس سرخی پوشیده بود و با اشاره از وی خواست که جلو
Razieh Alimohammadi
«ما همان چیزی را می‌بینیم که می‌بینیم. آدم همیشه یک چیزی پیدا می‌کند. اما باید عجله کنیم و قبل از همهٔ آن‌هایی که در این اطراف به دنبال این‌جور چیزها هستند، دست به کار بشویم تا همهٔ طلاهای این اطراف را خودمان پیدا کنیم.»
کاربر ۵۸۹۱۶۰
پی‌پی به تامی و آنیکا گفت: «مردم هر چیزی را باور می‌کنند. شش ماه بدون غذا! این خیلی مسخره است!»
sedighe
آنیکا پرسید: «پس کی به تو می‌گوید که چه وقت بخوابی یا چه کاری را چه موقع انجام بدهی؟» پی‌پی جواب داد: «خودم به خودم می‌گویم. من اول با مهربانی به خودم می‌گویم که چه کاری را انجام بدهم و اگر حرف گوش ندهم، با شدت بیشتری آن را تکرار می‌کنم و اگر باز هم گوش ندهم، احتمالاً باید منتظر تنبیه باشم ـ فهمیدید؟»
کاربر ۵۸۹۱۶۰
دخترک همچنان ایستاده بود و با دهان باز به حرف‌های پی‌پی گوش می‌کرد. تامی خودت باید بدانی که همهٔ این حرف‌ها دروغ است. نباید بگذاری که مردم این‌قدر راحت دستت بیندازند!» دخترک دوباره به راه افتاد
sedighe
پی‌پی یک جفت کفش سیاه هم پوشیده بود که اندازه‌شان دو برابر اندازه پاهایش شد، آن‌ها را بپوشد. اما پی‌پی هیچ‌وقت حاضر نشده بود که غیر از آن‌ها کفش دیگری بپوشد.
sedighe

حجم

۷۹٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۷۹٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد